اشعاری از اِوا رونهفِلت ترجمهی رباب محب
مقدمهی مترجم دربارهی اِوا رونهفِلت: اِوا رونهفِلت Eva Runefeltشاعر و نویسندهیِ سوئدی متولد۱۹۵۳ میلادی، تا پیش از شروع به کارِ نویسندگی در خانهیِ سالمندان مشغول به کار بود. در سال ۱۹۷۵ با انتشار رُمانِ «چاله» پایِ به عالم نویسندگی گذاشت. پس از آن به شعر روی آورد و به زودی به عنوانِ یکی از شاعرانِ مطرحِ نسل خود شناخته شد. علاوه بر شعر و رمان، دو مجموعه داستان و چند فیلمنامه تا کنون از رونهفلت به چاپ رسیده است. آخرین دفتر شعر وی با عنوانِ «اکنونِ دزدیدهشده» در سال ۲۰۰۷ توسطِ نشر بونییِرش منتشر شد. کریستر اِندِنده Crister Enande در بارهیِ این دفتر مینویسد: “گذشته به زیرِ پوستِ انسانی نفوذ میکند. انسانی که چندان هم زنده نیست. «منِ» این انسان به مرورِ زمان تحلیل میرود و محو میشود و صدایِ او گرفتهتر. امّا میتوان ضعف را به قدرت تبدیل کرد. قصه صورتهایِ بسیار دارد. در را به رویِ شاعر باز کنید. آرام بنشینید و در سکوت به راوی گوش فرا دهید. خواهید شنید که جادهها را ابر و غبار میپوشاند، از دانههایِ شن خون میچکد و واژهها با رنجِ بسیار در تجربههای تلخ و شیرین هاشور میخورند. شکار ِ اکنون امر محالی است. تسلیم و اندوه رونه فلت را به بازگشت به صداهایی دعوت میکنند که به گذشته تعلّق دارند. در این دفتر شعر ما شاهدیم که او چگونه در مقابلِ هوراتیوس سرخم میکند، سخنانِ عهدِ باستان را وام میگیرد تا اکنون را تازه کند. در قطعاتی دیگر به صدایِ شبَحمانندی گوش فرا میدهد که از آنِ آگوست استریندبرگ August Strindberg است. او لمحه نوری بر نمایی میتاباند. پشتِ این نما انسان خود را پنهان کردهاست. همینجاست که ما با ملکه ایزابلIsabel دختر فرناندویِ پادشاهFernando و خوآناJuana این شاهزادهیِ روانی روبهرو میشویم. رونهفلت شاعری است آگاه و به شعرِ کلاسیک آشنا. امّا در عینِ حال او مالکِ صدایِ خود است. البته گاه توفانِ کلمات و بازیهای دستوری مانعِ راهِ پیامِ اوست. وگرنه «اکنونِ دزدیدهشده» از تأمل و آگاهیِ شاعر موج میزند، و از اندوهی پائیزی؛ در این زمانِ آشفته آیا کسی هست گوش بدهد؟ آیا تو میشنوی؟ ترجیعبند شعرهایِ رونهفلت است.”
رونه فلت تاکنون موّفق به دریافت جوایز متعددی شده است (به زیرنویس نگاه کنید).
در سال ۲۰۰۳ اندرش اولسون Anders Olsson به بهانهیِ اهدایِ جایزهیِ اِکهلُف در بارهیِ شعر اوا رونه فلت میگوید: ” در آخرین دفتر شعر اِوا رونهفلت ما با یک پرسش روبه رو هستیم: کجاست روح شهوانی، امّا اینگونه سبک؟ این پرسش که به تنهائی یک شعرِ زیباست. ما را به یادِ فیلمساز و شاعرِ ایتالیائی پییر پائلوپاسُلینی Pier Paolo Pasolini میاندازد. کجاست روح شهوانی، امّا اینگونه سبک؟ یک پرسشِ شاعرانه. شاعرانی که این سؤال را مطرح میکنند بیش از هر انسانِ دیگری از آرزو و اشتیاق سرشارند. این پرسش نمایانگرِ تلاشِ دیرینهیِ انسان است برایِ یکی کردنِ نفس و ماده، روح و جسم، شهوانیت و رهائی. گونار اکهلوفGunnar Ekelöf میگوید: رازِ روح و جسم را محترم بشماریم . و محترم شمردنِ این راز وظیفهیِ شعر است.”
خانه
در اکنونِ اختلاسشده، هرچه گفتیم
از مردگان گفتیم
این خانه مرا میپاید
تا به زهدانش باز گردم
در اسکلتِ کشتیِ وایگینگهاست
سپرده به دستِ به نور و درختِ سماقِ کوهی
خرگوشهایِ صحرائی و این برفِ کهنسال
روزی میخواستیم
حروفهایِ بیصدا و باصدا و فربه را
با پوستِ پشمی حیوانات
بیاموزیم
یک واژه گفت
Doma
نمونهای آغازین بود
آدم همیشه خود را از بالا به پائین رها میکند
دست دورِ پا
در خطرناکترین لحظه
در لحظههایِ جوانی
که نامش غروب
وقتی دوباره نور پائین میکشد
تا آب
و تاجِ درختان خاموش میشود
اسکلت، کتفها
به پهلو منتظر میمانند
—————–
غار
آن هزارساله، گرمایِ
یک گردن و شکافهایِ آدرِنالین
استالاگمیتها و استاکتیکها، آهک
قلابدوزیشدهها
فرفریها شبیهِ ستاره ماهی
به شمایلِ خرچنگدریائی
ستونها
به هم نزدیک میشوند
لحیمی و آهسته
———————–
ماه
نورِ ماه به شدت
در صدایِ جغدها
مادههایِ کُرکی، در اتاق میدرخشند
گربه آبگیرش را رها کرده آنجا
من به حیاط میروم
به سمتِ طناب رخت
و شستهها را میآورم،
درختِ مرده
سایه میتند
بر تنه
——————-
Pœrehoj
ما میگذریم
از لابلایِ خدایان
سنبلهها را میشماریم
تا بشنویم
صداهایِ رنگارنگِ اعداد را
از دفتر«اکنونِ دزدیدهشده»
————————
پرترهیِ خود
صورتی نخریسی شده بافته
از موجی از نورهایِ زاویه و اندازههای قلممو،
باید من باشم
اوست میگوید چرخفلکوار و متمرکز،
آبیِ الحمراء و مرمری،
اینجا باید من باشم
اوست میگوید
اسبِ ابلق شتابان از دلِ زمین
بزرگ است برای افسارش
باید من باشم
ردِّ پایِ آویشن و گرانیت
همینجا
یک حیوان
از اشعار سالِ ۲۰۰۳
————————
جوایزی که خانم رونه فلت دریافت کردهاست:
Aftonbladets litteraturpris ۱۹۷۸
Sveriges Radios Lyrikpris ۱۹۸۲
Svenska Dagbladets litteraturpris ۱۹۹۴
Gerard Bonniers lyrikpris ۲۰۰۲
آثار خانم رونه فلت به زبان سوئدی:
I svackan 1975 (رمان)
En kommande tid av livet 1975
Åldriga och barnsliga trakter 1978
Augusti 1981 (شعر)
Längs ett oavslutat ögonblick 1986 (شعر)
Potatisdrömmar 1993 (Gunilla Bandolinبه همراهِ )
Hejdad tid 1994 (داستان)
Mjuka mörkret 1997 (شعر)
De tretton stegen 1998
I djuret 2001
Bokens ansikte 2002
I ett förskingrat nu 2007 (شعر)
توضیحات:
Alhambra نام قلهای قدیمی است در کشور اسپانیا. به زبان عربی الحمراء به معنایِ دژ یا قلهیِ سرخ.
Pœrehoj منطقهای است روستائی. این محل در جزیرهیِ بورن هولم Bornholm در کشور دانمارک واقع شده است. خانم اوا رونهفلت دورانِ کودکی و نوجوانی خود را در این منطقه گذراندهاست.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سپیده جدیری؛ شاعر، مترجم، روزنامهنگار و بنیانگذار جایزهی شعر زنان ایران (خورشید) است. نخستین کتابش، مجموعه شعر «خوابِ دختر دوزیست» است. دومین مجموعه از اشعار جدیری با عنوان «صورتی مایل به خون من» به چاپ رسید و «دختر خوبی که شاعر است» مجموعه شعر دیگر اوست. تازهترین کتاب منتشر شدهاش در ایران مجموعه شعر«وغیره . . .» است.
از سپیده جدیری همچنین مجموعهی «منطقی» که داستانهای کوتاه او را در بر میگیرد به چاپ رسیده است. او دو ترجمه از اشعار ادگار آلن پو و خورخه لوئیس بورخس را نیز زیرچاپ بردهاست.