تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

بازیافتی از پارادایم هنری داریوش مهرجویی

بازیافتی از پارادایم هنری داریوش مهرجویی

 

«مهرجویی که درجستجوی «مهر» بود»

هنرمند کسی است که

فروردین را مانند مهر به تصویر می‌کشد.

«عابدین پاپی(آرام)»

 داریوش مهرجویی ۱۷ آذر ۱۳۱۸ به‌دنیا آمد و ۲۲ مهر ۱۴۰۲ در کرج به اتفاق همسرش بر اثر ضربات چاقو کشته شد. او فیلم‌ساز، تهیه‌کننده و نویسنده‌ای قهار و تکنیکال بود. مهرجویی از سکاندارانِ سینمای آوانگارد ایران محسوب می‌شد و رویکردِ آن به جامعه رویکردی اومانیست و مهرجویانه بود. هنرمندی که نه در زمان زیست می‌کرد و نه در مکان و البته با زمان هم نبود بلکه شخصیّتی فرازمان داشت و اعتقاد آن براین مهم پایدار بود که بایستی زمان و مکان را درصحنه‌ها و نوع ساختارهای زندگی تغییر داد و یا به کلی برداشت. شخصیّتی فرامتن داشت که خواننده و بیننده به سهولت می‌توانست تجارب فردی و اجتماعی و حتا زیسته‌ی تجربی خود را درآثار و فیلم‌های این هنرمند مشاهده و دریافت نماید. مهرجویی مهربانی بود که به مانند مهر جویای نور و آرامش برای جامعه بود و به مانند مهر(خورشید) بی‌منت برتارک و جبین زمین می‌تابید.

علاوه بر فعالیت‌های سینمایی به‌نگاشتن رُمان و ترجمه نیز علاقه و عُلقه‌ی وافری داشت و اگر چه در ابتدا دوستار و خواهانِ موسیقی بود ولی به‌دلیلِ چندگانگی شخصیّت آن و چندصدایی که در بطن و متن ِشخصیّت وی نهفته بود، به دنیای سینما راه پیدا کرد‌. فلسفه بلد بود و علاوه برفلسفه‌ی نقلی و نقلِ فلسفه به فلسفه‌ی تحلیلی و تحلیلِ فلسفه نیز تسلط داشت و رویکردِ آن به جامعه و فیلم‌هایی که ساخته‌است خالی از کاربست‌های روان شناختی و جامعه شناختی نیست. اهل تمیز، تشخیص و تحلیل موضوعات فردی و اصلی در جامعه و طبیعت بود و کاملاً نسبتِ به جامعه‌ی پیرامون مدیون و دغدغه داشت و در وجود و جودش نوعی مهرخورشید تابان و نمایان بود که این مهر می‌خواست مهربانی‌ها را جویا باشد. در مهر پائیز ِدل‌انگیز مرگی خونین چشم او را از جهان فروبست اما قلم و نگاه آن مثل مهر خورشید بر تارکِ دنیای سینما و هنر و جامعه رخشان و درخشان است.

دیگر نکته‌ی مهم فرآیند و نوعِ الگوواره و طرح‌واره­ای است که درفیلم‌های مهرجویی پیداست چرا که در فیلم‌های مهرجویی شما با آفریدن چند شخصیّت مواجه می‌شوید که چنین سبکی را در سایر فیلم‌ها و فیلم سازان کمتر مشاهده می­کنید. رویکردش به مسائل اجتماعی و نقش‌های جامعه‌، رویکردی پلی فونی (چندصدایی) بود و کمتر به تک صدایی در هنر اعتقاد داشت و تقریباً می‌توان گفت انسان و «دیگرانسانی» و از همه مهم‌تر دیگری یا دیگران و اشیاء و موجوداتِ طبیعی در متنِ فیلم‌ها و متونِ سینمایی آن جایگاه خاصی دارند.

مهرجویی با فیلم الماس ۳۳ (سال ۱۳۴۶) کار هنری خود را در دنیای سینما آغاز کرد اما در این اثر هنری توفیقِ چندانی را به دست نیاورد و می‌توان گفت مهم‌ترین دستاورد و فکرآورد مهرجویی قبل از انقلاب و حتا بعد ازانقلاب با توجه به فضای حاکم برجامعه آن زمان فیلم «گاو» (سال ۱۳۴۸) بود که نگاه‌ها را به خود جلب نمود و این فیلم موج نو و تازه‌ای را درسینمای ایران به راه انداخت. فیلم گاو در واقع نوعی الیناسیون (ازخود بیگانگی) است. این مفهوم فرآرونده را برای نخستین بار هگل فیلسوف ایده‌آلیسم مطرح نمود. در گمانه‌های هگل، ازخود‌بیگانگی بدین معناست که شما به این واقعیّت یا حقیقت واقف باشید که اساساً چیزی جز ذهن وجود ندارد و هر مرحله‌ای از تاریخ که به این واقعیّت آگاهی نداشته باشد درواقع در حالتی از «ازخود بیگانگی‌» به سر می‌برد. ازخود بیگانگی می‌تواند فردی یا اجتماعی باشد‌. در حالتِ فردی آن شما با خودتان اغیار و مهجور می‌شوید و درحالت اجتماعی آن با جامعه‌ی پیرامون که ممکن است این جامعه ویژگی‌های مشترکی هم با شما داشته باشد بیگانه می‌شوید. بنابراین این الینه‌گی در آن زمان در بطن و متنِ جامعه نمایان و مبرهن بود ضمن این‌که قدرت جامعه‌پذیری و حتا تعمیم‌پذیری آن در جوامع آینده نیز بسیار بالاست. فیلمی که مرز نمی‌شناسد و می‌خواهد واقعیّات جامعه را بازگو نماید‌. فیلم گاو بازگوکننده‌ی جامعه‌ای است که دچار دترمینیسم اجتماعی و سُنتی است و این جبر اجتماعی خود عاملی است که نوعی از همین «ازخود بیگانگی‌» را به‌جای «یگانگی با خود» به وجود می‌آورد.

خلاصه داستان گاو بدین شرح است که: «‌مش‌حسن گاوی در طویله دارد که این گاو تمام امید و آرزوی آن است و از جهاتی هم از وجود این گاو برای امرار معاش خانواده و زندگی بهره مند می‌شود و البته مردم روستا نیز از شیرگاوِ او بی‌بهره نیستند و این مسائل خود مهم‌ترین عاملی شده تا که مش‌حسن دلبستگی و همبستگی و مهم‌تر علاقه و عُلقه‌ی وافری به گاو خود داشته باشد و در واقع عاشق پر و پا قرص گاوِ خویش است اما داستان با چرخشی نا‌به‌هنگام به سمت دیگری رفته و یک روز که مش حسن به شهر می‌رود گاوش به علت نامعین و نامشخصی می‌میرد و مردم بدون اطلاع و اجازه‌ی مش حسن و با توافقِ همسرش گاو او را درمنزلش دفن می‌کنند و با بازگشت مش‌حسن از شهر فکر می‌کند که گاوش از طویله گریخته است غافل از این که، گاو مش‌حسن مرده است و این باور هرگز درذهن مش حسن باورمند نمی‌شود که گاوش مرده و همین علاقه و خودباوری و از خودبیگانگی مش‌حسن به گاوِ خویش خود سبب آن می‌شود تا که با مرگ گاوش حالش دگرگون شود و از آن به‌بعد خودش را گاو می‌پندارد به طوری که تمامِ حرکات و رفتارگاو خویش را انجام می‌دهد و در ختام نیز پند و اندرز و نصیحت افراد مُعمّر روستا نیز کارساز و چاره‌ساز نمی‌شود و هرکاری می‌کنند که مش حسن را از این حالت الینه‌گی بیرون آورند میسور واقع نمی‌شود و سرانجام تصمیم می‌گیرند که او را برای مداوا به شهر ببرند که مش حسن در بین راه از دست آن‌ها می‌گریزد و فرجام با سقوط از دره‌ای به‌زندگی خود خاتمه می‌دهد.»

فیلم توجه به خودباوری و عدم خودباوری آدم‌ها دارد که این خودباوری می‌تواند به نوعی خودبودگی هم دست یابد به شرطی که شرایط زندگی برای فرد فراهم شود نه این‌که درگرداب مخوف فقر دست و پابزند و مفری برای نجات هم نباشد و تنها فکر کند که شیر یا گوشت گاو بر زندگی وی تأثیر اساسی دارد و بدون گاو خویش خودش را هیچ‌انگار تلقی نماید که این روند خود می‌تواند مرتبط به جامعه‌ای باشد که به آگاهی و خودآگاهی دست نیافته‌اند و این مهم می‌تواند ریشه در فقر داشته باشد. از طرفی دیگر، وقتی خودِ شما را و یا عشقِ شما را از شما سلب می‌کنند در واقع دچار نوعی بیگانه‌شدن با خویش می‌شوید و دیگر هیچ راهی برای حل مشکل پیدا نمی‌شود. انسان دو نوع خود دارد‌. یکی خودِ کاذب است و دو دیگر، خودِ واقعی است.

خودِکاذب انسان نوعی خودِ دروغین و بی‌ثمر است اما خود ِواقعی‌اش‌ کاملاً همان خودآگاهی اوست که در طی سال‌ها به‌دست آورده‌است بنابراین اگر خود واقعی آدم‌ها را (حالاهر نوع خودِ واقعی که شما تصور می‌کنید) را از آدم‌ها بگیریم در واقع جان آن‌ها را گرفته‌ایم و فیلم گاو می‌خواهد چنین داستانی را در اشکال و ابعاد مختلف به تصویر بکشد. نکته‌ی دیگر گرفتن علاقه و عشق از فرد است که این علاقه یک روزه به دست نیامده است بلکه سیر و فرگشتِ قابلِ ملاحظه‌ای را داشته تا به این حالت و جایگاه رسیده است بنابراین بدون آگاهی و یا از روی جبر و حتا اختیار نباید علاقه و عشق دیگران را حتا اگر این علاقه و عشق روتین و کاذب هم باشد را از آن‌ها سلب کرد. فقر مهم‌ترین مسئله‌ای است که آدم‌ها را تضعیف می‌کند و اگر موردی پیدا شود که فقر شما را به مانند گاو مش حسن تسکین دهد در واقع همان مورد به خود واقعی شما تبدیل می‌شود و شما پایبند به همان نیروی محرک و تسکین‌دهنده هستید لذا مرگ این محرک تسکین‌دهنده منجرِ به مرگ خودتان می‌شود.

این فیلم که برپایه‌ی قصه‌ی گاو است از کتابِ عزادارانِ بَیَل نوشته‌ی غلامحسین ساعدی دوست ِخودِ داریوش مهرجویی ساخته و پرداخته شده است. عزاداران بَیَل مجموعه هشت داستان پیوسته است که درون‌مایه‌ی این داستان‌ها درباره‌ی فلاکت‌های مداوم مردمان روستایی به نام ِبَیَل است و در فیلم گاو نیز شما روستایی را ملاحظه می‌کنید که فقر فرهنگی و اقتصادی دارد و تنها ناجی آن‌ها گاو مش حسن است که باید به امرار معاش آن‌ها کمک کند. فیلم از جامعه‌ای صحبت می‌کند که تحتِ تأثیر جبر سُنتی است و هرگز به آن خودباوری نرسیده است که راه‌های دیگری هم برای تغییر و امرار معاش زندگی و زیستن وجود دارد.

جامعه‌ای کاملاً هم‌رنگ و هم‌سنگ با آداب و رسوم ِمشترک و درد مشترک که به جای روشی پراگما شیوه‌ای دُگما یا دُگماتیسم را برای آن‌ها تعیین و تجویز کرده‌اند. نویسنده فیلم گاو در جهاتی از نقاب مرگ سرخ اثر ادگارآلن پو نیز الهام و بهره مند شده چرا که آلن پو از بنیانگذارانِ داستان کوتاه با سبکی فرآروند و البته مبدع داستان‌های کارآگاهی است و یکی ازپایه ریزان ژانر علمی _تخیلی و جنبش رمانتیک آمریکا در جهان شناخته می‌شود. از دیگر فیلم‌های مهرجویی که با ترتیب زمانی همراه است می‌توان با توجه به تشریح درون مایه و تلخیص‌وار آن‌ها به شرح ذیل اشاره داشت:

۱-دایره‌ی مینا- فیلمی از مهرجویی و اولین فیلم رنگی اوست که محصول سالِ ۱۳۵۳ می‌باشد. فیلمی که به مدت چند سال توقیف شد و نتوانست به دایره‌ی اکران و نمایش راه یابد و در ابتدای سال ۱۳۵۷ مجوز و اکران گرفت. فیلم حکایت از آن دارد که پسر جوانی با خانواده‌اش در محله‌های فقیرنشین و حاشیه‌نشین شهر تهران سکنی گزیده‌اند و پدری بیمار دارد که او را برای معالجه و مداوا به بیمارستان بزرگی می‌برد ولی بدلیل فقر و تنگ‌دستی نمی‌تواند پدرش را بستری کند و در پیاده‌روها و کنار نرده‌های بیمارستان چند‌روزی را می‌گذراند تا این که با شخصی به نام سامری آشنا می‌شود که در عوض خون‌، مقداری پول از او دریافت می‌کند تا که پدرش را مداوا کند و گرفتن این پول همانا و ورود پسر جوان به دایره و چرخه‌ی سیاهی از زندگی همانا که در سیر زندگی پسر جوان تأثیر مخربی می‌گذارد.

۲- پُستچی- فیلمی به کارگردانی و نویسندگی مهرجویی است که این فیلم را مهرجویی با اقتباس و براساسِ نمایش نامه‌ی ویتسک نوشته‌ی گئورگ بوخنر در سالِ ۱۳۵۱ ساخته است. داستانِ فیلم ازاین قرار است: «‌تقی پُستچی درخانه‌ی اربابیش با همسرش زندگی می‌کند اما شخصیّتی نامتعادل و عصبی و دو قطبی دارد و از آن طرف دکتر معالجی دارد که دامپزشک است که مدام او را با داروهای گیاهی مداوا می‌کند و فیلم با برگشت فردی به نامِ مهندس از فرنگ که برادرزاده‌ی ارباب است آغاز می‌شود و این آغاز خود نمادی از ماجراهاست که من‌بعد در فیلم اتفاق می‌افتد و ما شاهد خیانت و جنایت‌هایی درفیلم نیز هستیم.

۳- مدرسه‌ای که می‌رفتیم- کاری از داریوش مهرجویی با نویسندگی فریدون دوستدار است که درسال ۱۳۵۹ ساخته شده است. داستان فیلم از این قرار است: «گروهی از دانش آموزان یک مدرسه تصمیم به اجرای نمایشی می‌گیرند که این کار نمایشی با مخالفت معاون مدرسه مواجه می‌شود و دانش آموزان از جانب معاون مدرسه مورد تنبیه قرار می‌گیرند. سپس دانش آموزان با درست کردن یک روزنامه‌ی دیواری انتقاد و اعتراض خود را نسبتِ به مخالفت معاون مدرسه و شرایطِ حاکم در مدرسه اعلام می‌دارند و این حرکت خود باعث می‌شود تا که ناظم مدرسه بچه‌های مدرسه را باز تنبیه کند و روزنامه دیواری آن‌ها را پاره می‌کند و جلوی نمایش  و تئاتر مدرسه‌ای بچه‌ها را هم می‌گیرد اما با کمک یکی از معلمان و کتابدار مدرسه که دلشان از ناظم مدرسه پُر است دوباره روزنامه‌ی دیواری را به جای اولش برمی­گردانند.

۴- اجاره‌نشین‌ها- فیلمی از داریوش مهرجویی در سال ۱۳۶۵ است. فیلمی که از نامش پیداست چه هدف و جامعه را دنبال می‌کند به طوری که داستان فیلم از این قرار است که یک ساختمان آپارتمانی که وارث آن معلوم نیست چه کسی است زیر نظر مباشر مالک متوفای خانه که خودش نیز ساکن آپارتمان است، اداره می‌شود. مباشر نیت برآن دارد تا که با کمک دلال بنگاه معاملات املاک خانه را تصاحب و بفروشد و به همین خاطر از تعمیرات اساسی ساختمان همیشه سرپیچی و سرباز می‌دارد و از طرفی مستأجران نیز به چگونگی ماجرا و کم و کیف آن پی می‌برند و برای چاره‌جویی با بنگاه رقیب که درهمان منطقه است، تماس می‌گیرند و متوجه می‌شوند که حکم تخلیه‌ای که دریافت کرده‌اند به علت مجهول الوارث بودن ملک فاقد اعتبار است و این داستان به همین منوال رو به جلو در حرکت و تکاپوست. داستان فیلم اشاره به جامعه‌ی مستأجر و فراز و فرودهای این قشر دارد که در حق آن‌ها به هر طریقی اجحاف هم می‌شود.

۵- شیرک- کاری به کارگردانی و با نویسندگی داریوش مهرجویی است که در سال ۱۳۶۶ ساخته شده است. شیرک در روستایی زندگی می‌کند که محل هجوم گُرازهاست و پدر شیرک گویا به دست همین گُرازها کُشته شده است از طرفی حاج خالو دشتبانِ روستاست که به دلیل کهولت سن و کم‌سو بودن چشم قادر به انجام امورات خود نیست و شیرک نیز برای کمک به او سعی می‌کند سگی را با مقداری خرما از کولی‌ها تاخت بزند و به اتفاق دوستش کرمک سگ را رام می‌کند. در آن شبی که شیرک  و سگِ شکاری‌اش به کمک خالو می‌روند گُرازها به جالیز هجوم می‌آورند و شیرک به اتفاق خالو و سگ‌اش به جان گُرازها می‌افتند و آن‌ها را تار و مار می‌کنند. فیلمی که به نوعی ناتورالیسم معنایی است و به روابط انسان دو پا با چارپایان در انحای مختلفی می‌پردازد و در جوانبی نگاهی به جامعه‌شناسی حیوانی هم دارد. فیلمی که نگاه به دموکراسی در زندگی فی‌مابین موجودات فارغ از نوع و مالکیت را در زوایایی بازگو می‌کند.

۶- هامون – فیلمی بلند از داریوش مهرجویی که در سالِ ۱۳۶۸ساخته شده است. داستان فیلم از این قرار است: «‌حمید هامون (خسرو شکیبایی) کسی است که مدام با همسرش مهشید کشمکش و درگیری دارد و پیوسته زندگی کابوس‌گون و چالش برانگیز خود را در ذهن تداعی می‌کند از طرفی فردی تحصیل‌کرده و فرهنگی به نظر می‌آید و گویا مشغول نوشتن رساله‌ای با مضمون عشق و ایمان است و به همین خاطر مدام در پی پیدایی دوست قدیمی‌اش علی عابدینی است‌. حمید هامون خانه و کاشانه‌ی خود را ترک می‌کند و دست به کارهای دیوانه‌واری می‌زند و با حالتی روان‌پریشانه خود را به امواج زندگی و تلاطم دریا می‌سپارد. فیلمی است که فی‌مابین دنیا‌طلبی و آرمان‌گرایی در پارفت(رفت و آمد) است‌. حمید هامون فردی دنیا‌طلب و بلاتکلیف و سرگردان است که خودش هم نمی‌داند از خودش و جامعه چه‌ها می‌خواهد و از طرفی علی عابدینی فردی آرمان گراست که به دنبال آرمان‌های خودش می‌باشد و در واقع تکلیف‌اش با خودش روشن است و دنیا را فدای اعتقادات و عقایدش می‌کند. این فیلم نمادی از دنیاگرایی و آرمان پرستی است که در جامعه‌ی امروز این دو با هم کشمکش و چالش دارند. فیلمی فی‌مابین واقع گرایی و فراواقع‌گرایی که در جهاتی هم به پارامترها و مؤلفه‌های داستان بوفِ کور شباهت و نزدیک است.

۷- بانو – کاری به نویسندگی و کارگردانی مهرجویی است که درسال ۱۳۷۰ ساخته شده است. داستانی به شرح این مضامین: «مریم همسر محمود است که در سیر زندگی مشترک درمی‌یابد که محمود زنِ دیگری را که مطلقه است را می‌خواهد اختیار کند و به همین سبب قصد ترک و جدایی با او را دارد. بانو پس از تنها شدن به دنبالِ تسکینی برای درمان دردِ خویش است و چاره‌ای ندارد جز این که با کرمعلی باغبان همسایه و همسر بیمارش آشنا می‌شود و آن‌ها را به خانه دعوت می‌کند. دعوت میهمانان به خانه خود عاملی است که موضوعات فرعی و حاشیه‌های دیگری را برای بانو به وجود می‌آورد و این روند از زندگی و اتفاقاتی که در این فرآیند از آشنایی با کرمعلی رخ می‌دهد در واقع بانو با نابسامانی روحی و روان‌گسیختگی و از هم‌پاشیدگی رفتاری مواجه می‌شود و لاجرم به دنبال تصمیم جدیدی در جهتِ تغییر سبک زندگی و احوالات خویش است ‌و این جدایی مریم و محمود خود باعث می‌شود تا که بانو تجارب جدیدی را از حیثِ روحی و رفتاری کسب نماید و در انتها نیز با این که همسرش از کاری که کرده پشیمان می‌شود و به سوی آن سوق می‌یابد تا که با او آشتی کند اما بانو محمود را برای همیشه ترک می‌کند‌. فیلمی که می‌خواهد نقش حوادث در زندگی و نقش زندگی در حوادث را به دایره‌ی نمایش بیاورد.

۸- سارا- فیلمی از داریوش مهرجویی با کارگردانی خویش است که در سال ۱۳۷۱ ساخته شده است. داستان فیلم از نمایش‌نامه‌ی خانه‌ی عروسک اثر هنریک ایبسن ‌اقتباس شده است. داستان به شرح این مضامین است: «حسام شوهر سارا برای مداوای بیماریش مجبور می‌شود به خارج از کشور سفر نماید و سارا به هرطریقی مخارج سفر او را مهیا و تأمین می­کند ولی این چنین وانمود می‌کند که این پول از محلِ ارثیه‌ی پدر به او رسیده است‌. وقتی حسام بهبودی پیدا می‌کند و به خانه برمی‌گردد سارا با چشم‌پوشی از شوهرش حسام سعی می‌کند با کار سخت و خیاطی، بدهی بیماری حسام را پرداخت نماید. از طرفی داستان وقتی جلوتر می‌آید مشکل‌تر به نظر می‌رسد چرا که گشتاسب همان کسی است که در بانک کارمی‌کند و برای بهبود حسام به سارا کمک مالی کرده‌است. از سویی نیز متهم به جعل اسناد هم در بانک شده است و در این جاست که به دنبالِ جبران از سوی مریم است چرا که حسام رئیس بانک شده و می‌خواهد که از طریق سارا مشکل خود را در بانک توسط حسام حل نماید. فیلم به دنبال نوعی فرهنگ ایثار و ازخود گذشتگی است که قبلاً درجامعه وجود داشت و البته چشم‌داشت‌هایی که مردم از یکدیگر به دلیل فرهنگ دورهمی از هم طلب می‌کردند. فیلمی که در واقع نمادی از باورداشت‌ها و کاشت‌های یک فرآیند از زندگی مردم ایران را به تصویر می‌کشد.

۹- پری – فیلم بلندی به مانند هامون به کارگردانی مهرجویی است که در سالِ ۱۳۷۳ ساخته شده است. این فیلم از پارادایم فکری جروم دیوید سالینجر بهره‌مند شده به طوری که اقتباسی از: «‌فرانی و زویی» و داستان کوتاهِ‌: «یک روزِ خوب برای موزماهی» است. داستان از آنجا آغاز می‌شود که پری دختری جوان است که در رشته‌ی ادبیات فارغ‌التحصیل شده و با خواندن کتابی که مرتبطِ با سلوک عارفی گمنامی در قرن پنجم می‌باشد دچار تحول فکری می‌شود‌. این کتاب به برادر بزرگ‌ترش به نامِ اسد تعلق دارد که در حادثه‌ی آتش‌سوزی در کلبه‌ی خویش درگذشته است و از طرفی پری برادر دیگری هم دارد که در تلاش است تا که وی را از پریشانی نجات دهد‌. صورت و سیرت زندگی دو عامل مهم‌اند که در این فیلم جایگاه خاصی دارند و پری به دنبال همان اعتقاد و ایدئولوژی درونی و عمیق افراد است نه مسائل فرمیکال که هیچ گونه تفکری پیش رونده پشت آن نیست و آکنده از خرافات است. اگر چه پری برادر بزرگ‌اش را از دست داده اما بهترین داده‌ی او به خواهرش کتابی است که می‌تواند ابتدا خودش و بعد برادرش را از پریشانی و اختلالات خلقی نجات دهد.

۱۰- لیلا- فیلم بلندی است از داریوش مهرجویی که درسال ۱۳۷۵ ساخته شده است. این فیلم داستان عشق دو نفر به نام لیلا و رضا را بازگو می‌کند. داستان از این قرار است که این دو جوان در یک مراسم شُله‌زرد پزان همدیگر را ملاقات می‌کنند و چندی بعد این ملاقات منجرِ به ازدواج این دو می‌شود. مدتی از ازدواج این دو زوج می‌گذرد تا که خانواده‌ی سُنتی رضا و به ویژه مادرش از لیلا بچه می­خواهد و او را تحت فشار قرار می‌دهد تا که به هر طریقی بچه‌دار شود اما با این که لیلا به دکتر مراجعه می‌کند و با درمان‌های متعدد و آزمایش‌های گوناگون به دنبال بچه‌دار شدن است ولی نتیجه‌ای عاید کار نمی‌شود و رضا سعی می‌کند به‌هر طریقی لیلا را متقاعد کند تا که زنِ دیگری را اختیار کند و با رضایت لیلا رضا زن دومی به نام گیتی را می‌گیرد که از آن صاحب یک دختربچه می‌شود ولی این وصلت بدونِ اختیار و رضایت خانواده‌ی لیلا شکل می‌گیرد و همین مسائل خود عاملی می‌شوند تا که رضا هم لیلا را از دست می‌دهد و هم گیتی از آن جدا می‌شود و حاصل این فرآیند تلخ از زندگی مشترک تنها دختر بچه‌ای است که از گیتی به وی می‌رسد که این دختر‌بچه را هم رضا به مادرش می‌سپارد تا از آن صیانت و نگهداری کند. فیلم از نوعی ترتیب بی زمانی برخوردار است و زمان در سرنوشت آدم‌ها اگر چه نقش دارد اما مشخص نمی‌کند درچه زمانی این اتفاق می‌افتد و اصولاً نویسنده نگاهی به جامعه‌ی سُنتی و مدرن هم دارد که با هم در یک قاب و قالب نمی‌گنجند و این فرآیند ناهمگون ممکن است پی‌آمدی تلخ را در زندگی‌ها رقم بزند.

۱۱- درخت گلابی- فیلمی بلند از داریوش مهرجویی است که در سال ۱۳۷۶ ساخته شده‌است. درون مایه‌ی فیلم از این قرار است: «‌محمود نویسنده‌ای است که براساس کم کاری طولانی می‌خواهد که مابقی کتاب‌اش را در باغ پدرش در دماوند بنویسد و ترجیح می‌دهد به باغِ پدر برای نگاشتن کتاب برود. در باغ درخت گلابی قدیمی است که محمود از آن خاطرات زیادی دارد چرا که این درخت قادر به میوه‌دادن نیست و باغبانان محمود را وادار می‌کنند تا که در مراسمی آئیینی و برای ترساندن درخت و به بارنشستنِ دوباره آن در این مراسم شرکت کند و محمود نیز می‌پذیرد که این پذیرفتن خود موجب تداعی خاطرات جوانی محمود می‌شود زمانی که عاشق و دلداده‌ی دختر عمه‌اش بوده که چند سال هم از خودش بزرگ‌تر بوده است و همیشه برای آن شعر عاشقانه می‌سُروده و برای آن نمایش‌نامه اجرا می‌کرده است‌. این داستان تا بدانجا پیش می‌رود که محمود وارد جریانات سیاسی شده و به زندان می‌افتد و درختام فوت می‌کند و دختر عمه‌اش نیز بعداً خبر فوت او را دریافت می‌کند. درخت گلابی مصداقی از بی حاصلی و نرسیدن عشق می­تواندباشد که در باره‌ی این دو جوان صدق می‌کند و نویسنده داستانی را شرح می‌دهد که بخش عمده‌ای از آن دترمینیسم اجتماعی و حتا می‌تواند سُنتی باشد.

۱۲- میکس – فیلم بلندی است از داریوش مهرجویی که در سالِ ۱۳۷۸ساخته شده است. داستان از این قرار است که چند روز بیشتر به جشنواره نمانده و فیلمی که خسرو ساخته در مرحله‌ی صدا گذاری دچار مشکل شده از جانبی فرسودگی دستگاه‌های فنی و قطع و وصل مدام برق‌، آماده نبودن موسیقی متن و خستگی عوامل فنی که شبانه‌روزی کارکرده‌اند نیز مزید بر علت شده به طوری که جملگی باعثِ ایجاد فضایی تنش‌برانگیز و عصبی‌کننده نیز گردیده‌اند‌. از سویی دیگر، حضور فیلم در جشنواره حتمی است و تهیه‌کننده هم فشار زیادی به خسرو در جهتِ آماده‌شدن فیلم وارد می‌کند درحالی که بخش عمده‌ای از فیلم هنوز آماده نشده و حتی صحنه‌ای را که در مراحل آخر، فیلم‌برداری کرده‌اند از لابراتوار به دستشان نرسیده است و جریان میکس فیلم تا بدانجا پیش می‌رود که اکران فیلم با مشکل مواجه می‌شود‌. نویسنده در فیلم میکس می‌خواهد مشکلات پیش‌روی کارگردان و فیلم‌ساز را در بطن جامعه نشان دهد که خودِ مهرجویی نیز بخشی از این روند از روندگی کار می‌تواند باشد.

۱۳- بمانی- فیلم بلندی است از مهرجویی که در سالِ ۱۳۷۶ ساخته شده‌است. این فیلم زندگی و شرح و حالِ چند دختر ایلامی به نام‌های مدینه، نسیم و بمانی را بازگو می‌کند که سرنوشتی تلخ و تکان‌دهنده و غم‌انگیز برای هرکدام در سیر زندگی رقم می‌خورد. فیلم حالت و شمایلی گزارشی دارد و در آن تعداد زیادی نابازیگر و عمومِ مردم حضور و نقش دارند‌. بمانی نامی است که در جنوب غربی زاگرس متداول است و می‌تواند در دو معنای دور و نزدیک به کار رود‌. بازگو‌کردن بخشی از فرهنگ و مشکلاتِ مردم زاگرس و ایلام به ویژه جوانان در سیر زندگی از مهم‌ترین کاربست‌های معنایی فیلم می‌تواند باشد.

۱۴- مهمان مامان – فیلمی بلند با کارگردانی و نویسندگی داریوش مهرجویی است که درسال ۱۳۸۲ ساخته شده است. خلاصه داستان فیلم از این قرار است که برای خانواده‌ی میهمان تازه عروس و دامادی به صورت سرزده می‌آیند و چون وضعیت مالی خانواده مناسب نیست همسایگان دست به دست هم می‌دهند تا که آبروی خانواده را حفظ کنند. این فیلم می‌خواهد نوعی فرهنگ هم‌ذات‌پنداری و همدلی را در بین اقشار مختلف جامعه‌ی ایران نمایان سازد. فیلمی است که از حیثِ فرآیند معنایی در جوانبی به فیلم اجاره نشین‌ها شباهت دارد.

۱۵- سنتوری – یکی از بهترین فیلم‌های مهرجویی است که محصول سال ۱۳۸۵ است. داستان چنین آغاز می‌شود که علی سنتوری نوازنده‌ای چیره‌دست و خواننده‌ای محبوب و مشهور در میان جوانان و جامعه به شمار می‌رود که ناگهان روی به انومی‌ها و فرودهای زندگی می‌آورد به‌طوری که افسار زندگی از دست آن خارج می‌شود و به سوی اعتیاد کشانده می‌شود. بهرام رادان ‌و گلشیفته‌ی فراهانی دو بازیگر مهم و کارساز و بایسته‌ی فیلم سنتوری به شمار می‌روند که در نقش محوله‌ی خود به خوبی نقش‌آفرینی می‌کنند.

در فیلم سنتوری شما یک سیر تکاملی را از یک هنرمند مشاهده می‌کنید اما به دلایل مختلفی که ریشه در بافتِ جامعه دارد این هنرمند به مواد و اعتیاد روی می­آرود و همه چیز را از دست می‌دهد. توجه به فرهنگِ اعتیاد به عنوان یک بدفرهنگی و انومی که به عنوان یک عرف ِفرهنگی در  جامعه متداول است و عدمِ توجه لازم به هنرمند در جهتِ نیلِ به خود‌پیدایی و خود‌باوری خویش با توجه به تزلزل و خدشه‌هایی که در زندگی‌اش پیداست از عمده مواردی است که در این فیلم دیده می‌شود. اگر چه پایان فیلم نشان از بیداری و کمک در جهت حیاتی مجدد است اما با تصاویری که از فیلم نمایان می‌شود خود بازگو‌کننده‌ی گروتسک‌ها و تریلر (‌هیجان‌ها و احساسات) کاملاً مشهود و آزار‌دهنده است و تراژدی غمگنانه‌ای را می‌توان در سیر فیلم ملاحظه نمود.

۱۶- آسمان محبوب من – به کارگردانی داریوش مهرجویی و نویسندگی وحیده محمدی فر و خود ِمهرجویی است که محصولِ سالِ ۱۳۸۸ می‌باشد. تلخیصی از داستان فیلم از این قرار است :«دکتر جوانی که شایان نام دارد در اوجِ موفقیت و بایستگی در کار و اجتماع متوجه می‌شود که به تومور مغزی مبتلا گردیده است‌. بدین خاطر تصمیم مجدّانه به خودکشی می‌گیرد اما نقش حوادث در زندگی و جبر اجتماعی وی را به داخل روستایی دورافتاده پرت می‌کند و در آنجاست که فضای ذهنی‌اش و جهان بینی‌اش تغییر می‌کند چرا که با وقایع و رخدادهای غیر مترقبه‌ای مواجه می‌شود و اتفاقاتی در زندگی‌اش رقم می‌خورد به طوری که حضور وی در روستا او را با داستان‌ها و ماجراها و افرادی آشنا می‌کند که کاملاً فضای ذهنی‌اش را این اتفاقات تغییر می‌دهند و این عوامل خود باعث می‌شود تا که ایشان به آن روستا خدماتی را از خود ارائه دهد چرا که پزشک است و از تخصص خود به نفع روستا کمک می‌گیرند تا که مصدر و بستر خدماتی برای بهبود آن روستا باشد و تقریباً آغاز فیلم حالتی تراژدی و سیاه دارد اما بدنه و پایان فیلم نشان از امید و تولدی دیگر را رقم می‌زند و گرچه شایان در پایان آن روستا را ترک می‌کند اما نقش حوادث در زندگی آن خود داستان تودرتویی را درذهن‌اش تداعی می‌کند‌.

۱۷- طهران تهران – اثری دو اپیزودی درباره‌ی شهر تهران است که با نگاشتن واژه تهران دردو مدل دستوری متفاوت خود حاکی از آن را می‌رساند که نویسنده نگاهی مستقل را به تهران قدیم و جدید دارد و می‌خواهد که با نمایش‌های کوتاه و مستقل به آن ارتباط معنایی و مضمونی فی مابین آن‌ها هم که دارای عنوان واحدی هستند، دست یابد.این دو اپیزود را دو سینماگر از دو نسل مختلف به نامِ داریوش مهرجویی و مهدی کرم پور کارگردانی می‌کنند. فیلم محصول سالِ ۱۳۸۸ می‌باشد. مهرجویی دراین فیلم به عنوان «من ِراوی» تهران قدیم را درابعاد مختلف روایت می‌کند و بازیگرانی چون پانته آبهرام و قربان نجفی و مهتاج نجومی دراین فیلم حضوری چشم گیر دارند.

۱۸- نارنجی پوش- فیلمی است که درسال ۱۳۹۰ ساخته شده است که دراین فیلم حامد بهداد و لیلا حاتمی نقش آفرینی می‌کنند. این فیلم درحمایت از محیط زیست که دغدغه‌ی خودِ مهرجویی درآن زمان است، ساخته شده است و چون درون مایه‌ای انتقادی داشت هرگز نتوانست جایگاه واقعی خود را به دست آورد و با عدم اکران و نمایش درجهاتی مواجه گردید.

۱۹- لامینور- لامینور از اصطلاحات موسیقی و آلات موسیقی است و به معنی لا کوچک به انگلیسی (Aminor) با مخفف (Amd) یک گام مینور برپایه‌ی نت لا است. در موسیقی گام‌هایی چون: گام نسبی یا دوماژور، گام موازی یا لاماژور، نمایان یا می مینور، زیر نمایان یا رمینور داریم و مترادف ندارد . فیلمی از مهرجویی است که بعد ازگذشت ۶ سال دوری از دنیای سینما فراهم و ساخته شد. لامینورنیز اگر چه کاری شایسته و بایسته بود و در واقع ترکیبی از تجارب و ذهنیت خود نویسنده و کارگردان را به تصویر می‌کشید و داستانی پیرامون موسیقی را پس از سنتوری می‌خواست به نمایش بگذارد ولی با عدم اکران مواجه شد و در سیر زمان با مشکلاتی مواجه گردید که اگر به وقت خودش به نمایش درمی‌آمد بی‌شک جایگاه خودش را به خوبی پیدا می‌کرد اگر چه اغلب کارهای مهرجویی مهربانانه و در خارج از کشور مورد استقبال قرار گرفتند و این خلاء معنایی در جهاتی پُر شد اما گلایه‌های مهرجویی و اعتراض و دلگیری‌های آن هرگز در ذهن مخاطبین به فراموشی نگرائید.

