تجزیه و تحلیل چند شعر از اسماعیل خویی
درآمد:
دکتر اسماعیل خویی، شاعر، فیلسوف و فعال سیاسی-اجتماعی مهمان انجمن هنر و ادبیات ونکوور خواهند بود. این مقاله که در قالب سخنرانی کوتاهی در مراسم بزرگداشت ایشان ارایه خواهد شد، دو هدف اصلی را دنبال می کند:
الف. شاعر در می یابد که چگونه شعر او با جهان ذهنی یک مخاطب ارتباط برقرار میکند و این ارتباط تا چه اندازه به ذهن و زبان وی نزدیک است.
ب. برای دیگر مخاطبین یک شعر به اختصار ترسیم می کند که چگونه در خوانش یک شعر عناصر تشکیل دهنده آن (زبان، خیال و اندیشه) را مورد توجه قرار دهیم تا ارتباط عاطفی و ذهنی مطلوبی با آن برقرار کنیم.
تعریف شعر:
دکتر اسماعیل خویی می گوید: شعر در نظر من، گره خوردگی های عاطفی اندیشه و خیال است در زبانی فشرده و آهنگین. بدینسان، در ذات شعر، دست کم سه عنصر از یکدیگر باز شناخته میشوند، اندیشه، خیال و زبان. دکتر شفیعی کدکنی شاعر و ادیب ایرانی نیز در کتاب موسیقی شعر می گوید: شعر گره خوردگی عاطفه و خیال است که در زبان آهنگین شکل گرفته باشد و شعر را حادثه ای می داند که در زبان رخ می دهد. ویکتور شکلوسکی از بنیانگزاران مکتب فرمالیسم، شعر را رستاخیز کلمات (The resurrection of the word ) تعریف کرده است.
عناصر شعر و یا راههای شناخته شده ی تمایز زبان یا رستاخیز کلمات:
بر اساس تعریف دکتر شفیعی کدکنی، تمایز زبان و یا رستاخیز کلمات در دو گروه موسیقایی و زبانشناختی(زبان شناسیک) مورد توجه قرار میگیرند:
الف. گروه موسیقایی (Musicality)
- وزن یا موسیقی بیرونی (Rhythm)
- قافیه (Rhyme ) و ردیف
- موسیقی درونی یا هماهنگی های صوتی و یا طرح های آوایی ( Sound pattern)
ب. گروه زبان شناختی (Linguistic)
- تصویر سازی (Imagination, Imagery)
– توصیف (Description)
– تشبیه (Simile)
– استعاره (Metaphor)
– تمثیل (Allegory)
– سمبل ( Symbol)
– رمز ( Mystery)
– مجاز (Metonymy)
– کنایه ( Allusion)
– ابهام ( Ambiguity)
– اغراق ( Hyperbole)
– ایجاز (Briefness, Brevity)
– تضاد و تناقض ( Antithesis)
- حسامیزی (Synesthesia)
- باستانگرایی (Archaism)
- تشخیص (Personification)
- برجسته سازی واژگان و ترکیبات زبانی (Word foregrounding , Word formations )
- بیان پارادوکسی (Oxymoron)
در شعر و ادبیات داستانی مدرن و پست مدرن ، مولفهها و تکنیکهای دیگری برای برانگیزاندن تخیل مورد توجه قرار می گیرد. نام برخی از این مولفهها در زیر آمده است:
- تاٌکید بر فرم اثر (Formalism )
- ساختارگرایی (Structuralism )
- شالوده شکنی یا ساختارشکنی (Deconstruction)
- آشنایی زدایی (Defamilarization )
- عادت زدایی (Diautmatization )
تجزیه و تحلیل یا آنالیز ( Analysis) شعر:
با توجه به تعریف شعر و عناصر تشکیل دهندهی آن، در تجزیه و تحلیل یا آنالیز یک شعر میتوان نکات زیر را مورد توجه قرار داد:
- پیرنگ شعری (Poetic plot) : آیا شعر مورد نظر دارای پیرنگ و یا طرح اولیه بوده و یا حاصل شکار یک لحظه شاعرانه در گره خوردگی بین عاطفه، اندیشه، خیال و تجربه است ؟
- زبان شعر ( Poetic Language): آیا حادثه ای در زبان رخ داده است که به واسطه ی آن شعر را از گفتار عادی متمایز کنیم؟
- ساختار موسیقایی(Musical structure): آیا یک نظام موسیقایی بر شعر حاکم است؟ وزن یا موسیقی بیرونی (Rhythm)، موسیقی درونی (Sound Pattern ) و موسیقی معنوی چگونه واژگان یا کلمات تشکیل دهنده شعر را به یکدیگر وصل کرده است؟
- خیال انگیزی (Imagination): آیا شعر خیالپردازانه یا محصول خیال است؟ اگر هست چگونه شاعرعناصر خیال یا ایماژها را به کار گرفته و چگونه تصویر پردازی (Imagination) و حسّامیزی (Synesthesia) کرده است؟
- عاطفی و احساسی بودن (Emotionalism): آیا شعر دارای عناصر عاطفی و احساسی هست؟ آیا شاعر عاطفه و احساس را به خوبی با خیال گره زده؟ و شعر در خواننده همان احساس و عاطفه را بر می انگیزد؟
- اندیشه و معنا (Thought and Meaning ): آیا شعر در بر دارنده ی اندیشه ای هست و بار معنایی دارد؟ و اگر چنین است آیا تجربه و یا حادثه ای که شاعر با آن رو به رو بوده ارزش آن را دارد که با کمک تخیل و احساس جنبه هنری پیدا کند؟
- آیا در زبان شعر بیان سمبولیک (Symbolism )، بیان تمثیلی (Figurative language)، بیان اسطوره ای (Mythical language ) و بیان پاردوکسی(Oxymoron ) استفاده شده؟
- آیا شاعر توجهی به کاربرد مفاهیم نو، واژه آرایی یا چیدمان واژگان ( Juxtaposition)، برجسته سازی (Word foregrounding) و کاربرد واژگان نو و ترکیبات زبانی ( Word formation) توجهی داشته؟
- آیا شاعر در اثر خود به مولفههایی مثل تاٌکید بر فرم و ساختار اثر (Formalism)، آشنایی زدایی (Defamilarization)، عادت زدایی (Diautmatization)، ساختار شکنی (Deconstruction) و … که در عرصه ی ادبیات مدرن و پست مدرن بیشتر مد نظر قرار می گیرند، توجه داشته است؟
با در نظر داشتن موارد فوق چند شعر از اسماعیل خویی را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهیم:
الف . حماسهی مگس کش / به: م.امید
۱- تسلیح
تالار را گفتم زنم درها و روزنها فروبندد.
– «آخر چرا؟»
مانند دیگر بارها نق زد.
گفتم-: «زنک!…»
برخاست؛
و آنچنان که گفته بودم کرد.
از خشم و از گرما عرق کردم.
گفتم-: « بیار آن گرز را!»
آورد.
۲- صحنه
یکره نظر کردم در آن انبوه بیسامان و خندیدم،
زانسان که میخندند سرداران رویینتن
بر لشکر دشمن.
۳- رجزخوانی
گفتی به خود گفتم:
کو آن خوشآوا «چنگی شوریدهرنگ پیر»؟-
کاواز نومیدش به اصل و نسل من انگار میخندید؛
و چشم خونپالاش تا میدید
خون بود،
خون رستم دستان،
که در رگم، چون آب در مرداب، میگندید.
گو: بنگر، اینک جوشش خونِ جوان من،
خشم و خروش من،
زور و غرور من،
تاب و توان من.
۴- صحنه
آنگاه
با گرز کائوچوی در دستم،
در ابر انبوه مگسها خیره گشتم باز؛
و باز خندیدم:
زانسان که میخندند سرداران رویینتن
بر لشکر دشمن.
۵- ایضن رجزخوانی
گفتم- : خوشا با کینهی اعصار در سینه،
بارانی از خون بر در و دیوار باراندن؛
بسیارشان را کشتن و بسیارهاشان را
زین گوشه تا آن گوشهی تالار تاراندن.
۶- حمله
اینک من، اینک من:
سردار میدانهای سرپوشیدهی ایمن،
با گرز یک سیری،
تازان به اردوی شما،
ای گندپارههای در پرواز!
ای گندخوارههای اکبیری!
این شعر نخستین بار در سال ۱۳۵۷ منتشر شده و به مهدی اخوان ثالث (م. امید) تقدیم شده است . شعر روایی است و از زبان اول شخص مفرد که الزاماٌ سراینده آن نیست، روایت می شود.
زبان شعر مثل زبان شعر م. امید حماسی است، با این تفاوت که طنز مخصوصی با آن آمیخته شده و تناقض و یا پارادکس بسیار زیبایی را به وجود آورده است.
زبان و ساختار شعر و عنوان بندی آن ( تسلیح، صحنه، رجزخوانی، حمله ) و آوردن نام ها و ترکیب هایی مثل سرداران روئین تن، خون رستم دستان، لشکر دشمن، سردارِ میدانهای سرپوشیده و … و تصویرپردازیها در قالب روایتی باستان گرایانه (Archaism) صورت گرفته است.
از نظر وزن، شاعر توجه دقیقی به نوآوری های نیما داشته است. وزن شعر مستفعلن، مستفعلن، مستفعلن فعلن است که در مصراع های مختلف کوتاه و بلند می شود. شاعر هر کجا که لازم بوده از قافیه ها به خوبی استفاده کرده ( می دید- می گندید)، ( جوان- توان)، ( باراندن- تاراندن)، ( من- ایمن)، ( یک سیری- اکبیری) و قافیه ها به استحکام شعر و ایجاد وحدت بین اجزا و توجه دادن به زیبایی ذاتی کلمات کمک زیادی کرده اند.
به نظر نمی رسد که شعرهایی با ساختاری اینچنینی ناشی از شکار یک لحظه شاعرانه در بازخورد ِ عاطفه، اندیشه، خیال و تجربهی شاعرانه بوده باشد و برای سرایش آن در ابتدا طرح یا پیرنگی در ذهن شاعر شکل گرفته است. با قبول این پیش فرض هم، شعر از اصالت شاعرانه دور نشده است و شاعر قالب مناسبی را برای پیرنگ شعری که در ذهن داشته انتخاب کرده است.
تصویرسازی در هر یک از بخشهای تسلیح، صحنه آرایی ، رجزخوانی و حمله راوی به انبوه مگس ها بسیار عالی صورت گرفته است و ترکیبات و نوآوریهای زبانی مثل انبوه بی سامان، جوشش خون جوان، کینهی اعصار در سینه، ابر انبوه مگس ها، گند پاره های در پرواز، گند خواره های اکبیری و … به این تصویرسازیها کمک بسیار زیادی کردهاست.
زبان شعر چندان پیچیده نیست و شعر هم از جنبه نمادگرایی و سمبلیسم اجتماعی و هم از نظر رئالیسم فردی قابل تفسیر و تاٌویل است.
از نظر معنا و محتوا هم شعر قصه ی انسان ، یا پهلوان و یا حتا دیکتاتوری استحاله یافتهاست که دچار خودبزرگ بینی است و احساس می کند که خون نیاکان (رستم دستان) در رگ هایش به غلیان آمده و دن کیشوت وار با گرز کائوچویی (مگس کش) به جنگ دشمنان (مگس هایی) می رود که حریم حرمت یا قلمرو او را مورد تاخت و تاز قرار داده اند و شاعر با تشریح جزئیات این نبرد طنز-حماسه و یا حماسه- طنزِ زیبایی را رقم زده است. شعر با تاختن به اردوی دشمنان به پایان می رسد و نتیجه ی این حمله مشخص نیست.
شعر به لحاظ پیچیده نبودن مفاهیم و زبان خاصی که به کار برده با طیف وسیعی از مخاطبین ارتباط برقرار می کند.
ب. چند رباعی
بیداد بس است…
بیداد بس است، اندکی داد کنید!
این مردم انده زده را شاد کنید.
تا بر سرتان فرود ناید باماش،
ویرانه سرامان کمی آباد کنید.
این چرخه ی…
گویند مسافران ِ اقصای وطن:
واگشت ِ شه است امیدِ ابنای وطن.
این چرخهی شاه و شیخ تا چرخان است،
ای وای وطن! وای وطن! وای وطن!
همبستگی
با یک دل ِغمگین به جهان شادی نیست.
تا یک ده ِ ویران بِوَد، آبادی نیست.
تا در همه جهان یکی زندان هست،
در هیچ کجای عالم آزادی نیست.
رباعی یکی از قالبهای مناسب برای بیان اندیشه های عمیق و تاٌملات شاعرانه است و اسماعیل خویی در مجموعه شعرهای” کشتار ۶۷، به بانگ بلند” و ” یک تکهام آسمان آبی بفرست ” به خوبی از ظرفیتهای این قالب استفاده کردهاست.
رباعی دارای یک وزن اصلی (مستفعل مستفعل مستفعل فع ) است و یازده وزن فرعی دارد. شاعر در انتخاب این اوزان آزادی عمل دارد و می تواند چهار مصراع هر رباعی را در یکی از اوزان فرعی بسراید بدون این که در وزن رباعی اختلالی ایجاد شود.
وزن رباعی اول: بیداد بس است، اندکی داد کنید ( مستفعل مستفعل مستفعل فع )
وزن رباعی دوم: گویند مسافران اقصای وطن ( مستفعل فاعلات مستفعل فع )
وزن رباعی سوم: با یک دل ِ غمگین به جهان شادی نیست ( مستفعل مستفعل مفععولن فع )
قافیه های هر سه رباعی( رباعی اول: داد، شاد، آباد ؛ رباعی دوم: اقصای، ابنای، وای؛ رباعی سوم: شادی، آبادی، آزادی ) قافیه های دشواری نیستند و شاعر با انتخاب آنها دست آزادی برای سرودن یک رباعی با تصویر پردازی و حسامیزی بدیع و نو ندارد و خواه ناخواه گرفتار تکرار مفاهیم می شود، اما بار معنایی و محتوایی این رباعیها( مفاهیم سیاسی و اجتماعی عمیق و معنادار) باعث می شود که شعرهای درخور توجه و تاّمل انگیزی به نظر آیند.
در زبان انگلیسی از نظر ارتباط با مخاطب، شعر را به سه گروه شفاف (Transparent )، نیمه شفاف ((Translucent و مات (Opaque) تقسیم بندی می کنند. شعرهای شفاف پیچیده نیستند و مخاطبان به راحتی با آن ارتباط برقرار می کنند، در صورتی که در شعرهای کدر یا مات زبان پیچیده و رازآمیز بوده و سمبلها یا نمادهای زیادی در آن استفاده شده و برای مخاطبین خاصی سروده می شوند.
Transparent…….Translucent…….Opaque
در زبان فارسی دامنهی مخاطبین به صورت زیر است:
خواص ……….تحصیل کردهها…………عوام
اسماعیل خویی که علاوه بر شاعر و فیلسوف بودن، یک فعال سیاسی و اجتماعی هم هست، به این نکته واقف است که روشنفکران ایرانی به واسطه ی نداشتن پایگاه سنتی در بین مردم ، دستآوردهای انقلاب پنجاه و هفت را به طبقهی روحانیون که از حمایت طیف سنتی جامعه برخوردار بودند، باختهاند. او در سال های اخیر مفاهیم و اندیشه های انسانی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را در قالب های سنتی (رباعی، غزل، قصیده ) میسراید تا طیف سنتی جامعه راحتتر با آنها ارتباط برقرار کند. این در حالی است که دامنهی مخاطب اکثر شاعران مدرن و پست مدرن ایران که ( به شکلی منطقی و یا غیر منطقی!) به هنجار گریزی و ساختارشکنی روی آورده اند از خواص آنسوتر نمی رود و به سختی به طیف تحصیل کردهها و روشنفکران می رسد.
ج. لال و زلال
روشنتر از دریچهای از خورشید،
به روی آبی،
آبیی آرام و رام،
بازم کردهای.
لالِ زلالِ آینهای بیمرز
و ناب،
نابِ ناسرودنیی حیرت و
سرشارِ حالِ لالِ نخستین پروازم کردهای.
هر واژه
در دهانم
تیراژهایست.
از من
زبان
جهان خواهد بود،
اگر بسرایم؛
امّا …
امّا در این زلال،
در این لالِ بیملال،
از شعر نیز بینیازم کردهای.
زبان این شعر تغزلی است و در قالب شعر سپید سروده شده است. شعر لال و زلال دارای وزن عروضی و یا وزن ایقاعی نیست، اما واژهآرایی، چیدمان و طنینِ کلماتی مثلِ آرام و رام، لالِ زلال، حالِ لال و لالِ بیملال و … که زنجیروار از پی هم آمدهاند، موسیقی درونی شعر را باعث شده اند و آن راٌ موزون، دلنشین و گوشنواز کردهاند.
قافیه های” باز، پرواز، نیاز” که با ردیفِ ” کردهای “همراه شدهاند باعث پیوستگی سطرها، وحدت بینِ اجزا و موزون شدن هر چه بیشتر شعر شده است.
تصویرپردازیهایی مثل روشنتر از دریچهای از خورشید، لالِ زلالِ آینهای بی مرز، ناب ِ ناسرودنیِ حیرت، سرشارِ حالِ لالِ نخستین پرواز، در این لالِ بیملال و … که استعارههایی ناب و منحصر به فرداند، حسّامیزیهای زیبا و دلنشینی را رقم زدهاند. اوجِ این حسّامیزیها در عبارتِ “هر واژه/در دهانم/ تیراژه ایست” دیده میشود. این پاره از شعر بدین معناست که بیانگر آن است که وقتی شاعر برای سرودن عشق لب باز میکند، هر واژه ی سادهی گفتارش (علیرغم سیاهی!) به شکلِ رنگینکمانی چتر میگشاید.
شاعر در عبارتِ ” از من/ زبان/ جهان خواهد بود / اگر بسرایم” با بیانی تمثیلی و یا نمادین به جمله ی آغازین انجیل یوحنا ( در آغاز کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود) اشاره دارد. او، خدایگونه، جهانی را خلق خواهد کرد اگر سرودن آغاز کند، اما محو تماشاست و “حضورِ زلال او” از سرودن بینیازش کردهاست. اگر سعدی در غزل ( غمِ زمانه خورم یا فراق یار کشم) برای انتخاب مردد است و ” غمِ نان ” شاملو در شعر ( چشمه ساری در دل و/ آبشاری در کف، آفتابی در نگاه و / فرشته ای در پیراهن/ از انسانی که توئی / قصهها می توانم کرد/ غم نان اگر بگذارد) از سرودن ” او ” بازش داشته است، اما خویی شاعر تکلیف خود را با عشق روشن کردهاست. او ” سرودن جهان” را وانهاده است تا به تماشای ” او ” بنشیند..
کلامِ آخر:
دکتر اسماعیل خویی شاعری است که هم در قالب های سنتی شعر می سراید و هم در قالبهای مدرن. در قالبهای سنتی مفاهیم فلسفی و اجتماعی روز را با تعابیر و تصاویر درخشانی به کار می گیرد و همین باعث میشود که شعرهای اینگونهاش از هر سه جنبهی زبان، خیالپردازی و اندشیه غنی باشند و رنگ و بوی کهنگی به خود نگیرند. زبانِ مدرنِ شعرهایش اما چیزِ دیگریست؛ سرشار از تصویرپردازیها و حسّامیزیهای درخشان که برجستهسازیهای منحصر به فردی را به همراه دارند. دکتر رضا براهنی در پیامی به مناسبت بزرگداشت دکتر اسماعیل خویی گفتهاست: ” انسانی فروتن در برابر دانش و شعر و فلسفه، که هرگز در برابر دو قدرت قاهر عصری که عرصه را بر آزادی، تساوی حقوقی انسان ها، و بر سرفرازی انسان در عصر ما و کشور ما تنگ میکردند، سر فرو نیاورد… فرزانه ای که شعرش را در اختیار دو مضمونِ یگانه ی عصر خود گذاشت، یکی عشق به معشوق از هر دست، و دیگری عشق به آزادی از هر رقم…” در توصیف شعر و شخصیتِ دکتر اسماعیل خویی کامل تر و جامع تر از این دو جمله نمی توان سخنی گفت.
منابع:
۱- خویی، اسماعیل، ۱۳۸۲، جانانهی شعر و جان زیبایی( دفتر شعر)، بنیاد اسماعیل خویی، ۲۰۲ صفحه.
۲- خویی، اسماعیل، ۱۳۷۸، یک تکهام آسمان آبی بفرست، شرکت کتاب، لس انجلس، ۲۳۰ صفحه.
۳- خویی، اسماعیل، ۱۳۸۳، کشتار ۶۷ به بانگ بلند، بنیاد اسماعیل خویی، ۷۶ صفحه.
۴- شفیعی کدکنی، محمد رضا، ۱۳۷۰، موسیقی شعر، تهران، آگاه، ۶۷۹ صفحه.
۵- شفیعی کدکنی، محمد رضا، ۱۳۸۹، صور خیال در شعر فارسی، تهران، آگاه، ۷۳۲ صفحه.
۶- ذبیحی، محمود، ۱۳۹۱ ، وزن رباعی.
http://daghyad.persianblog.ir/post/22
۷- صهبا، فروغ، برجستهسازی واژه و ترکیب در شعر اخوان،
http://www.humanitiesportal.com/FA/ArticleView.html?ArticleID=80658&SubjectID=1448
۸- کشفی، صمصام، ۱۳۸۱، جان دل شعر، نگاهی به شعر اسماعیل خویی، بنیاد اسماعیل خویی، آتلانتا، ۲۶۰ صفحه.
۹- لارنس، اچ . اس. عناصر شعر، ترجمه جباری، علیرضا .
http://dingdaang.blogfa.com/post/29
۱۰- محمودی بختیاری، بهروز،۱۳۸۹، ترکیبهای نحوی در زبان فارسی، فصلنامه رشد آموزش زبان و ادب فارسی، دوره بیست و سوم، شماره سه.
۱۱- وبلاگ سه راه جمهوری، دانلود شعر حماسه مگس کش.
http://3rahejomhoori.wordpress.com/art-literature/magaskosh/
۱۲. Abrams, M.H. and G.G. Harpham, A Glossary of Literary Terms, Wadsworth Cengage Learning, USA, 2009, 408 pages.
۱۳. Poetic Devices, www.chaparralpoets.org/devices.pdf
۱۴. Russian Formalism, http://en.wikipedia.org/wiki/Russian_formalism
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید