اشعاری از ابوذر کریمی
ابوذر کریمی، نویسنده ، ویراستار و منتقد ادبی ست. مجموعه شعر او با عنوان «در حفرههای حرف» در سال ۱۳۹۲توسط نشر دهگان منتشر شد. بیش از هشتاد یادداشت و مقاله از او در نشریات مختلف منتشر شده است. کریمی همچنین در حوزهی ادبیات کودک فعالیت کرده و چهار عنوان کتاب داستانی به شرح زیر را برای کودکان نوشته و از طریق کانون زبان ایران (وابسته به کانون پرورش فکری کودک و نوجوان) منتشر کرده است :
«همای و همایون» ۱۳۸۴
«شیرین و فرهاد» ۱۳۸۴
«پوریای ولی» ۱۳۸۴
و «ارسباد»
کریمی در حال حاضر دو مجموعه شعر با نامهای «خطاب ناخدا با لنگر» و «ضمن» و دو کتاب «باستانشناسی تخیل ایرانی» و «جستارها» آماده چاپ دارد.
با شببوها بوها
شبتابها گوش کردند و گفتند با شببوها بوها.
به برگی فروخزیده مانستم
به جنگلی که فرو میرفت در هر جهت به جانب خاکستر
و شاهراه گریزم گـُریخت از چشمان
زانوی برگ را شکستم و تیری خلاص کردم برای گیجی پروانه.
خمودههای من است این که مینویسدم.
گوژپشتی که دو شتر بر پشت میکشید.
و اشک میریخت بر دامن گـِردوبنها.
از هر درختِ بالارونده گرازی شدم
و جانب هر جاده شعری نهادم تا سپیدهدم برخیزَد و گوید با خورشید
دیشب
شبتابها گوش کردند و گفتند با شببوها بوها.
مرداد ۱۳۹۱
———
پیش از دستور
اجازه بدهید کمی واکنش نشان بدهم
یک شب اینجا کسی مانده بود
لطفا دستهایم، شاعری که نمیدانست کیست
دستم لطفاً
و وحشت میبوسید شانههایش را برای موعد نامعلوم
دستم
اینجا جهانی بود
زیر شرف مردانی له، له
اجازه بدهید
خواهش میکنم اجازه بدهید
شما شبها در جهانی…
دستهایم را برای واکنش لازم دارم
شبها در جهانی که دستهایم را برای واکنش وا کنید
و هشتصد میلیون آواز در قوطی یک وعده سیگار من تلف شدهاند
لطفاً کمی اجازه بدهید
من یک بار از سومالی عبور کردهام
صفحهی چندم کدام روزنامه شاید باید بوده باشد
و صفحههای ازیادرفته از کشتار نه از وعدهای که برای یک بار…
فقط یک بار فرصت بدهید
من باید واکنشی نشان بدهم
برای یک بار حتا اگر شد
پیش از آنکه بمیرم
ابروهایم موهایم را برای یک تکان کوچک
خواهش میکنم
آزاد کنید
بار بعد شاید در سومالی در آشوییتس
و برای بارهای بعدی هم فکری باید کرد
من را برای سیگارم دست بدهید
و برای سخن نگفتن دهانی
کمی
فقط کمی
به من دستهایم را بدهید.
دیماه ۱۳۹۰
ویتگنشتاین
امیدوارم حالمان خوب باشد.
این یک آرزوی کاملاً بیمعناست، لطفا عوضش کنید.
به جایش بگذارید:
برونشیت حاد مسترد شد.
این دو تفاوت ماهوی دارند.
البته ویتگنشتاین
بعد هم ویتگنشتاین
و تا مرتبهی نامعلوم و خسته کننده ای ویتگنشتاین.
مراد من گفتن چیزیست که بتوان با هر کلام دیگری جابهجایش کرد.
بردش بخارا آویزانش کرد به یک میخ و گفت: این هم از این، دیدی گفتم؟
و باید حتماً چیزی نوشت و گفت چیزی برای نوشتن،
برای چیز دیگری از نوشتن نوشته نشده است.
و سؤالها را تا نپرسیدهاند نپرسید.
حالا این موضوع را رها کنیم برویم سر آن موضوع و وقت خود را در تکرار تعداد مشخصی کلمات
به شادی و خرمی بگذرانیم.
در این حالت میتوان حالتهای دیگری را هم متصور شد.
مثلاً یکی از در میآید و میگوید:
میدانستی؟
بعد بگویی نه.
او هم برود.
دیماه ۱۳۹۰
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید
Abouzar Karimi
سپاسگزارم خانم سکوت. 🌸🌸
ممنون از شما ⚘