 به هرروی، در روان‌شناختی متنِ داریوش مهرجویی می‌توان گفت زندگی هنری وی برخلاف زندگی اجتماعی آن آکنده از عشق و مهربانی بود و زندگی دیگران را نیز مشحون از مهربانی می­دید و کاملاً دردنیای سینما شخصیّتی آوانگارد است که جوردیگری به سینما نگاه دارد و سبک هنری‌اش ریشه درجهان مدرن و البته به پارامترهای دنیای پست مدرن نیزنزدیک است. وی دانش‌آموخته‌ی آمریکاست و با آموخته‌های اروپا و مکاتب هنری و ادبی آشنایی دارد و به همین خاطر نوع نگاه و ذهنِ آن به محیطِ پیرامون باز و جامع‌الاطراف است‌. هنرمندی که در کانون خانواده به موسیقی گرایش پیدا می‌کند اما زیست اجتماعی وی دچار تغییر شده و مهاجرت به لس آنجلس را برای زیستن هنر و علم برمی­گزیند. شخصیّتی چند لایه و پایه که می‌خواهد به سویه‌ها و گویه‌های دیگری از سینمای ایران التفات داشته باشد. دوپارِگی فکر و اندیشه و فرهنگ و دوبارِگی زندگی و اجتماع دو عامل مهم‌اند که شخصیّت فکری – هنری مهرجویی را تشکیل می‌دهند. سیر زندگی و سیر هنر در هیچ شرایطی مناسب و متناسب با هم درحرکت نیستند و چون انسان هنرمند در معرض اتفاق قرار می‌گیرد لذا نقش حوادث در زندگی در نوعِ زندگی‌ها مؤثر است.

مهرجویی با این که دغدغه‌ی میهن را دارد و شخصیّتی میهن پرست و مهرطلب را از او می‌توان سُراغ گرفت بنابراین گاهی به دوپارِگی فکر و اندیشه و فرهنگ می‌اندیشد و گاهی هم دوبارِگی زندگی و اجتماع دامنگیر آن می‌شوند. حسِ نوستالژی مهرجویی به وطن و تن‌ها و آکادمیک بودن وی که با آرکائیک زندگی‌اش تناسبی ندارد از عمده مواردی است که در فیلم‌های این هنرمند و حتا در زندگی فردی  و اجتماعی‌اش نمودی نمادین دارند.

مهرجویی در دنیای سینما هم درد را می‌فهمد و هم دردمندی را درک می‌کند و به همین خاطر است که واقع نگر و واقع بین است و به سهولت هرآنچه را که فهم و درک می‌کند می‌خواهد به دایره‌ی تصویر و تفسیر بیاورد و این مهم مرا به یاد این جمله می‌اندازد که‌: « هرچیز واقعی حقیقی است و هر چیز حقیقی هم واقعی است.» اما مهرجویی می‌خواهد پلی میان واقعیّت و حقیقت بزند که در جوامع واپس گرا و آرکائیک فکری چنان چیزی قابل هضم نیست بلکه قابلِ حذف است! بازگو کردن دغدغه‌های اجتماعی و مشکلات و معضلات جوامع جهان سوم همیشه درکارهای مهرجویی جایگاه خاصی دارند به گونه‌ای که انومی ها و بحران‌های زندگی دو عنصر مهم درکارهای مهرجویی به شمار می‌روند که دراغلب فیلم‌هایش نمایان است.مهرجویی درآثار خود همیشه به چندنکته درجامعه توجه دارد: یکی فقر و تهی دستی است و دوم بی عدالتی و خیانت است و سوم توجه مهرجویی به آگاهی و خودآگاهی درجهتِ مبارزه با بی شعوری‌هاست . مبارزه با بدفرهنگی ها و توجه به فرهنگ پیشرفته درجهتِ رشد و بالندگی زبان و فرهنگ جامعه از جمله دغدغه‌های مهرجویی درفیلم هاست به طوری که باز شما می‌توانید درفیلم :«مدرسه‌ای که می‌رفتیم» این مهم را ملاحظه نمایید. عدم توجه به فرهنگ جامعه و ایجاد نوعی جبراجتماعی ازمهم ترین مواردی است که درفیلمِ مدرسه‌ای که می‌رفتیم » دیده می‌شود. دراغلب فیلم‌های مهرجویی درواقع:«اومانیسم و پست اومانیسم» هجاهایی بلند دارند.

انسان گرایی یا انسان باوری به فرانسوی (Humanism)یکی از جهان بینی‌های فلسفی و اخلاقی جهان است که برعاملیت و خلاقیّت انسان‌ها و ارزش و سنجش‌های آن‌ها چه به صورت فردی و چه اجتماعی تأکید مؤکد دارد و عموماً اعتقاد براین تفکر دارد که بایستی به عقلانیّت و شواهدِ تجربه گرایی التفات داشت و از پذیرش و وینشِ خرافات و دگم اندیشی اجتناب و احتراز نمود. اومانیسم شالوه و پالوده‌ی فرهنگ و فلسفه بعد از رنسانس درغرب است و توجه به معیارها و پارادایم‌های انسانی، میزانِ کلیه‌ی ارزش‌ها  و فضایل بوده و درحقیقت اصالت بشر مهم‌ترین چیزی است که دراین نحله‌ی فکری دیده می‌شود و حق و حق گرایی از آنِ انسانِ مُفکر است . انسان باوری درمقابل انسان ناباوری به وجود آمد به طوری که پایه گذارانِ اومانیسم درصدد بودند تا که روح آزادی و روانِ خودمختاری را که درقرون وسطی از دست داده بودند را از طریقِ ادبیات کلاسیک بازگو نمایند و این بازگویی درجهانِ مدرنیته و فرهنگ دوره‌ی مدرنیسم شکل گرفت که به دنبالِ طرح و آلترناتیو و معناگرایی و زبان سازی بود و درمقابلِ اومانیسم یا انسان گرایی پست اومانیسم یا فرا انسان گرایی شکل و شمایل گرفت که این فرا انسان گرایی ریشه درجهانِ پست مدرن دارد. پسا انسان گرایی به انگلیسی(post humanism) به معنی پس از انسان گرایی و مطالبات انسانی است و یا فراترازانسان هم ازآن یاد شده است. طبق نظریه‌ی فرانچسکافراندو (Francesco prando) هنر پیشه ایتالیایی ، پس ازانسان گرایی یا فراتراز انسان گرایی حداقل شامل هفت تعریف می‌شود: یکی ضد انسان گرایی دوم: پسا انسان گرایی فرهنگی است سوم: پسا انسان گرایی فلسفی است چهارم: وضعیت پسا انسان گرایانه پنجم: ترابشریت است که یک ایدئولوژی و جنبش است که به دنبالِ توسعه و دسترسی به فناوری ست تا که مثلاً پیری را از بین برد و ششم : غلبه هوش مصنوعی است و هوش مصنوعی نیز دیدگاهی کیهان گرایانه است که نیک لند به دنبالِ ترویج آن و سقوطِ احتمالی تفکر انسان است و ۷- جنبش انقراض اختیاری انسان که به دنبال آینده‌ی پسا انسان است  که دراین مورد این آینده بدون انسان خواهد بود.

 بنابراین با توجه به سه جهان۱- سُنت و آرکائیک۲-مدرن و آکادمیک و ۳- پست مدرن و فرا آکادمیک درمی­یابیم که هرنوع اندیشه یا اثری چه هنری و سینمایی باشد و چه ادبی و نوشتاری و طنز و سایر نگاشتن‌ها همه ریشه دریکی از این پارادایم‌های فکری و علمی و عملی دارد و اصولاً آثارِ هنری و ادبی داریوش مهرجویی خالی از این دیدگاه نیست چرا که مهرجویی را باید به سه شق : مهرجویی جوان سال، مهرجویی میانسال و مهرجویی پیرسال تقسیم کردکه این هنرمند درهر دوره‌ای شرایط و بافت و ساخت ِفکری و تجربه‌ی زیسته‌ی خود را داشته است ضمن این که مهرجویی قبل از انقلاب درهنر با مهرجویی بعد از انقلاب نیز باز درتفاوت عمده است و البته سوای از پایه‌ی فکری آن که آبشخور آن به فراخورِ فلسفه و هنر است درکارهای این هنرمند شما جهان سُنت و جهان مدرن و اومانیسم را بیشتر تجربه می‌کنید و دلیل آن نیز می‌تواند همان زیست اجتماعی و زیست فکری هنرمند باشد که درسیر و فرگشت فکری‌اش اتفاق افتاده است. هرهنرمندی تابعِ  و فرزند تجارب خویش است و درواقع بخشی از تجاربِ زیسته‌ی خودش را درقالب هنر نمایان می‌کند .از سویی این تجارب به دو دسته‌ی فردی – شخصی و تجارب اجتماعی تقسیم می‌شوند. درفیلم های قبل از انقلاب مهرجویی، شما با درون مایه‌هایی اجتماعی – انتقادی تصادم دارید و دراغلب فیلم‌هاشما بُعدی اجتماعی همراهِ با اعتراض و انتقاد را تجربه می‌کنید اگر چه شمه‌های فلسفی و معرفتی و وجود شناختانه هم کم و بیش به دیده می‌آید.

نامِ اغلب فیلم‌ها اجتماعی است و یا مضمونی اجتماعی دارد و معنای اصلی و ضمنی خود تعیین کننده‌ی سیر و روندِگی فیلم‌ها را نشان می‌دهد اما درکارهای بعد از انقلاب مهرجویی ازآن حالتِ درساختگی هنر گامِ در برساختگی می‌نهد و درواقع می‌خواهد ازآن زهدان جامعه و ساختگی‌ها بیرون بیاید و به بیآیش‌های دیگری برسد که برآن ساخته بنا شده‌اند و دراین جاست که فیلم‌های این هنرمند طعم و مزه‌ای فلسفی با بینشِ جامعه شناسی و وینشِ روان شناختی را به خود می‌گیرند. توجه به ساختارجامعه و بافتارِ روانی اجتماع و گریز از معنا و روی آوردن به معناگریزی، انتخاب طرح اما با گزینش تصادف در بطنِ همین طرح‌ها، گذر از فرونگری و گذار به سوی فرانگری، عبور از وضعیّت موجود و گام دروضعیّتی مطلوب‌تر، توجه به ساختارشکنی و ساخت شکنی‌ها و ایجاد نوعی واسازی درهنر، تأکید به مقوله‌ی میانشکافی و بینامتنیّت ، تکنیک تداعی آزاد و همخوانی آزاد به طوری که بیننده می‌تواند درهرجای فیلم یا داستان قرارگرفته و فهم ودرکی را به ذهن بسپارد، جنبه‌ی ادبی و پردازش به نشانه‌های اجتماعی و طبیعی و خلقِ جملاتی پُرمعنا و مضمون دربطن این نشانه‌های طبیعی و اجتماعی، توجه به نظامی از دال‌ها و ساختاری از مدلول‌ها و پیام دو یا چند پهلویی درمتن که درپایان مفهومی فرعی از همان مفهوم اصلی تبخیر می‌شود، توجه به تازِگی شیوه‌ی ساخت و پرداخت، عدم پیوندی آشکارفی مابین واقعه و گفت و گو به طوری که درکنار رویدادهای واقعی رُخدادهای غیر واقعی هم وجود دارد، توجه به چگونه دیدن و چگونه گفتن به جای چه چیزی را دیدن یا چه گفتن‌های واقعی، چند پارِگی و بینامتنیّت و از تکه تکه شدن زبان ساختار، کُلاژ پدیدآوردن و هویت زُدایی و اولویت دادنِ به آزادی بیان به پرسوناژها درجهتِ پردازش به هرآنچه که به ذهنشان می‌رسد از جمله پارامترها و المان‌هایی است که دراغلب آثار مهرجویی بعد از انقلاب یافت و دریافت می‌شود و این نشانگر آن است که مهرجویی از مؤلفه‌های جهان پست مدرن هم درکارهایش پُربهره بوده‌است. بنابراین مهرجویی را دردنیای مهر باید شناخت که هم مهرِپائیز است و هم با مهرِ آسمان نسبتی دارد.

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
تبلیغات

نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان «ویژه‌نامه‌ی پیوست شهرگان»

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights