از حب رضاشاه یا از بغض سیدعلی؟!
«یک: هنوز چندسالی از انقلاب نگذشته بود که یکی از راههای ابراز انزجار از وضع موجود، ارسال رحمت به ‘آن خدابیامرز’ بود بدون آنکه اسم کسی ذکر شود. بعدها به تدریج با شدت پیداکردن نارضایتیها، ارسال رحمت به پدر آن خدا بیامرز هم شروع شد، به این ترتیب: خدا رحمت کند آن پدر و پسر را!
دو: کم کم از درون حکومت جدید هم این صدا شنیده میشد و هر کس از حاکمیت طرد میشد چراغ سبزی برای آن دوران روشن میکرد. کروبی اولین نفری بود که با مقایسه سرکوبهای جنبش سبز با دوران قبل از انقلاب، حسرت خودش را به بدیهای آن خدا بیامرز بیان کرد. رفسنجانی هم قبل از مرگ، به بهانه مقایسه اعتبار پاسپورت ایرانی در قبل و بعد از انقلاب، آهی برای آن دوران کشید! الان دیگر حتی در جوار مسجد گوهرشاد مشهد هم مردم معترض فریاد میزنند رضاشاه روحت شاد!
سه: این مقاربت را مهاجرانی هم برجسته کرده بود با این تفاوت او در شرایطی توقع داشت مردم رویداد ۸۰ سال پیش سرکوب گوهرشاد را به یاد داشته باشند که همین چند سال پیش خودش توقع داشت ما سالهای اوائل انقلاب را فراموش کنیم و به دوران طلایی امام راحل برگردیم! توقع زیادی بود. واقعا هشتاد سال پیش خیلی دور از سی سال پیش است!
چهار: تحقیقات جهانی نشان میدهد که ایران دارای عصبانیترین مردم جهان است. همچنین مقامات خود جمهوری اسلامی اذعان کردهاند که اختلالات روانی در جامعه ایران شدیدا افزایش یافته است. در کنار عوامل سیاسی و اقتصادی، عصبانیت را باید در ترکیب استرس و افسردگی یافت.
استرس نشانه نگرانی از آینده است و افسردگی هم از پیامدهای حسرت به گذشته. با اندکی اغراق باید بگویم –جدای از مسائل اقتصادی و سیاسی- بی بی سی و من و تو در افزایش و بازتولید استرس و افسردگی نقش داشتند.
در سالهای اخیر از یکسو بی بی سی به عنوان پرمخاطبترین رسانه، با مجبور کردن مردم به قبول وضع موجود، به هر قیمتی و در هر شرایطی، و با ایجاد حس درماندگی و استیصال، مردم را در استرس مزمن و درازمدت قرار داد. شبکه من و تو هم –به عنوان دومین رسانه پرمخاطب- با آن تونل زمانش و با نشان دادن تصویری کاملا زیبا، بی کاستی و شدیدا نوستالژیک از دوران شاه و با ساختن مستندهایی سطحی اما دارای تصاویر آرشیوی ناب، به تشدید افسردگی عمومی ایرانیان کمک کرد.
مجموع این افسردگیها و استرسها اینک عصبانی ترین مردم جهان را ایجاد کرده است و اکنون بخشی از این مردم عصبانی، شعار رضاشاه روحت شاد سردادەاند. (دوباره تاکید میکنم در اینجا به ریشه مشکلات سیاسی و اقتصادی نمیپردازیم بلکه فقط در واکاوی یک شعار و یک رفتارجمعی، مسائل روانشناسی اجتماعی را بررسی میکنیم).
حرف اصلی:
جمهوری اسلامی با کارنامه ننگین خود از حکومت پهلوی اعاده حیثیت کرد. اکنون صدایی در ایران شنیده میشود که ظاهرا از سایر صداها قوی تر است اما به اکثریت نرسیده است. این صدا در یک رفراندوم توان تبدیل کردن ایران به یک حکومت سلطنتی را ندارد اما برای چندین سال به یکی از صداهای اصلی جامعه ایران تبدیل میشود و جایگاه ویژهای به رضا پهلوی میبخشد.
شخصا به عنوان یک منتقد حکومت پهلوی هیچ مشکلی ندارم اگر در روندی دمکراتیک و در رقابتی آزاد و سالم، آقای پهلوی برای دورەای به عنوان نخست وزیر یا رئیس جمهور ایران انتخاب شود اما اولا این رویداد را موقتی و تنها تا پایان تخلیه نوستالژی زمان شاه میبینم و دوما برای این احتمال نه چندان قوی هم او را نیازمند ائتلاف با نیروهای جمهوری خواه میدانم.
ایشان نه تنها در رفراندوم بالای پنجاه درصد آرا را به دست نمیآورد بلکه در جامعه چند صدایی ایران و با حضور قهرمانان مردمی در داخل کشور، به زحمت بتواند اکثریت نسبی را هم به دست بیاورد. ما هم اینک در ایران به اندازه اعضای چندین کابینه و نمایندگان چندین پارلمان فقط شخصیتهای سیاسی زندان دیده و جورکشیده و باسواد و امتحان پسداده داریم. محال است بتوان آنها را به اطاعت از یک ولیعهد که ۸۰ درصد عمرش را در خارج زندگی کرده است مجبور کرد. اما میتوان از آنها خواست که باهم یک حکومت ائتلافی تشکیل دهند.
این امر محتمل است اما به نظرم تنها یک دوره چهار ساله یا کمتر طول میکشد و به تدریج خانواده پهلوی و خانم دیبا تنها در امور هنری و فرهنگی –در حوزەهایی چون معماری، شهرسازی، باستانشناسی، مناسبتها و جشنهای فرهنگی و …- میتوانند جایگاهی برای خود بیابند. البته این هم برای خانوادهای که چهل سال پیش مردم علیهشان قیام کرده بودند، دستاورد کمی نخواهد بود!»
[منبع صدای بلوچستان]
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید