اشعار شاعران ایرانی در حمایت از اعتراضات مردم ایران
«اسرائیل»
کارت کنار تلفن قرمز در اتاق خواب است
دو شنبه گذشته بانک نامهداده بود
برای امنیت حساب، شمارهها را عوض کنم
۱۹۴۸ کد جدید کارت است
در یخچال مقداری پنیر، چند بستهی فاسد قارچ و دو بطری خالی آب داریم
در نوبتهای قبل از لای در، چشمهای هیزش را دیدهام
دکتر خوش هیکل و خندهرویست
شمارهی تماساش را روی آینه با مداد چشمت نوشتهام
شماره سمت چپ
همیشه منشی جواب میدهد
تخمهای خاک شده در نیمکرهای دیگر، منتظرم هستند
امروز از جنوبیترین نقطه جهان طلوع خواهم کرد
باران
نفسهای شب گذشته را گرفته است
امروز نوبت توست
تو
بر خلاف تمام انقلابهای جهان
به موازات تمام انقلابهای چپ
با تمام انقلابیون جهان تفاوت داری
تو قطرهای جوان مرگ شده
دراز کشیده برشیشه اتاقی قدیمی، تو قطره تمام شده بارانی
اسرائیلِ جان
فرق از وسط که باز میکنی
جهان به دو نیمه تقسیم میشود
چپ
دخترانی که موهای مجعدی دارند
فقط موهای مجعدی دارند
مردمی که آزادی همه چیز
عشق و قلب در تضادی ابدی با یک دیگر است
راست
دختران بالغ، کاشفان موفق عشقاند
دختران عشق را از پستان تجربه میکنند
دخترانی که پستانهای کوچکی دارند
همیشه، عاشقترین دخترانند
اسرائیلِ عاشق
این شعر نام تمام آنهاییست که شبیه به تو بودهاند
نام تو
نام تمام فیلمهای عاشقانه جهان است
دقیقا آنهایی که دیوانهترم میکنند
و گرمتر
بوی عطر و نام تمامی آنهایی را
برای روز پیری و فراموشی به حافظهام سپردهام
اسرائیلِ جان
بعد از هربار خدانگهدار
هر یک از ما سرنوشتی داشت
اتفاقی که هرگز برایش اندیشه نکرده بودیم
اما روز بعد، دوباره که میبینیام
سبز بودهام
نه اینکه همیشه سبز باشم نه
هر وقت که تو میبینیام همان لحظه سبز میشوم
چشمان تو خورشیداند یا من
من به جای تو تبعید شدهام یا تو تبیعد شده بودی و من در هیبت خورشید به تو ملحق شدم
و یا شاید من تبعیدی توام
نمیدانم
دکتر، خرید آخر هفته و قرصهایت
تنها چیزی که میدانم، دانایی مطلق این است که هرگاه که تو میبینیام سبز بودهام
اما تو باید دیده باشیام وقتی که نمیدانم
تو چگونه میبینیام که سبز بودهام
دست آخر این غربت میکشد مرا
اما نه مثل آن روزی که گفتی دوستت دارم و من هزاربار مُردم
قطرات دراز کشیده بر شیشه اتاق
اسامی گمنامترین عاشقاند
اسرائیلِ گمنام
نارنجکی که آزادیاش در گروه ضامن باشد
نارجک نیست، روزگار ماست
خواب میبینم
تبدیل به درختی بلند و استوار شدهام در جنگلی انبوده
سالهاست به خاطرهای بدل شدهایم، هر دو رنگ و رو باخته
و هنوز سیاه و سفید
شاخههای بلند و استوار من آغوش بینهایت من است
برای تو
اسرائیلِ جان
اسرائیلِ گمنام
اسرائیلِ عاشق
صدای هر پرنده عمر کوتاه آزادیست
اما عاشق تو بودن شکلهای متفاوتی دارد
من شکل متفاوت عشقام
فرض کن سالهاست که باران نباریده است
زمین، درختان، خانهها و مسافران تازه رسیده سرگردان و کلافهاند
ما دلباخته به هم میشویم
اما
همچنان موهای تو کوتاست
اعتراضات مردمی شکل میگیرد
هر یک به عضویت یک حزب در آمدهایم
من فرمان شلیک دارم
سرپیچی میکنم
تو قرار است در یک عملیات انتحاری شرکت کنی
با دامنت بازی میکنم
ضامن را میکشی و عاشقم میشوی
در هم تنیده میشویم نام فرزندمان جامعه
جامعهی من، جامعه تو جامعه
انقلاب میشود
میخندی، میخندم و دستهایمان را به نشانه پیروزی بالا میبریم ، جامعه
صدای این پرنده اما مانند مابقی پرندگان، عمر کوتاه آزادیست
اسرائیلِ جان
بیا که نیمی از عمرم در رویای آمدنت گذشت
بدون اینکه بدانم رویا برای نرسیدن به ذهن خطور میکند
و نیمی دیگر گرسنه بودم و فقیر
درد تنها مسکن این روزگار است
و ما دلباخته به هم
هنوز
فرق از وسط که باز میکنی
جهان به دو نیمه تقسیم میشود
نیمی فقط من هستم و تو
و درد تنها مسکن روزگارش
و نیمی دیگر، آنهایی که در شب یا روزی ابری
و یا
شاید آفتابی
تو را فراموش کردند
تکلیف ما که روشن است و تخمهای خاک شده هر روز منتظر
و جهان
اما جهان
برای آنها ده عدد بیشتر نیست
اعدادی بیخاصیت، کمی بیخاصیتتر از خودشان
جهانشان را میچرخانم
هشت
شش
چهار
سه
چهار
سه
مجددا هشت
و حالا دو بار صفر
مشغول جنگاند
ادامه میدهم
می چرخانم
چند بوق ممتد
میچرخانم
خودت به زنگهای مکرر و ممتد تلفن، پاسخ میدهی
این طرف و آن طرف خط تویی
اسرائیلِ جان
جهان، شماره گیر تلفنی قرمزاست
میچرخانم
لبان تو مرزهایی مترادفاند
اسرائیل عاشق
چشمهای ضعیف و کم بینای تو
پرچم انقلابیون تهی دست جهان است
خاورمیانه پاهایت
و یا نوار چسبیده به پستانت
دیوانهام میکند
ماهیگیری فقیر
تشنه و سرگردان رها شدهام
شیرجه میزنم
کمی انطرف در با خورشید در آبهای آزاد عرق میشوم
حتما
آنجا ما به یکدیگر خواهیم رسید
کرانه باختری را میگویم
از کرخه تا کرانه لبهای توست
اسرائیل عاشق
ما آبستن عشقهای جهانیم
جهان برای آنها ده عدد اول است
جهانشان را میچرخانم
مشغول جنگاند
میچرخانم
ادامه میدهم
میچرخانم
چند بوق ممتد
خودت به زنگهای مکرر و ممتد تلفن، پاسخ میدهی
این طرف و آن طرف خط تویی
اسرائیلِ جان
جهان، شمارهگیر تلفنی قرمز است
میچرخانم
عشق ما یکمیلیون و ششصدو چهل و هشت هزار و صد و نود و پنج کیلومتر مسافرت دارد
میچرخانم
صدای هر پرنده عمر کوتاه آزادیست
میچرخانم
و درد تنها مسکن این روزگار
میچرخانم
اما جهان هنوز
شماره گیر تلفی قرمز است
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید