«اقتدار درونزا»ی آیتالله خامنهای
مرتضی کاظمیان | روزنامه نگار و فعال ملی، مذهبی
یک اعدامی دیگر برای جمهوری اسلامی. یک کرد مخالف دیگر ظاهرا قربانی تأمین اقتدار غیردموکراتیک شده است. اقتداری که همین هفته آیتالله خامنهای «درونزا»یش خواند، از جان جوان معارضی که ۵ سال پیش بازداشت شده، نمیگذرد.
اتهام شیرکو معارفی، هواداری کوموله زحمتکشان کردستان است. او به «محاربه» متهم و محکوم به اعدام شده است. شیرکو، در سرانجام تلخ روندی که وکیلاش نیز ابراز حیرت میکند، به دار آویخته میشود.
مولفههای اقتداری که رهبر جمهوری اسلامی «درونزا» توصیفاش میکند، بر هرچه بنا شده باشد، بر مناسبات دموکراتیک و مشارکت اجتماعی استوار نیست.
در هنگامهای که جمهوری اسلامی میکوشد در برابر طرفهای غربی «نرمش قهرمانانه» از خود نشان دهد، وضع بحرانی داخل کشور با سرکوب و انسداد سیاسی، کنترل میشود.
«بهار» به تیغ توقیف از انتشار بازمیماند؛ در واکنش به حمله تروریستی، زندانیان بهگونهای تلافیجویانه و چونان «گروگان» اعدام میشوند؛ بازنشر روزنامههای «هممیهن» و «نشاط» با علامت سئوالهای جدی مواجه میگردد؛ تغییری در وضع زندانیان سیاسی سبز صورت نمیگیرد؛ و زندانیان امنیتی کرد، همچنان قربانی جلوهگری نهادهای امنیتی و دستگاه قضایی (اقتدار غیردموکراتیک حکومت) میشوند.
«اقتدار درونزا»یی که آیتالله خامنهای مدعی آن میشود، در روندی معقول و ملی، باید بر مقولههایی ـ از جمله موارد زیر ـ مبتنی شود: مناسبات دموکراتیک و حاکمیت قانون و رعایت حقوق بشر؛ جامعه مدنی توانمند؛ ملتی آگاه و برخوردار و در رفاه و امنیت؛ اقتصادی توانمند و پویا؛ و حکومتی مسئولیت پذیر و کارآمد.
ضرورتی به تبیین نیست که در ایران امروز، به چه میزان مقولههای پیش گفته، ناپیدایند. چنانکه لوازم دموکراسی (از جمله مطبوعات آزاد و مستقل، و احزاب سیاسی فعال) در تهدید و محدودیت میزییند یا مفقودند. در چنین وضعی، تکلیف شهروندان آگاه و کنشگر یا مخالفان و معترضان مشخص است. آنان زیر تیغ خشونت پیوسته، در ناامنی میزییند.
جمهوری اسلامی لوازم دموکراسی و اقتدار دموکراتیک و درونزا را به حاشیهی اقتدار سختافزاری و غیردموکراتیک رانده است.
مستقل از بحران اقتصادی و دشواری معیشت، هزینه فعالیت سیاسی و بهتعبیر دیگر، هزینه مشارکت و ایفای مسئولیتهای اجتماعی شهروندان چنان افزایش یافته که خودبهخود، موجب صرفنظرکردن بخش مهمی از شهروندان از عمل به مسؤولیتهای اجتماعی شده است.
قتل ستار بهشتی زیر شکنجه پلیس فتا، یا اعدامهای جدید، در یک وجه، واجد چنین نتیجهای هستند. شهروندانی که سختجانی کنند و پیگیر اعتراض و مخالفت بمانند، پیشاپیش به سختترین مجازات تهدید شدهاند.
این مجمل ماجرا با وجود حاکم شدن دولت برآمده از تغییرخواهی اکثریت شهروندان است: اقتدارگرایان مبانی و استوانههای اقتدار درونزا را کنار نهادهاند و برای تداوم بقای غیردموکراتیک خویش، رعب و هراس در جامعه میپراکنند، و همزمان به طرفهای غربی پیامهای خشونتبار ارسال میکنند.
یک وجه پیام شاید این باشد که در جمهوری اسلامی، حاکم شدن دولت روحانی چیز زیادی را تغییر نداده، اگر تغییری در سیاست خارجی رخ داده، مستظهر به تمایل و اراده رهبری است.
حاکم مطلق، اقتدارگرایان هستند و کانون مرکزی قدرت، جایی جز قوه مجریه است. طرفهای غربی باید به «نظام مقتدر» در ایران ایمان آورند، و منتقدان و دگراندیشان نیز، در هنگامه مذاکرات هستهای، به خاموشی و حاشیهگزینی ترغیب شوند.
در هنگامهای که میزان مشارکت شهروندان کرد در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲، از متوسط مشارکت دیگر گروههای اجتماعی هم بیشتر بود، اعدام شهروندانی که حکم آنان چندین سال است معطل و معوق مانده، واجد چه پیام معقول و تأمین کننده کدام امنیت است؟
هسته مرکزی و اقتدارگرای حکومت بجای تلاش برای استقرار ساز و کارهای امنیت پایدار و مبتنی بر اقتدار فرهنگی و افزایش میزان مشارکت اجتماعی و سیاسی و رضایت شهروندان از نظام، شکافها را تشدید میکند.
ایجاد گسست اجتماعی و سیاسی، عدم پیوند و تعامل میان جامعه مدنی و حکومت، و افزایش شکاف میان ملت و دولت پیامدهای این اقتدار مبتنی بر خشونت و سرکوب است.
«اقتدار درونزا»یی که آیتالله خامنهای از آن سخن میگوید، تنها در شکل واژه با آنچه مشهور است و مورد انتظار، واجد اشتراک است، اما در محتوا و مضمون، ویژگیهای خود را دارد. مولفههایی که در نظامهای اقتدارگرا بهقدر لازم ملموساند.
در جمهوری اسلامی اما قرار است شبه دموکراسی، بزکی شود بر ماهیت اقتدارگرایانه نظم مسلط. چنین است که دستگاه قضایی هست، اما استقلال و عدالت قاضی مفقود است؛ مطبوعات فعالند اما خودسانسوری و تهدید بیرونی نشریات را کم رمق و بیجان ساخته؛ فعالیت سیاسی آزاد است اما منتقدان در معرض احضار و تهدید پیوستهاند و مخالفان در آستانهی طناب دار.
این گونه از اقتدار در تعامل با جهان خارج نیز، قدرتنمایی اطلاعاتی و نظامی در سوریه را جایگزین امنیت و آزادی برای توریسم و تعامل فرهنگی و اقتصادی و صلحجویی و گفتوگو با دیگر دولتها میکند.
کم نیستند صاحبنظرانی که معتقدند با چنین نگاه و رویکردی به اقتدار و امنیت ملی، کشورهایی که بر وضع بحرانی و بیثبات داخلی خود با سرکوب و انسداد سیاسی سرپوش مینهند، با تغییرات ناگهانی عواملی خارج از پیشبینی یا مدیریت آنان دچار ضربهپذیری و آسیب معنادار میشوند.
شاید برای همین است که آیتالله خامنهای با آزادی رهبران و زندانیان جنبش سبز مخالفت میکند و مطبوعات غیرخودی را برنمیتابد و نقطه اتکای خود را همچنان سپاه و سرکوب نهادهای امنیتی و تبلیغات پرحجم و تحریف صداوسیما قرار میدهد.
[بیبیسی]
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید