اگر مورد توجه مردم قرار گرفتیم، نباید دیگر پا را از این حد فراتر گذاشت
از آخرین صحبتهای محمد فرهنگدوست در بستر بیماری:
اگر برنامههای ما مورد توجه مردم قرار گرفته، این هم حدی دارد. از این حد نباید دیگر پا را فراتر گذاشت
محمد فرهنگدوست؛ قهرمان ملی کشتی ایران درگذشت
محمد فرهنگدوست قهرمان ملی کشتی ایران، ساعت ۴۵/۶ عصر جمعه در بیمارستان لایونزگیت نورت ونکوور درگذشت
شهرگان: محمد فرهنگدوست نایب قهرمان دو دوره از مسابقات کشتی جهان، که از بیماری پیشرفته سرطان معده رنج میکشید، اولین ساعات بامداد روز جمعه ۲۷ آوریل ۲۰۱۲ به حالت کما رفت و عصر همانروز ساعت ۶/۴۵ در بیمارستان لایونزگیت نورت ونکوور با زندگی وداع گفت. محمد فرهنگدوست هنگام مرگ ۶۶ سال داشت.
هفتهنامه شهروند بیسی و شهرگان آنلاین درگذشت این قهرمان ملی را به همسر، فرزندان، برادر گرامیاش محمود فرهنگدوست و سایر بستگان و آشنایان و همچنین به جامعه ورزشی ایران تسلیت میگوید.
زندهیاد محمد فرهنگدوست در آخرین روزهای حیات خود مهربانانه به سئوالات شهروند بیسی پاسخ گفتهبود که بخشی از این گفت و گو در شهروند بیسی شماره ۱۱۸۳ بهچاپ رسیدهاست. اینک متن کامل صحبتهای این قهرمان پیشین تیم ملی کشتی ایران را در زیر میخوانید:
«من در وزن ششم کشتی میگرفتم. وقتی که مسابقه المپیک سال ۱۹۶۸ مکزیک را حذفش کردند من از کشتی فرنگی به کشتی آزاد آمدم. بعداً در کشتی آزاد هم ابرقدرتی بود، مثل آقای موحد در وزن ۶۸ کیلوگرم که من واقعاً زورم به ایشون نمیرسید. ایشان پهلوانی بود که تاریخ به خودش ندیدهبود. من به وسیلهی مربیام، استاد رحمتالله غفوریان که نمیتوانم بگویم شادروان چون آدمهای خوب نمیمیرند. آدمهای خوب همیشه یادشان هست. ما هیچوقت نمیگوئیم مرحوم فردوسی یا مرحوم خیام. باور کنید این مرد در میان کشتیگیران یک اسطورهای بود. بعد که اوزان تغییر کرد من رسیدم به ۷۲ کیلوگرم. وزنم را کم نکردم و رفتم به ۷۴ کیلوگرم. خوشبختانه اولین مورد در مسابقات جهانی سال ۱۹۶۹ آرژانتین انتخاب شدم و کشتیگیرهای بسیار قدرتمند و خوب آن تاریخ در آن سال شرکت داشتند. بعد همینطور ادامه دادم و در مسابقات شرکت کردم و اولین مورد ششم جهان شدم، چون تبحری نداشتم.»
یادآور میشویم که محمد فرهنگ دوست در سالهای ۱۹۷۰ و ۱۹۷۱ به مقام دوم رسید و با وجود استحقاق بسیار به خاطر آسیب دیدگی مهرههای گردن، فقط با ۲ مدال نقره در وزن ۷۴ کیلوگرم کشتی آزاد جهان، از دنیای قهرمانی کناره گیری کرد. وی در باره وضعیتاش چنین میگوید:
«من بنا به پیشنهاد دکترم که به من گفت اگر یک حرکت غیرمتعارف در ورزش انجام بدهی، برای تمام عمر فلج خواهی شد، ورزش کشتی را کنار گذاشتم. یادم هست که پرسیدم حتی برای تمرین دادن و مربیگری؟ که پاسخ داد؛ بله حتی برای تمرین دادن. من دیگه تصمیم گرفتم که کشتی را کنار بگذارم. حتی در مسابقات آسیایی تهران هم شرکت نکردم.
زندگی کردن را با کشتی عوض کردم. واقعیت ایناست که من در آن زمان به خانوادهام نمیرسیدم – الان هم نمیرسم – آن موقع سرحال بودم نمیرسیدم و حالا هم که مریض شدم نمیرسم.
بارها شده بود به منصور برزگر به محمد خادم (پدر آقایان خادم) میگفتم ما برای چه به دنیا آمدیم و برای چه باید برویم. آمدیم یک زندگیای تشکیل بدهیم و دورانی بگذرانیم و برویم. حالا اگر برنامههایش در این دوره، مورد توجه مردم قرار گرفته، این هم حدی دارد. از این حد نباید دیگر پا را فراتر گذاشت. ولی خوب متأسفانه پیش آمد و دوران جوانی این حرفها را نمیپذیرد. هرچه بیشتر جلو میروی، بیشتر شهوت شهرت گریبانگر قهرمان است. بنده هم یکی از اعضای خانواده کشتی بودم. من دیگر کشتی را گذاشتم کنار و سعی کردم یک مقدار به سلامتیام و به خانوادهام که برایش خیلی کم وقت گذاشته بودم، بپردازم. از آن تاریخ به بعد هم به شغل تجارت و سیاحت پرداختم و در حد خودم در مسائل مادی، معنوی، اجتماعی و خانوادگی بودم.»
محمد فرهنگدوست پیرامون بیماریاش گفت:
«دو سال قبل بود که من به علت ناراحتی کمر و گردن به دکتر مراجعه کردم و اینها گفتند که شما یک آرتروز شدیدی دارید در قسمت مهرههای ۵ و ۶ ناحیهی کمر و گردن. دیگه طوری شد که دکتر ناصری ـ که بسیار مرد آقایی هستند و هم محلی و هم دانشگاهی بودیم ـ محبت کردند که عمل جراحی کردند و وقتی مرا به آلمان آوردند گفتند بسیار خوب و مؤثر بوده در قسمت مهرههای گردن. اما خوب در قسمت کمر نه. ما با این تفاصیل همین جوری ادامه دادیم که کمکم گردن یک خرده بهتر شد ولی کمر ادامه داشت. نمیدانستیم چیه. تا سال ۲۰۱۱ گفتند یک اندسکوپی از معدهام بدهم و پس از اندسکوپی معلوم شد که تومرهای خفیفی دیدند که مجبورند جراحی کنند. این موضوع مربوط به یکسال پیش است. بعد بلافاصله مرا در ایران عمل جراحی کردند که جراح من جناب دکتر محمد وارسته بود – که واقعا وارستگی به ایشان میارزید – بزرگواری کردند و عمل جراحی داخلی را خوب انجام دادند. چون همین موضوع را پزشکان آلمان هم ابراز کردند که این دکتر عملاش را خوب انجام داده. ولی خوب ایشان متخصص سرطان نبود.
سه روز که گذشت اخویام که در آلمان زندگی میکرد، فرصت را غنیمت شمرد و سه روز بعد از عمل، شبانه مرا از ایران به آلمان فرستاد. آن جا هم اعلام کردند که این تومرها خطرناک است. تاریخ آن بر میگردد به شش ماه پیش. ۱۵ روز در آلمان تحت نظر بودم و اعلام کردند که سرطان به هیچ وجه قابل جراحی نیست و باید حتما به وسیله شیمی – درمانی کنترل شود. من سه ماه زیر نظر بودم و شیمی – درمانی شدم. در آن مدت، بسیار خوب شدم. به اتفاق همسر خوبم رفتیم تهران و از تهران هم به کانادا آمدیم. در کانادا باز هم این شیمی – درمانی را تکرار کردیم و گفتند که تا این لحظه به نحو احسن انجام شده است و این جا هم ما فقط میتوانیم همین شیمی – درمانی را ادامه بدهیم و کار دیگری نمیتوانیم بکنیم. تمام کارشان را انجام دادند و نسبتا رو به بهبودی است ولی فشارهای درد در قسمتها و ناحیه شکم، و کمر و پهلو بسیار عذابم میدهد. گفتند که چارهای نیست جز تحمل کردن.»
محمد فرهنگدوست از بیمارستان لایونز گیت و پرسنل آن راضی بود و گفت:
« باور کنید وقتی اینها فهمیدند که من یک ورزشکار هستم، هیچ چیز کم و کسر نگذاشتند. باور کنید از شیر مرغ – به اصطلاح میگویند – تا جان آدمیزاد، این مملکتِ کانادا، برای من انجام داده. باور کنید، غلو نباشد که بخواهم تبلیغی بکنم. من نه وابسته به جایی هستم و نه دیگه در کار ورزش کاری دارم، و نه به مسائل دیگری کار دارم. هیچی.
همین که از یک بیمار بیپناه، یک بیمار معمولی، از یک بیمار بدون این که اسمی داشته باشد، رسمی داشته باشد، از اول اینها شروع کردند به مراقبت از من تا همین الان. خدا شاهد است که من یک چنین چیزی در دنیا ندیدم. نه این که تبلیغ دارم میکنم، نه! من اصلا باورم نمیشد که ممکن است اینقدر از من مراقبت بکنند. یک مملکتی بیاید و قهرمان یک مملکت دیگر را که نه اسماش نه رسماش و نه هیچ چیزش را میدانند، مورد توجه قرار دهند. بعد وقتی هم متوجه شدند که قهرمان سابق کشتی ملی ایران بودم، اینقدر دوباره از من پذیرایی و مراقبت کنند. از خودم، از زن و بچهام.
به هرحال این کلیه موضوعاتی بود که برای من اتفاق افتاد.»
زنده یاد محمد فرهنگ دوست، در پایان صحبتهایش به معرفی خانوادهاش که کنار بالین او بودند پرداخت و گفت:
« یک پسر و دو دختر دارم که تمام زحمات آنها به گردن مادرشان بوده و واقعاً از بزرگواری همسرم ممنونم. چه در دوران قبل از کسالتام و چه حالا – که دیگه چه عرض کنم – به من خجالت داده. پسرم در ژاپن و یک دخترم در تهران و دختر دیگرم در کالیفرنیا بدنیا آمدند و خانوادهی ما جهانی است و زندگی ما هم در کانادا است. ولی هر وقت بخواهم به ایران میروم و از من به نحو احسن استقبال و پذیرایی میکنند و مرا متعلق به جای دیگری نمیدانند.»
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
هادی ابراهیمی رودبارکی متولد ۱۳۳۳- رشت؛ شاعر، نویسنده و سردبیر سایت شهرگان آنلاین؛ مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کاناداست.
فعالیت ادبی و هنری ابراهیمی با انتشار گاهنامه فروغ در لاهیجان در سال ۱۳۵۰ شروع شد و شعرهای او به تناوب در نشریات نگین، فردوسی، گیلهمرد، گردون، تجربه، شهروند کانادا و مجله شهرگان آنلاین چاپ و منتشر شدند.
او فعالیت فرهنگی خود را در دیاسپورای ایران فرهنگی – کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز کرده و سپس در فرگشتی «آینده» و «شهروند ونکوور» را منتشر کرد و از سال ۲۰۰۵ تاکنون نیز سایت شهرگان را مدیریت میکند.
ابراهیمی همراه با تاسیس کتابفروشی هدایت در سال ۲۰۰۳ در نورت ونکوور، به نشر کتابهای شاعران و نویسندگان دیاسپورای ایران فرهنگی پرداخت و بیش از ۱۰ کتاب را توسط نشر آینده و نشر شهرگان روانه بازار کتاب کرد. اولین انجمن فرهنگی-ادبی را با نام پاتوق فرهنگی هدایت در سال ۲۰۰۳ بههمراه تعدادی از شاعران و نویسندگان ایرانی ساکن ونکوور راهاندازی کرد که پس از تعطیلی کتابفروشی هدایت در سال ۲۰۰۷ این انجمن با تغییر نام «آدینه شب» برای سالها فعالیت خود را بطور ناپیوسته ادامه داد.
هادی ابراهیمی رودبارکی در سال ۲۰۱۰ رادیو خبری-فرهنگی شهرگان را تاسیس و تا سال ۲۰۱۵ فعالیت خود را در این رادیو ادامه داد.
آثار منتشر شده و در دست انتشار او عبارتاند از:
۱- «یک پنجره نسیم» – ۱۹۹۷ – نشر آینده – ونکوور، کانادا
۲- «همصدایی با دوئت شبانصبحگاهی» ۲۰۱۴ – نشر بوتیمار – ایران
۳- «با سایههایم مرا آفریدهام» گزینه یک دهه شعر – ۲۰۲۴ – نشر آسمانا – تورنتو، کانادا
۴- «گیسْبرگ درختان پائیزی» مجموعه شعرهای کوتاه و چند هایکوواره – در دست تهیه
۵- «ثریا و یک پیمانه شرابِ قرمز» گردآورد داستانهای کوتاه – در دست تهیه