ازدواج عاشقانه در کابل: از روایت مهاجرت تا روایتهای واقعی
امین پلنگی فیلمساز و کارگردان ایرانی – استرالیایی است که بهتازگی فیلم او تحت عنوان «ازدواج عاشقانه در کابل» برندهی چندین جایزه در استرالیا شده است. امین پلنگی بنیانگذار تولیدات پلنگی است. او همچنین در سالهای گذشته در افغانستان، ایران و استرالیا فیلم مستند ساختهوپرداخته است. پلنگی در کنار فیلمسازی دکترای خود را از دانشگاه ملی استرالیا گرفته است. او همچنین در کنار فیلمسازی بهعنوان تهیهکننده در مرکز اطلاعات و تبادل فرهنگی کار کرده و مدرس در آکادمی «جیام سی» و همچنین بنیانگذار و مدیر فستیوال فیلمهای فارسی در استرالیا است. در حال حاضر آقای پلنگی مدرس در رشتهی همگرایی رسانه در دانشگاه نیوساوت ولز و همینطور عضو مشورتی صنعت رسانه و تصویر در استان نیوساوت ولز است.
گفتوگوی زیر با امین پلنگی در مورد فیلم اخیر او و همینطور فستیوال فیلم فارسی در استرالیا است.
شما نویسنده و کارگردان عشق و ازدواج در کابل و همینطور بنیانگذار فستیوال فیلم فارسی در استرالیا هستید اگر ممکن است کمی در مورد سابقهی فعالیت هنری خودتان توضیح دهید؟
من در خانوادهای بزرگ شدم که همه نقاش بودند، همراه خانواده نقاشی میکردم و به نقاشی علاقهمند بودم وقتی تصمیم گرفتم تحصیل کنم تحصیل در زمینهی انیمیشن، ویدئو و دیجیتال را انتخاب کردم و در واقع از فضای تجسمی به فضای فیلم وارد شدم. در سال ۲۰۰۳ این اتفاق افتاد و بعدازآن شروع به اولین کار مستند در افغانستان در مورد خودسوزی زنان کردم. تحصیلات خود را در حوزهی کارهای داستانی و دیجیتال کامل کردم و از AFTRS فارغالتحصیل شدم. پسازآن دکترای خود را در کار مستند شروع کردم و همزمان با درس خواندن مشغول ساختن فیلم کوتاه داستانی بودم. ازدواج عاشقانه در کابل اولین فیلم بلند مستندم در سالهای اخیر است.
عشق و ازدواج در کابل در خصوص چیست اگر ممکن است کمی در خصوص این فیلم توضیح دهید و اینکه چه شد به سراغ ساختن این فیلم رفتید؟
این یک فیلم بر اساس داستان زندگی واقعی و اتفاقاتی است که در زندگی محبوبه راوی افتاده است. محبوبه راوی، از خیرین و بنیانگذاران موسسهی خیرخواه است که سرپرستی زنان بیوه و فرزندان یتیم را بر عهده دارد. عبدل یکی از همان بچههایی است که محبوبه سرپرستیشان را بر عهده داشته است به دختر همسایهشان علاقهمند میشود. حدود یک سال نامهی عاشقانه میان او و عبدل رد و بدل میشود، عبدل و فاطمه امیدوارند که بتوانند بهزودی باهم ازدواج کنند اما پدر فاطمه اهداف دیگری دارد. او به دنبال همسری است که بتواند پول زیادی را درازای جهیزیهی فاطمه بپردازد. عبدل منتظر محبوبه است تا در سفرش به کابل او را برای رساندن به فاطمه یاری رساند. محبوبه وقتی داستان را میشنود نگران عبدل میشود و همینطور نگران فاطمه که مجبور به ازدواجی خلاف خواستهاش شود. محبوبه بر آن میشود که بتواند برای ازدواج عبدل و فاطمه پادرمیانی کند، اما خواستههای پدر فاطمه ورای انتظارات هر کس است. او از محبوبه میخواهد که به او ده هزار دلار پول بدهد و یا برای پسر بزرگترش همسری پیدا کند تا بتواند جایگزین فاطمه در نگهداری از خانه بشود. محبوبه اما تنها یک ماه فرصت دارد و پول چندانی هم در دست ندارد.
اوایل سال ۲۰۰۶ بود که با همسرم ساناز فتوحی تصمیم به سفر به افغانستان برای ساختن فیلم گرفتیم من دانشجوی دانشگاه ملی استرالیا بودم و تصمیم داشتم فیلمی در ایران و یا افغانستان بسازم. بهعنوان یک مهاجر، تجربیاتی داشتم و دوست داشتم این تجربیات و جنبههای مختلف زندگی در ایران و یا افغانستان را به مردمان جایی که زندگی میکنم نشان دهم، برای ساختن فیلم در ایران نیاز به کارهای اداری زیادی بود که حدوداً چند ماه طول میکشید و من وقت نداشتم. اما از خوششانسیام پدر همسرم بهتازگی مسئول احداث بانکی در کابل شده بود، که انتخاب من را آسانتر کرد. من شروع به تحقیق در این موضوعات کردم و با «ان جی او»های مختلف مکاتبه کردم. یکی از موضوعاتی که متوجه شدم دراین میان به شدت روبه افزایش است، مسئلهی خودسوزی زنان در افغانستان بود. آن چیزی که برایم حیرت آور بود رشد خودسوزی زنان از زمان سقوط طالبان یعنی از سال ۲۰۱۴ بود. این مسئله پرسش اصلی فیلم من را ساخت و بعد از دو بار سفر به افغانستان تصمیم گرفتم که یک فیلم مستند ۱۵ دقیقهای از دلایل پشت پردهی این موضوع بسازم. این فیلم در استرالیا و در دیگر کشورها به نمایش در آمد و با استقبال خوبی مواجه شد حس خوبی داشتم از اینکه داستان خودسوزی زنان را به جهان نشان میدادم.
اما یک روز مکالمهای در بین پرسش و پاسخ من را به خود آورد. یکی از اعضای بحث گفت: فقط در افغانستان این اتفاق میتواند بیفتد. احساس کردم که من تنها باعث شدم که نگاه منفی خارجیها به افغانستان بیشتر شود. این حس بدی به من دست داد و تصمیم گرفتم که بیشتر روی این موضوع کار کنم و فیلم متفاوتتری بسازم فیلمی که زوایای مختلف و دیگری را از افغانستان نشان دهد.
چرا افغانستان را برای موضوع فیلمتان انتخاب کردید؟
دوست داشتم در ایران کار کنم. اما در ایران جزو اولین مصاحبههایی که کردم با خانمی آشنا شدم که از بنیانگذاران NGO در افغانستان بود و در مورد خودسوزی زنان صحبت کرد. احساس مسئولیت در مورد افغانستان میکردم چون احساس میکردم با ساختن فیلم کوتاهم در خصوص افغانستان تنها به رنج مسئله افزودهام و باعث تقویت این کلیشهها در خصوص افغانستان شدهام. تصمیم گرفتم بهعنوان یک فیلمساز که نزدیکتر به این فضاست کار دیگری انجام دهم. خوشبختانه آشنایی من با محبوبه راوی که در استرالیا بنیاد خیریه برای بچههای بیسرپرست افغانستان داشت راه خوبی بود. محبوبه راوی را دنبال کردم تا اینکه به من گفت من دارم برمیگردم کابل تا به یکی از بچههای تحت سرپرستی خودم که میخواهد با دختر همسایه ازدواج کند کمک کنم. احساس کردم این سوژه چون در مورد ازدواج و یک مسئلهی عاطفی است به هدف من بیشتر نزدیک است.
این فیلم برندهی چند جایزه هم شده است اگر ممکن است در مورد این جایزهها و استقبال جامعهی بینالمللی از فیلمتان توضیح دهید:
بله این فیلم برنده جایزههای متعددی شده است ازجمله: فستیوال فیلم سیدنی جایزه مخاطبان فاکستل برای بهترین مستند ۲۰۱۴، برندهی جایزهی بهترین مستند ۲۰۱۴ در فستیوال بینالمللی فیلم کانبرا، جزو فینالیستهای جایزهی واکلی ۲۰۱۴ برای بهترین مستند، همچنین فینالیست در جایزه منتقدان فیلم استرالیایی برای بهترین مستند و بهترین ویرایش ۲۰۱۵ در ویرایشگران گیلد استرالیا این فیلم همچنین در سال ۲۰۱۵ برندهی بهترین کارگردانی را از جامعهی کارگردانان استرالیا گرفته است. میزان استقبال از این فیلم فوقالعاده بوده است. در کشورهای هند، آمریکا، کشورهای مختلف اروپا با استقبال زیادی مواجه شده است و دلیلش هم این بوده به خاطر دسترسی که من داشتم. مردم کمتر این نوع زندگی را از افغانستان دیدند اکثراً با یک فاصله بوده ولی من به این مسئله نزدیک شدم و باعث شده که این فیلم بیشتر دیده شود.
در چند هفتهی آینده فستیوال فیلم فارسی در سیدنی شروع به کار خواهد کرد، که اتفاقاً ازدواج عاشقانه در کابل هم با هدف جمعآوری کمک برای خیریه نمایش داده میشود، اگر ممکن است کمی در مورد این فستیوال و هدفتان از راهاندازی این فستیوال چه بود؟
هدف از این فستیوال تنها تمرکز بر ایران نیست، بلکه تمرکز بر فستیوال فیلمهای ایرانی و فارسیزبان و سینمای ایران است. در مورد مدیریت و بنیانگذاری این فیلمها هدفی جدا از هدفی که در ساختن فیلم دارم نیست. بهعنوان فردی که اکثر زندگیاش را مهاجر بوده است، من احساس مسئولیت میکنم که در کشوری که زندگی کردهام ایجاد یک فضای فرهنگی کنم که نهتنها هموطنانم افتخار کنند، بلکه قسمتی از آنهم باشند درواقع میخواهم، در جامعهای که هستیم ایجاد گفتگو در بین دو فضا کنیم از طریق کارهای مختلف فرهنگی که من از طریق فستیوال فیلم خواستم انجام دهم که هدفش جمعکردن همزبانان و جمعکردن یک فضای فرهنگی و شناساندن فرهنگ و هنر خود به خارج از ایران است. وقتی فیلمها را انتخاب میکنم بر این اساس انتخاب میکنم که این فیلم برای بینندهی ایرانی چه حسی دارد و برای بینندهی استرالیایی چه حسی دارد.
در سالهای گذشته در این فستویال هنرمندان ایرانی به خصوص از داخل ایران و بازیگران ایرانی هم به این فستیوال دعوت شدهاند، تمرکز این فستیوال بر چه دعوت از چه هنرمندانی بوده است؟
بیشتر تمرکز بر هنرمندهای بوده است که یا فارسیزبان بودهاند و یا در مورد این کشورها فیلم ساختهاند، در فستیوال امسال هم یکی از فیلمسازان از سیدنی، ملبورن هستند، سه نفر از ایران که فیلمساز و بازیگر فیلم کوتاه هستند و یک هنرمند آمریکایی از دیگر مدعوین به این فستیوال است که در افغانستان فیلم مستند frame frame قاب به قاب را ساخته است.
اصولاً نمایش و اکران فیلمها در این فستیوال به چه گونهای است؟
در این فستیوال امسال فضای کار بازتر است. مثلاً فیلم ازدواج عاشقانه در کابل برای اهداف خیریه نمایش داده میشود و هزینهی نمایش این فیلم برای خیریه فرستاده میشود؛ اما فیلم آقای مخملباف هم پخش میشود که خود فیلم به زبان گرجی است، اما فیلمساز ایرانی است. اکثر آ تمرکز بر فیلمهای فارسی است که یا خودشان آنجا هستند یا در مورد یک کشور فارسی زبان فیلم ساختهاند، اما اسم فارسی فقط بهعنوان یک اسم انتخاب شده و هنرمند غیرفارسی زبان هم در این فستیوال هست.
فکر میکنید چه قدر برگزاری این فستیوالها میتواند به معرفی سینمای ایران به جامعهی غیرفارسیزبان بهخصوص استرالیا منجر شود؟
این تأثیر قطعاً به کار سازمان دهندهی بستگی دارد. یعنی اینکه سازمان دهنده چه فیلمهایی را بتواند انتخاب کند چون هدف نیمی از مخاطبان غیرفارسیزبان است. انتخاب فیلم خیلی مهم است. در طول این مدت هرگاه فیلمهای ایرانی یا افغان و یا فارسیزبان پخششدهاند، سالنها پر میشود. مثلاً وقتی فیلم خانم بنی اعتماد پخش شد جمعیت زیادی برای تماشای فیلم آمده به وند بخشی از جامعهی استرالیا بسیار به فیلمهای فارسیزبان علاقهمند است و ما باید به این بخش متصل شویم بیشتر هدف ما معرفی و تبلیغ است و شناساندن افرادی است که نمیتوانند دسترسی به محیط فارسیزبان داشته باشند. درواقع ۴۵ درصد مخاطبان ما غیرفارسیزبان هستند که از طریق تبلیغات جذب این فستیوالها میشوند. من توانستهام از طریق حضور در دیگر فستیوالها و ارتباط با آنها بهخصوص ارتباط با مستندسازان استرالیایی فیلمهای مستند ایرانی را معرفی کنم. یکی از اهداف این فستیوال هم ایجاد فضایی برای فرهنگ سینمایی کشور ایران در استرالیا است. مثل انستیتو گوته که به معرفی سینمای آلمان میپردازد. البته در بیشتر موارد این کاربر عهدهی دولتهاست که به معرفی سینمای یک کشور در کشور دیگر میپردازند، اما ما این کار را مستقل انجام میدهیم چون علاقهمند هستیم و هیچ حمایت دولتی نداریم
غیرازاین فستیوال چه برنامهی دیگری برای معرفی سینمای ایران داشتید؟
من در برنامهی رستروپکتیو در سیدنی پنجاه سال سینمای ایران را در سال ۲۰۱۳ نشان دادم، ۲۵ فیلم انتخاب کردم از سالهای قبل از انقلاب تا سال ۲۰۰۹ و این برنامه با استقبال عجیبی مواجه شد برای ۱۱ روز یکی این برنامه ادامه داشت و هر روز دو سه فیلم نمایش داده میشد و فستیوال خیلی بزرگی بود که نهایتاً این فستیوال جزو ۱۰ فستیوال برتر استان نیوساوت ولز شناخته شد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفهی غرب است و هماکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزهی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانهای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شدهاند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy
Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia