بخوان به نام ایران، بخوان به نام گل سرخ؛ بخوان به نام پروانه آرمیده بر آن خاک سرخ…
«خود سرگذشت نامه» های زنان ایران، که در زبان غیرعجم با عنوان اتوبیوگرافی شناخته شده است، بخش عمدهای از مطالعات تاریخی درباره زنان ایران را شامل میشود. این پدیده به طور رسمی از دوران قاجار و با خاطرات دختر ناصرالدین شاه آغاز شده است. (۱)
به تازگی مطلبی از محمد ابوبی در مدرسه فمینیستی (۲) منتشر شده است که به نوعی کتابشناسی خاطره نویسی زنان است. فهرست گردآوری شده صرفنظر از آثاری که از قلم افتادهاند، مثل کتاب خاطرات ایران میرهادی و یا نجمه علوی و… بیانگر حضور چشم گیر زنان در این حوزه است.
در میان این فهرست، آثاری دیده میشود که به بهانه خاطرات نویسنده، یاد دیگران را زنده کردهاند که از آن جمله میتوان به «مادر و خاطرات پنجاه سال زندگی در ایران» اشاره کرد. «توران میرهادی» نویسنده کتاب مذکور در واقع از دریچه زندگی مادر، به نقل خاطرات خود پرداخته است.
اینک پس از گذشت سالها، پرستو فروهر شاگرد بازیگوش و آتش پاره توران خانم، هم بدان سیاق، هم پرواز با پروانه های اندیشه مادر و هم صدا با رأی ماندگار پدر در کتاب «بخوان به نام ایران» (۳) به نقل خاطرات خود پرداخته است.
پرستو که مدرسه فرهاد را به «جزیره امن» فرزندان مخالفان شاه از طیفهای گوناگون تشبیه میکند، از وجوه اشتراک مدرسه وخانه سرخوشانه یاد میکند و حرفهای مدرسه ای و خانگی را برخلاف بچه های این سالها جدا از هم نمیبیند. «گوش سپردن به حرفهای توران خانم که شبیه حرفهای مادرم بودند، …» (ص.۲۵) صداقت و شفافیت نشسته بر جملات این کتاب را شاید بتوان حاصل نزدیکی نهادهای اجتماعی همچون مدرسه و خانه هم دانست.
زندگی جاری دراین کتاب بین دو مرگ اتفاق میافتد. «چهارساله بودم که خبر آمد دکتر مصدق درگذشت» (ص.۵) این نقل خواننده را با کودک چهار ساله ای آشنا میکند که کنجکاو و باهوش پا به پای تاریخ حرکت میکند تا پس از سی و دو سال واقعه قتل مادر و پدرش را به شیوه روایی، غیر خطی و سیال برای خواننده حکایت کند.
نویسنده تصویرگر، تمامی وقایع و خاطرات آن مرگ غمگنانه و آن قتل خونین را مینیاتورگونه بر بوم ذهن خویش نقش کرده و سپس در قالب کلام به روی کاغذ آورده است. تصویرگری که صورت یاران و غیریاران را بی غرض ورزی و عناد به همان حقیقت که بودهاند به نقش کشیده است.
بخوان به نام ایران نه فقط خاطرات پرستو فروهر که دفترچه خاطرات خانواده فروهرها است و انگار تدوین آن مأموریتی نانوشته برای پرستو بوده است. خاطراتی از زندگی خانوادگی، سیاسی، اجتماعی و روابط عاطفی میان اعضای خانواده، مادربزرگها و خالهها و داییها، قهر و آشتیها، شیرین کاریها و شیطنتهای بچه های خانواده، عشق و عاشقیهای دوران جوانی و نوجوانی و… که همه وهمه در قالب تفکری مبارزاتی و سیاسی بیان میشود؛ و این نه فرمایشی و باسمه ای، بل حکایتی است برخاسته از جان نویسنده و نشسته بر دل خواننده.
فصل آغازین کتاب بخوان به نام ایران با پایان زندگی دکترمصدق آغاز میشود. ولی در سراسر وقایع این کتاب سایه جان دار مصدق زندگی این خانواده را رونقی افزون میبخشد: «پدرم میگفت : مصدق یک خاطره بی مرز است برای ملتی که همیشه بخش بزرگی از نیروی درهم کوبنده و سازنده خویش را از خاطره های عاطفی و تاریخی کسب میکند.»(ص.۵)
و این خاطره بی مرز، نقطه ورود پرستو میشود به خاطراتی که با دست نوشته ای از مادرش دوازده روز پیش از قتل او پایان مییابد: «غروب این خورشید تکوین آفتاب دیگری ست که تباه کننده تاریکی خواهد شد.» (ص.۳۹۵)
به رغم تمام فشارها وسختی هایی که بر این خانواده از سوی حاکمیتهای وقت رفته است، در سراسر این کتاب رنگی از دشمنی یا کینه دیده نمیشود. صاحبان این سرگذشت دشمن خیالی نمیسازند. تنها دشمن مشخص و شناسنامه دار در این کتاب استبداد و بی عدالتی است و تنها چیزی که مظلوم واقع شده آزادی و عدالت است.
