احمدرضا احمدی(سه حرف)
در جایی نوشتهام که بعد از شاملو- این احمد رضا بود که مرا به شدت تحت تاثیر قرار میداد آن قدر که در دو کتاب اولام از شعر او تقلید میکردم.
حالا باید برایش چیزهایی بنویسم.
حرف اول:
ساعت چند بود
که قافیه در باد گم شد؟
حرف دوم:
از طعم کلمات نمیگذرم
و این لکههای عمر که بر دیوار و سنگ تهران
و بر اطلسیها بازهم اثر میگذارند نمیگذرم
ساعت چند بود؟
باید به شعرهای بهتری برسیم
ضرورت دارد اینهمه بیقراری
شک نکن
چای در روز سه شنبهی تهران سرد میشد
هنوز معترضایم
چای در ایستگاه دروازه دولت که توقف ندارد
آخ! مردم خستهی سرزمینم
چای در فاصلههای تئاتر شهر
و تماس با؟ سرد شد
و زنها از درب قطار و اطلسیها آمادهاند
فاصله بگیرید
و این همه طعم کلمات بیدارمان میکند
ساعت چند بود؟
حرف سوم:
شعار نمیدهم که در خیابانهای تهران
دارم نام تو را می خوانم خطا نیست
و ابرها در فریادم بیدادگرند
و این آتش است که عیاری ما را فاش میکند
شعرم را با چه رنگی بنویسم؟
در نگاهت گلهای یاس نوشتن دارند
در نگاهت که طلب میکنم
و خیابانهای تهران گل میدهند
در عصر جمعه بود و خیالپردازی میآورم
ساعت چند بود
که زن را در عطر چای بیدار میکنم
و عشق را باز در این کلمات شهادت میدهیم
عشق را باز میخوانیم
و در تکههای نان به یاد میآوریم
که سقوط در خیابانها نیست
بگو مرگ را در یکی از روزهای هفته
با چه رنگی بنویسم؟
۲۰- تیرماه-۱۴۰۲
#حسین فرخی