«اموال عمومی» و موضوع خشونت
[penci_blockquote style=”style-3″ align=”none” author=” مارتین لوتر کینگ”]«آنان که تحول بی خشونت را ناممکن می کنند، انقلاب خشن را ناگزیر می سازند.» [/penci_blockquote]
افزایش ناگهانی و سه برابرشدن قیمت بنزین توسط حکومت در شرایطی که لایههای فقیر جامعه و کارگران و کارمندان و مزدبگیران در بدترین شرایط معیشتی و اقتصادی قرار داشتند، باعث شروع اعتراضهای خود بخودی و برقآسایی در سراسر کشور شد. با آغاز این خیزش عمومى و فراگیر در بیش از ۱۰۰ شهر بزرگ و کوچک، على خامنهاى به سرعت موضوع تخریب «اموال عمومى» را مطرح کرد. او با اشرار خواندن مردم که «اموال عمومى» را تخریب مىکنند دستور سرکوب مردم توسط نیروهای تحت فرمان خود را صادر کرد.
از آن پس لشکرى از حکومتیان موضوع تخریب «اموال عمومى» را دستمایهاى براى سرکوب مردم قرار دادند. تا جایى که دستکم بنا به گزارش سازمان عفو جهانى، تاکنون ۱۰۶ نفر کشته و بیش از هزار نفر مجروح شدهاند. اما گزارشات میدانی مردم از صحنههای مبارزاتی در شهرهای مختلف، آمار بالاتری از کشتار و مجروح شدن مردم توسط نیروهای سرکوبگر را نشان میدهد.
در پى اوج گیرى و شدت یافتن اعتراضهاى مردم و با رادیکال شدن شعارهای سیاسی و اقداماتی که مردم در شهرهای مختلف علیه دستگاه سرکوب صورت دادند، نظریهپردازهاى «اصلاح طلب و تحول طلب» یا برخی از احزاب سیاسی در بیانیه مشترکی(۱)، مردم را دعوت به مبارزه بدون خشونت و مسالمتآمیز کردند. در همین راستا افرادى نظیر اکبر گنجى در پیامهاى توئیتری خود و نوشتهای که در گویا نیوز منتشر کرد، ضمن خبرپراکنى جعلى مبنى بر اینکه سازمان مجاهدین در اغتشاشها دست دارد و با ترساندن مردم از سوریایى شدن ایران، او نیز خشونت و موضوع تخریب «اموال عمومى» را پیش کشید و تلویحاً تخریب «اموال عمومی» را به مردم معترض نسبت داد.
رضا پهلوى نیز در مصاحبهى خود با «تلویزیون ایران اینترنشنال» به بهانه پرهیز از «خشونت» تا آنجا پیش رفت که خطاب به مردم گفت که با نیروهاى نظامى و انتظامى که لابد بنظر او «اموال عمومى» هستند مهربان باشید! آنچنان که او گفت: بعد از فروپاشى این حکومت، به همین نیروهاى انتظامى و سرکوبگر فعلى بعنوان «اندوختهاى» براى ایجاد نظم (بخوان سرکوب) و «یکپارچه» نگهداشتن ایران آینده نیازداریم!
با این مقدمه پرسش این است چه کسانى براستى اموال عمومى را گام به گام غارت و تخریب کردهاند؟ مردم یا حکومت؟ تخریبگران واقعى اموال عمومى چه کسانى هستند؟ آن «اموال عمومی» که حکومتگران و آقایان از آن سخن میگویند آیا براستی هنوز اموال عمومی متعلق به مردم هستند؟
تجربه و تاریخ چهار دهه گذشته، از زمان ریاست جمهورى هاشمى رفسنجانى و به ترتیب دوران خاتمی و احمدی نژاد و روحانی، نشان میدهد با اجراى سیاستهاى ویرانگر نولیبرالی و تعدیل ساختاری تحت فرامین صندوق جهانى پول و با دستکارى اصل ۴۴ قانون اساسى توسط على خامنهاى، اموال عمومى و صنایع کلیدی کشور در زیر سایه سرکوبهاى گسترده و سلب مالکیت از مردم، مدت زمانی است که به بخش خصوصى (خصولتى) و به خویشاوندان و وابستگان حکومت منتقل شده است.
صنعت نفت ایران که زمانى ازطریق مبارزات ملى مردم کشور به رهبری دکتر محمد مصدق، متعلق به مردم شده بود و صنایع حیاتى و مادر مانند پتروشیمى، منابع گاز، صنایع حفارى و معادن، منابع آب، جنگلها، حمل و نقل، بهداشت، نهاد ورزش و آموزش و پرورش و بانکها – که امروزه تبدیل به محل پولشویى و دزدى و اختلاسگرى و فساد و محل بالا کشیدن اندوختههاى مردم شدهاند – دیر زمانى است که این منابع بهعنوان اموال عمومى، دیگر متعلق به مردم نیستد. به همین سبب است که ثروت عظیم تولید شده از این منابع فقط به بخش ۱۰ درصد بالا جامعه و به جیب صاحبان قدرت و بهسوی سیستم سرکوب مىرود. بى جهت نیست که طبق گفتهٔ سخنگوى دولت هماکنون بیش از ۶۰ میلیون نفر از مردم ایران گرسنه و محتاج نان شب و نیازمند گرفتن یارانه ناچیز دولتى هستند. مردم خوب مىدانند که این حکومت گام به گام، به اموال عمومى چوب حراج زده است و به ارزانى آن را در اختیار گروهاى وابسته به حکومت، به آقازادهها و «ژنهاى خوب»، به سرداران فعلى و یا بازنشسته، به نورچشمىهاى حکومتى و حوزههاى علمیه و انواع بنیادهاى مندرآوردى حکومتى منتقل کردهاست. به این سبب است که خشم بحق مردم در خیزش عمومى جارى متوجه این نهادهاى فاسد و بنیادها و حوزههاى شکنجه پروری است که اموال عمومی را غارت کردهاند. به همین سبب بر خلاف نظر پیشوای نظام و دیگران، مردم در خیزش اخیر خود نه اموال عمومی بلکه مالکیت ناحق و غاصبانه خصوصى و بنگاههای مشتی اختلاسگر و افراد دزدِ وابسته به حکومت را به درستی مورد هدف خشم و اعتراض خود قرار دادهاند.
در مورد خشونت و خشونت پرهیزى، نیز این آقایان، با ردیف کردن اسامی گاندى و مارتین لوترکینک، دزموند توتو و ماندلا، به مردمى که طى چهار دهه گذشته مدام به شدیدترین شکل تحقیر و سرکوب شدهاند مرتبا فرمان مىدهند که مودب و آرام مبارزه کنید! آنها به مردم میگویند مبارزه با حکومتگران مستبد که هیچ گونه حق اعتراض برای مردم ایران قایل نیستند، فقط باید بهصورت صلحآمیز و مدنى باشد! آنها مرتبا بطور غیر واقعی به مردم میگویند فقط از طریق صندوقهاى راَى میتوان تغییر ایجاد کرد. آنها میخواهند مبارزه مردم جان به لب رسیده را به بهانه پرهیز از خشونت در حد و سطح موعظهها و نالههاى تسلیم طلبانهی اصلاح طلبان حکومتى نگه دارند!
در غیر این صورت، آقایان با هر نوع مبارزهٔ دیگر و استخوانداری علیه این حکومت مستبد، مارک خشونت میزنند.
با آن تجربه مرگبارى که بر کشور و مردم ما طى چهار دهه گذشته رفته است و با توجه به اینکه هر حرکت مسالمتآمیز و متمدنانه فعالان مدنی، دانشجویان، کارگران و مزدبگیران و زنان ایران به شدیدترین شکل سرکوب شدهاست، با قاطعیت میتوان گفت دیگر از دوران خشونتپرهیزى و مدارا با این حکومت سرکوبگرعبور کردهایم. این دستگاه زور را باید با دستگاه زور و همراه با تدبیر و خرد و راهکارى رهایى بخش از پا در آورد.
آنچنان که مارتین لوترکینگ رهبر مبارزات مدنی امریکا میگوید:«آنان (حکومتها) که تحول بیخشونت را ناممکن میکنند، انقلاب خشن را ناگزیر میسازند.»
در همین رابطه دکتر پیمان وهاب زاده؛ جامعه شناس و استاد علوم سیاسى دانشگاه ویکتوریاى کانادا و نویسنده کتاب Violence and Noneviolence (خشونت و پرهیز از خشونت) با پرسشی از او در یادداشتی در مورد خیزش اخیر مردم مىنویسد:
«چرا آنگاه که مردمی به پا خاستهاند، به آینده آن مردم با دغدغه مینگریم؟ روشن است که آنچه در ایران روی میدهد اعتراض به فروبستگی تحمیل شده بر آیندهٔ نسلی است که میخواهد بداند آیا آیندهای در آن کشور دارد یا نه؟ از این رو، اعتراض به وضعیت موجود، شکلی این چنینی میگیرد. چنانکه گفتم این اعتراضها باید بحران ساز شوند، یعنی بحران زندگی و معیشتی را از طبقه فرودست به کاستهای فرادست ببرند که نماینده آنها حکومت جمهوری اسلامی است. چنین بحرانی زندگی روزمره را بر مردم دشوار خواهد کرد اما همین دشواری به بحران دامن خواهد زد. چیزی که شاهد آن هستیم شکل گیری یک پراکسیس اعتراضی در اکنون است، و شاید در صورت ادامه و گسترش این تظاهرات، پراکسیس انقلابی در آینده باشد. نکته این نیست که آیا با این اعتراضها وضعیت ملموس و روزمره زندگی مردم بهتر خواهد شد یا نه. نکته آن است که برای رسیدن به وضع بهتر مانع بزرگتری در پیش روست که حکومت رانتی و نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی است. در زمان جنبش سبز، که در پس دوران اصلاحات پدید آمد، و نسل شرکت کننده در آن خاطره جمعی اصلاحات را هنوز در خود داشت، باور این بود که با مقاومت مدنی میتوان موانع نهادی و قانونی دگرگونی و بهبود اوضاع را از میان برداشت. از آن تجربه ده سال گذشته و توهمها در مورد اصلاح پذیری حکومت و نیز کارآیی خشونتپرهیزی از میان رفتهاند. نسل خشمگین جوان امروز میداند که تا این مانع بزرگ برداشته نشود، حتی حقخواهی را نیز نمیتوان آغاز کرد. از این رو، آنچه شاهد آن هستیم همان لحظهای که در کتاب «خشونت و خشونتپرهیزی» «پدیداری یک مردم» یاد میکند.
۲۰ نوامبر ۲۰۱۹
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشته:
(۱) اعلامیه مشترک سیاسی- اجرایی حزب چپ ایران (فداییان خلق)،اتجاد جمهوریخواهان ایران، سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج کشور، همبستگی جمهوری خواهان ایران.