پرستو خاطراتش را در دوکتاب مستقل و به دو زبان مختلف مینویسد. از کودکی تا قتل پدر و مادر را به فارسی مینویسد. کتاب بخوان به نام ایران متعلق به این بخش از خاطرات اوست که از سال ۱۳۴۵ سال مرگ مصدق آغاز میشود و در سال ۱۳۷۷ با شرح واقعه قتل پدرو مادرش پایان میگیرد.
وقایع کتاب دوم از شنیدن خبر قتل مادر و پدر در آلمان آغاز میشود و شامل خاطرات سفرهایی است که برای دادخواهی از این ظلم به ایران داشته است. این سفرها تا وقایع بعد از انتخابات و جنبش سبز ادامه مییابد و بررسی تاریخ این دوره با محوریت پرونده قتلهای موسوم به قتلهای زنجیره ای که پروانه و داریوش فروهر از اولین قربانیان آن بودند موضوع اصلی کتاب است. این بخش با نام نامههایی عاشقانه به ایران به زبان آلمانی منتشر شده است. این دو کتاب بافاصله زمانی چهار ماه در سال ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱ در آلمان منتشر شده است.
بخوان به نام ایران، یکی از مهمترین مستندات تاریخی دوران اخیر است. زندگی مبارزان سیاسی و کنش گران اجتماعی، نحوه برخورد حاکمیت با آنها، نقش نهادهای اجتماعی موجود و مؤثر در طول زندگی نویسنده از خانواده، مدرسه، دانشگاه، سازمان سیاسی، دفتر احزاب، دادگاه، زندان، بازداشتگاه، مخفی گاه، دفتر مجلهها، وزارتخانه ها، مجلس، و… مینیاتور ایرانی غمگینی را ساخته که تاریخ سی و دوسال از ایران محنت کشیده را عرضه میکند. هرچند که اندوه حاکم بر کتاب و زیبایی نثر نویسنده، آن را از قالب یک کتاب کلاسیک تاریخی دور میکند اما اهمیت و صحت روایتها و مستندها میتواند همچون منبعی معتبر برای تحقیقات تاریخی باشد.
شکل داستانی کتاب، توقع خواننده عادی را برای یافتن اضافاتی همچون: نمایه اشخاص، نمایه سازمانها، نمایه نشریات؛…. بر نمیانگیزد. اما اهمیت مطالب کتاب در کنار صحت و دقتی که نویسنده به کار گرفته؛ ضرورت افزودن نمایههایی از این دست و ارجاعات دقیق و طبقه بندی شده در بخشی جداگانه را موکداَ یادآور میشود.
تصاویری که نویسنده کتاب روایت میکند خواه از زبان دختر دو مبارز مشهور سیاسی، خواه از زبان دختری جوان و انقلابی، دختر وزیر و سرانجام دختر دو کشته شده به نام وطن… تصویرهایی است منطقی، برحق، دور از شعار و امانت دار آن حقیقتی که پدر و مادرش نقل آن را به عهده او گذاشتهاند.
آذر ماه ۱۳۷۷ تنها چندروز پس از خاکسپاری پدرو مادرم یکی از دوستان قدیمی آنها بسته کوچکی را برایم آورد. روی ایوان خانه، کنار در ورودی ایستاده بود و بسته را در دو دستش گرفته بود. اشک در چشمهایش نشسته بود و بغض راه کلمات را در گلویش سد کرده بود بی آنکه حرفی بزند آن بسته را در دستهای من گذاشت. کاغذ قهوه ای دور بسته را که باز کردم درونش پاکتی بود که رویش این یادداشت به خط پدرم گیره شده بود :
«به نام خدا و به نام پایندگی ایران
هم میهن،
نامه های درون این کیف گرامیترین چیزها در زندگی من و همسرم میباشد که مادرم تا هنگام مرگ از آنها نگهداری میکرد. اکنون این کیف را به دوستی میسپارم اگر گم شد و به هرشکل تو آن را یافتی، مبادا نامهها را از میان ببری، خواهشم این ست که آنها را نگه داری و در نخستین فرصت به من یا همسرم و چنانچه زنده یا در دسترس نبودیم به دختر یا پسرم برسانی…..» (ص.۱۳)
این امانت در کنار امانتهایی از این دست اینک به پرستو سپرده شده است. امانتی که آرزوی ازلی پروانه و داریوش فروهر را دست به دست میسپارد. آرزوی برقراری آن عدالت اعظمی که سرانجام استبداد را به زیر میکشد.
بخوان به نام ایران، نه فقط خاطرات پرستو که دفترچه خاطرات خانواده فروهرهاست. درس تاریخی که اخلاق مبارزاتی و احترام به آزادی را همپای هم میآموزد. درسی که آموختن آن بیش از همه برای مسئولان پرونده قتلهای زنجیره ای ضروری است. باشد که این کتاب روزی در مدرسه ای مثل «مدرسه فرهاد» به شاگردانی مثل «پرستو فروهر» درس داده شود.
پانوشتها:
۱- خاطرات تاجالسلطنه، بهکوشش منصوره اتحادیه (نظاممافی) و سیروس سعدوندیان، نشر تاریخ ایران، چاپ اول، ۱۳۶۱
۲- خاطره نویسی (حدیث نفس) زنان ایرانی: اتوبیوگرافی / گردآوری محمد ربوبی
http://www.facebook.com/note.php?note_id=10150849872377356
۳- بخوان به نام ایران : داریوش و پروانه فروهر. به روایت پرستو فروهر.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید