اختلال خلقی دو قطبی چیست و چگونه درمان میشود
شهرگان: اختلال خُلقی دو قطبی نوسانات شدید و غیرعادی در خُلق است که مابین خُلق بالا (شیدایی) و خُلق پایین (افسردگی) با دورههایی از ثبات و پایداری در نوسان میباشد. این اختلال موجب کاهش و یا افزایش فعالیت، اشتها و خواب در فرد مبتلا میشود و در صورت عدم مداوا ممکن است به گوشهگیری، انزوا و در نهایت اقدام به خودکشی بینجامد. گرجه تاکنون درمان به خصوصی برای این اختلال یافت نشده است، ترکیبی از دارودرمانی، رواندرمانی و ایجاد تغییرات در سبک زندگی موجب میشود که فرد مبتلا به این اختلال بتواند بهتر به زندگی عادی خود ادامه دهد.
منبع مقاله به انگلیسی:*OBAD
اختلال خُلقى دوقطبى چیست؟
اختلال خُلقى دوقطبى نوسانات شدید و غیرعادى در خلق است که مابین خلق بالا (شیدایى) و خلق پایین (افسردگى) با دورههایى از ثبات و پایدارى در نوسان مىباشد. هم مردان و هم زنان به طور یکسان، با میانگین سنى ۲۸ سال، در معرض این اختلال قرار دارند، و در عین حال کودکان، نوجوانان و افراد مسنتر هم مىتوانند به آن دچار شوند. گمان مىرود که حدود ۳٪ جمعیت کشور کانادا داراى این اختلال باشند. دوقطبى اشاره به دو قطب یک زنجیره دارد که شیدایى، قطب بالا و افسردگى، قطب پایین آن است. خُلقى به معنى خلق یا هیجانات فرد است که دچار نوسان مىشود. تواتر و شدت و طول مدت این نوسانات، از فردى به فرد دیگر متفاوت است و عدم معالجه و مراقبت مناسب مىتواند تواتر و شدت این اختلال مزمن را افزایش دهد. اشخاص مبتلا به اختلال دوقطبى اغلب سالیان متمادى را صرف جستجوى کمک تخصصى مىکنند و ممکن است پیش از رسیدن به تشخیص صحیح، سه یا چهار تشخیص بیمارى را از پزشکان دریافت نمایند. شناخت زودهنگام این بیمارى به خاطر آنکه مىتواند اثرات این اختلال را کاهش دهد مهم است. ۷۵ تا ۸۰ درصد کسانى که به اختلال خُلقى دوقطبى دچار هستند در خطر اعتیاد به الکل و یا سایر مواد مخدر قرار مىگیرند. بىثباتى در زندگى زناشویى، بیکارى طولانىمدت و اقدام به خودکشى نیز در این افراد رواج دارد. تصور مىشود که فرد هرچه تعداد نوسانات بیشترى را قبل از رسیدن به تشخیص صحیح بیمارى تجربه کند مداواى آن دشوارتر مىشود. به افرادى که درمان روى آنها پاسخ نمىدهد سرکش گفته مىشود.
تاریخچه اختلال دوقطبى اختلال دوقطبى که گاهى شیدایی ـ افسردگى نیز خوانده مىشود از ابتداى تاریخ ثبت شده وجود داشته است. آئراتز (Aerates) برای اولین بار لغت شیدایی (mania) را براى توصیف بیمارانى که مىخواهند «بخندند، بازى کنند، شب و روزبرقصند و همچون فاتحان در مسابقات مهارتى با تاجى بر سر به بازار بروند» به کار برد. او بیان کرد که آنها بعداً سست، بىحال، کسل و غمناک مىشوند. با این حال این تئوفیل بونت (Theophile Bonet) بود که در سال ۱۶۸۶ براى اولین بار دو وجه متمایز طیف خلق را به هم ارتباط داد و اصطلاح شیدایی ـ افسردگى را وضع نمود. در دهه ۱۸۳۰ فالرِت (Falret) و بیلارگر(Baillarger)) علائم این بیمارى را تفکیک و دستهبندى کردند، که هماکنون نیز بسیارى از مجلات و کتابها از آن استفاده مىنمایند. آنها همچنین معتقد بودند که آنچه را که به عنوان جنون ادوارى در نظر مىگرفتند، داراى عوامل وراثتى بود. در سال ۱۹۰۴ یک پزشک آلمانى به نام امیل کرائپلین (Emil Kraepelin) طبقهبندى منظمى براى شیدایى و افسردگى تدوین نمود. او بیش از ۱۰۰ مورد ریزگونه بیمارى دوقطبى را مشخص کرد.
چه عاملى موجب اختلال دوقطبى مىشود؟ تاکنون علت مشخصى براى اختلال دوقطبى مشخص نشده است و هیچگونه آزمایشى براى تشخیص آن وجود ندارد و درمان قطعی نیز براى آن موجود نیست، با این حال عواملى چند هستند که در شروع آن دخیل مىباشند. اینها شامل عوامل روانى، وراثت و محیطى که در آن زندگى و کار مىکنید، مىباشند. محققین دریافتهاند که افزایش و یا کاهش مواد شیمیایى ویژهاى که به آنها نوروترانسمیترز (پیامرسانهاى عصبى) مىگویند به انتقال بارهاى الکتریکى از یک سلول به سلول دیگر کمک مىکنند.
سلولهاى عصبى (نورونها) توضیحات متعددى وجود دارد که چگونه فعل و انفعالات شیمیایى در مغز بر خُلق ما اثر مىگذارد. به زبان ساده، مغز نیاز به مواد شیمیایى با کمیت ویژه و معینى دارد تا به طور طبیعى به فعالیت بپردازد. عقیده بر این است که عدم تعادل این مواد شیمیایى منجر به اختلالى که به نام دوقطبى معروف است مىشود. مغز از سلولهاى بیشمارى به نام سلولهاى عصبى (نورونها) تشکیل شده است که با سایر سلولهاى سراسر بدن ارتباط برقرار مىکنند. سلولهاى عصبى از سه بخش اصلى تشکیل شدهاند: بدنه سلول، آکسون (axon) و دندریت (dendrite). براى رساندن پیامها، سلول عصبى شوکهاى الکتریکىاى را از خود عبور مىدهد که باعث ترشح مواد شیمیایى مىشود. مواد شیمیایى که پیامرسانهاى عصبى نیز خوانده مىشوند (نظیر سروتونین (Serotonin)، نورپینفرین(Norepinephrine)، دوپامین(Dopamine) و…) در ناحیهاى بین دو سلول عصبى موسوم به سیناپس (Synapse) تراوش مىشوند. «سیناپس» از طریق تحریک و یا بازدارى واکنش نشان مىدهد. پس از اینکه این سلول دریافتکننده واکنش نشان داد، مواد شیمیایىاى که در محل اتصال سیناپسى باقى مانده است یا توسط آنزیمهاى اکساید مونوآمین (Monoamine oxidase enzymes) تجزیه مىشوند و یا مجددآ جذب سلول پیامرسان عصبى مىگردند. تغییرات عملکرد در سلول عصبى مىتواند بر رفتار روانى تأثیر بگذارد. کاهش میزان مواد شیمیایى به ویژه سروتونین و نورپینفرین مىتواند موجب افسردگى شود. از سویى دیگر، روانپریشى، اسکیزوفرنى (schizophrenia)، و یا سایر بیمارىهاى روانى مىتوانند با افزایش مواد شیمیایى (عمدتاً دوپامین) به وجود آیند. اختلال دوقطبى مىتواند از تغییرات بیش از حد مواد شیمیایى در ناحیه سیناپس و انتقال آنها به درون سلول عصبى ایجاد شود.
وراثت از مشاهدات چنین برمىآید که هر دو اختلال یکقطبى و دوقطبى معمولا در درون خانوادهها موروثى هستند. پژوهشهاى خانواده در دوقلوها و فرزندخواندگان، احتمال بسیار بالایى از تأثیر مؤلفههاى ژنتیکى در به وجود آمدن این وضعیت را نشان مىدهد. به نظر مىرسد که این موضوع در اختلال دوقطبى که در آن ارتباطى قوى بین اختلال در فرد و والدین حقیقى وجود دارد، حتى شایعتر است. به همین دلیل است که پزشک معالج خود را از سابقه خانوادگى اختلال دوقطبى و یا سایر موارد نظیر اعتیاد به الکل، دیگر مواد مخدر و یا افسردگى پس از زایمان مطلع نمایید. از جمله در صورت امکان، انواع درمان و داروهایى که از آنها استفاده کردهاید و هرگونه عوارض جانبى را که احتمالا تجربه کردهاید بازگو کنید. این اطلاعات براى پزشک معالجتان و در نهایت خود شما بسیار ارزنده مىباشد.
ژنوم انسانى (Human Genome) و بررسى درمان بهتر از پیشرفتهاى بهدست آمده در شناخت ژنوم انسانی (human genome – DNA code) چنین برمىآید که افسردگى، اختلال دوقطبى، اختلال شیزوافکتیو(schizoaffective) و اسکیزوفرنى همگى در ارتباط با ژنها و کروموزومها، نظیر کروموزم ۱۳ و ۲۲ هستند. محققین معتقدند که درک اثر متقابل ژنها به درمان بهتر اینگونه بیمارىها خواهد انجامید. این امر امکانات قابل ملاحظهاى را در آینده براى شناخت و مواجهه با بیمارى دوقطبى نوید مىدهد.
طیف (گستره) اختلال خُلقى اختلال خُلقى دوقطبى، نوسانات شدید در خلق است که مابین خلق بالا (شیدایى) و خلق پایین (افسردگى) همراه با دورههایى از ثبات در نوسان مىباشد. جى. هودسون (J.Hudson) و اچ. پوپ (H.Pope) براى اولین بار مفهوم طیف خُلقى را پیشنهاد دادند. آنها این مطلب را تئوریزه کردند که افراد داراى اختلال خُلقى دوقطبى، یکقطبى و شیزوافکتیو عموماً بسیارى از علائم و نشانههاى مزمن دیگر اختلالها را نیز دارا هستند. آنها همچنین دریافتند که سوءمصرف مواد (مخدر) در ارتباط با اختلال خُلقى مىباشد.
. . .ادامه دارد
ــــــــــــــــــــــــــــ
پینوشت:
* The Bipolar affective disorder – a guide to recovery, 2010 موسسهای غیر انتفاعی در کانادا است که توسط افراد مرتبط با اختلال خلقی دو قطبی اداره و هدایت میشود و جهت پاسخگویی به نیاز افرادی که به این اختلال دچار هستند، به ثبت رسیده است.