تئوریای که هرگز دیده نشد!
دهم اردیبهشت ماه سال ۹۶، «سعید کریمیان» به ضرب بیست و هفت گلولۀ دو فرد نقابدار کشته شد و شریک اقتصادی کویتیاش که همراه او بود، به ضرب سه گلوله (که ثابت میکند هدف اصلی ترور نبوده است) در بیمارستان جان باخت. شبی که نبودن محافظان و رانندهی کریمیان و ثبت نشدن فیلمِ حمله و فرار مهاجمین از هیچ دوربینی، آن را بسیار عجیب و مبهم ساخت. خبر شبکۀ «العالم» کوتاه و بدون توضیح بود: سعید کریمیان ترور شد. توسط چه کسی؟ به چه دلیلی؟ چیزی در این گزارشات نوشته نشده بود.
بعد از گذشت چند روز، عدهای که اغلب وابسته به خبرگزاریهای داخلی ایران بودند، توضیحات عجولانهای دادند که مشخصاً به واسطۀ حضور شریک تجاریاش در این اتفاق بود. آنها مدعی شدند این ترور مربوط به رقابتهای تجاری-اقتصادی بوده است. این خبر توسط بسیاری از خبرگزاریهای ایرانی و ترکیهای منتشر شد و گویی مجوزی جهت عدم رسیدگیِ جدی به این جنایت بود.
سعید کریمیان مؤسس و مدیر گروه شبکه جم بود که طبق گفتهی مهدی خزعلی، پیشتر سعی در اداره شبکهی ماهوارهای “ایرانیان” را داشت که دارای مجوز وزارت ارشاد جمهوری اسلامی ایران بود. این شبکه بیشتر از یکسال دوام نیاورد و مجریهای صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران که به این شبکه مهاجرت کرده بودند، به جام جم بازگشتند.
شبکهی جم با هدف سرگرمی و پخش برنامههای کم محتوا و ساده راه اندازی شد که تمام اقشار جامعه را جذب خود کرد. در کشوری که رسانهی ملّیاش هیچ توجهی به علایق و سلایق مخاطب نمیکند و آنچنان پیگیر اهداف و امیال خود است که به طنز به رسانهی میلی شهرت یافته است؛ و همچنین سطح مطالعاتی جامعهی آن که به واسطهی سانسور محصولات فرهنگی، درگیرهای ذهنی افراد جامعه، بی اعتمادی به محتوای کتابها(به علت سانسور کتابهای با ارزش و چاپ بدون دردسر مطالب کم ارزش) و … بسیار نازل است. به راحتی میتوان یک رسانهی کم ارزش که محتوای سخیفی دارد را تبدیل به پرطرفدارترین رسانه کرد. امّا هرچه به محتوای برنامهها و زمانبندیهای هدفمند شبکهی جم معترض باشیم، امّا دلیل نمیشود که نسبت به ترور مدیر آن، بدون هیچ پیگیری موثری بیاعتنا شویم.
گروه جم با قدرت به راه خود ادامه داد و هر فصل، سریال ها و برنامههای بهروزتر و جذاب تری را ارائه کرد. شبکههای جم بیشتر شدند و زبانهای خاورمیانه را پوشش دادند؛ از جمله آذربایجانی(ترکیهای)، کردی و عربی. برای فروش محصولات داخلی، تبلیغ فیلمها و سریالهای ایرانی، و همچنین معرفی محصولات داخلی و تشویق جامعه به خرید آنها تلاش بسیار کرد. طوری که سیاستهای او در راستای خرید کالای ایرانی، سیاستهای داخلی جمهوری اسلامی ایران را به ذهن متبادر میکرد. اندکی پس از آن بازیگران داخلی ایران به ترکیه و گروه جم مهاجرت کردند و به همراه کارگردان صداو سیمای ایران(مظلومی) سریال و فیلمهای سینمایی ساختند. این روند به گونهای بود که این تصور را در ذهنها زنده میکرد که گویی صدا و سیمای ایران سعی بر ایجاد فرمول تکراریِ “پلیس خوب و پلیس بد” را دارد. تا هم بتواند بینندههایی را که موافق سانسور و سیاستهای رایج جمهوری اسلامی ایران هستند را جذب کند(صدا و سیما) و هم بینندههایی را که دلِ خوشی از این سیاستها ندارند را جذب و سرگرم کند.
وضعیت به طور پایدار و بینقص پیش میرفت و با اضافه کردن بخشهای ادبی و هنری و بخش خبر که اغلب سعی بر بیان اخبار بیخطر و خنثی داشت به شبکهای کامل تبدیل شد که پتانسیل سرگرم کردن طیف عظیمی از مخاطب ها و دورکردن آن ها از شبکههای دیگر را داشت.
ناگهان طبق تصمیمی که سیاست گذاران جمهوری اسلامی گرفتند؛ شبکه های پرطرفدار، اعم از بی بی سی ،AAA، فارسی وان و منوتو تحت فشار شدیدی قرار می گیرند. شبکۀ AAA با دستگیری مدیرانش در ایران منحل می شود، شبکۀ فارسی وان نیز به هر دلیلی که گفته نشد فعالیت خود را پایان داد، مجریان بی بی سی و منوتو نیز تحت فشار قرار گرفتند و طی پیغام هایی از آن ها به واسطه ی تهدید خانواده هایی که در داخل ایران داشتند یا مسائل دیگر، اعمال خاصی را از آنها طلب می کردند.
در این میان شبکۀ جم، کمتر مورد اتهام نیروهای داخلی ایران بود و کمتر مورد آزار و اذیت قرار می گرفت تا اینکه طبق تصمیم و چرخشی ناگهانی از سوی سیاست گذاران جمهوری اسلامی ایران جم هم در لیست سیاه آن ها قرار گرفت. تبلیغات محصولات داخلی در شبکه جم جرم تلقی شد و بازیگران داخلی که به این شبکه مهاجرت کرده بودند، به ایران بازگشتند. در یک دادگاه غیابی، حکم شش سال زندان را برای سعید کریمیان در نظر گرفتند و طبق گفته ی خانواده ی کریمیان (به شبکه بی بی سی فارسی)، سعید کریمیان توسط نیروهای داخلی تهدید شد که همین مسائل سعید کریمیان را متوجه حادثۀ قریب الوقوعی کرده بود. او با توجه به روابط حسنهی ایران و ترکیه، که خود او نیز از این رابطه در گذشته بی نصیب نبوده است، تصمیم داشت به لندن(نزد خانواده اش) بازگردد. امّا دهم اردیبهشت سال نود و شش، برای هر کاری دیر شده بود.
با نگاهی ظاهری می توان نیروهای داخلی ایران را در این ترور موثر دانست. اگر فرض بر درستی این تئوری باشد؛ باید پرسید ترور کریمیان چه لزومی داشته است؟ چرا به طور ناگهانی، جم هم در لیست سیاه جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت؟
شبکه ی جم پرطرفدار ترین نزد ایرانیان و وسیع ترین شبکه(از نظر زبانی) بود و با سیاست های غالب بر آن تمام اقشار را سرگرم خود کرده بود. زمانی که یک فیلم با کیفیت بسیار پایین در شبکه های گروه جم تبلیغ می شد و به صدر لیست پرفروش های سینما های ایران می رسید، وسعت این شبکه قابل لمس می شد. فرض کنیم این شبکه با این وسعت، روزی بر اساس یک اختلاف میان سعید کریمیان و نیروهای داخلی (که روزی همراه کریمیان بوده اند) دست به جهت گیری و اعلام موضع نسبت به نیروهای داخلی جمهوری اسلامی ایران می زد، طبیعتاً گسترش آن و به تبعش واکنش اجتماعی آن سرسام آور می شد. طوری که تمام اقشار جامعه، از جمله مرفه ترین و فقیر ترین افراد را وارد بازی می کرد.
برای اینکه به طور تقریبی، مواضع کریمیان و تاثیر حضور او را بفهمیم؛ باید به بعضی تصمیمات و تغییرات این شبکه(در حضور و بعد از ترور کریمیان) توجه کنیم. این تغییرات هرچند کوچک هستند، امّا نقش تعیین کنندهای دارند: نسبت به دوره های ابتدایی گروه جم، واکنش این شبکه ها نسبت به ایام مذهبی ایران در حال کاهش بود و در گذر زمان، اخبار(هرچند اخبار کم ارزش) در لیست برنامه های جم قرار می گرفت؛ و حال با ترور کریمیان، واکنش ها به ایام مذهبی در حال افزایش است و اخبار از لیست برنامه ها حذف شده. همچنین پس از این اتفاق، شبکه ی جم ظاهراً با کمبود بودجه مواجه شد و تصمیم گرفت برنامه های خود را بر روی دستگاه های اختصاصی خود، با قیمت های بالایی ارائه دهد و دیگر آن پویایی و تازگی را در برنامههایی که هر فصل خریداری می کرد، شاهد نیستیم.
اگر این مستندات و اتفاقهایی که پس از ترور رخ داد برای تایید رابطهی گروه شبکه جم با نیروهای داخلی، و همچنین رابطه ی همین نیروها و ترور کریمیان کافی نیست. باید به سریال پایتختِ پنج که این روزها از شبکه اول صدا و سیمای ایران پخش میشود توجه کنیم. موسسه ی هنری اوج(وابسته به سپاه پاسداران) که سال های گذشته با بَنِرهای ضد آمریکایی به کمک شهردار وقت، در کنار نیروهای پرقدرت دیگری که همچون جمهوری خواهان آمریکایی چشم دیدن “برجام” را نداشتند، دست به تخریب این مذاکرات می زد؛ اینک با تهیه کنندگی فیلمها و سریالهای پر طرفدار، سعی دارد هم چهره ی مخدوش خودش را تبدیل به چهرهای هنری کند و هم به واسطهی اسمهای بزرگی(بهرام توکلی_فیلم تنگه ابوغریب) که با او همکاری می کنند، سرمایه گذاری کم خطر و پرسودی داشته باشد. نوروز نود و هفت، سریال پایتخت را سرمایه گذاری کرد و علاوه بر اضافه کردن موتیف های ضد آمریکایی در این سریال، با شخصی مواجه می شویم که مارا به رابطهی شبکههای جم و کریمیان با صدا و سیما و سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران نزدیک تر می کند. “نگین میرزایی” شخصی که با شبکه ی جم و مشخصاً سعید کریمیان همکاری داشت و طبق اخبار تایید نشده حتی منشی کریمیان بوده؛ در قسمتی از این سریال ایفای نقش می کند و بدون حجاب نقش مترجمِ یک ترکی زبان را بازی می کند. مسئلهای که برای این سریال حاشیه ساز شد و موجب حذف نام این شخص از تیتراژ سریال شد.
شبکه ی جم، فارغ از خوب یا بد بودن محتوای آن، از بزرگترین شبکههای ایرانی زبان است. شاید قبل از این حادثه تصور بر این بود که ترور مدیر چنین شبکهای با واکنش عظیم مخاطبان همراه شود و فضای بحث برانگیزی را در داخل به وجود بیاورد. امّا برای از بین بردن چنین واکنشهایی از جانب مردم و پرت کردن حواسها از چنین تروری، چه روزی از روزهای قبل از انتخابات ایران بهتر؟ آن هم توسط نیروهایی که امتحان خود را در قتلهای زنجیرهای پس دادهاند.