تروریسم پاکستانی بخشی از هویت این کشور است
پاکستان به عنوان کشوری که از زمان جنگ های انفصال از هندوستان بر اساس منازعات قومی و مذهبی حوزه سیاست را تعریف کرد و در این راستا موقعیت و هویت خود را شکل داد تا به امروز با یک جامعه چندقطبی و تقریبا فروپاشیده، مواجهه با مشکلات بزرگی بوده است. به همین دلیل تروریسم بنیادگرای اسلامی از همان ابتدای تشکیل و استقلال این کشور به یکی از ارکان اصلی قدرت در همزیستی با نهاد ارتش به عنوان اصلی ترین هژمون قدرت ملی آن چنان گره خورده است که فعلا حتی تصور انشقاق در این دوگانه ضددمکراتیک هم خارج از ذهن خواهد بود. در اسلام آباد برای شکل دادن به زمین بازی در حوزه ژئوپلتیک منطقه یی به صورت سیستماتیک و علنی از کارت تروریسم بنیادگرا در برخورد با حوزه پیرامونی استفاده می شود. از آنجا که این پدیده مخرب بخشی از قدرت سیاسی و ژئوپلتیک این کشور در عرصه ملی و منطقه یی است لاجرم ریشه های آن در عرصه ساختار ملی نیز هر زمان که لازم ببیند دست به عملیات خواهند زد. اینکه گفته می شود پاکستان هیچ اراده یی برای مبارزه با تروریسم اسلامی ندارد تا حدودی یک بحث گمراه کننده است چرا که ساختار سیاسی امنیتی این کشور با پدیده تروریسم به اندازه یی در هم تنیده است که تفکیک آن به عنوان یک عامل مختل کننده سیستم از اساس یک فرض اشتباه خواهد بود. در ساختار سیاسی – امنیتی پاکستان تروریسم اسلامی یک عامل “حاشیه” و موقعیت موردی نبوده و وضعیت “متنی” دارد که به همین دلیل جداسازی آن از ساختار و نهاد قدرت امکان پذیر نمی باشد.
حادثه تروریستی سه شنبه ۲۵ اکتبر به یک آکادمی پلیس که منجر به کشته شدن حداقل ۶۰ تن و زخمی شدن ۱۲۰ تن دیگر در شهر کویته از توابع ایالت بلوچستان گردید، را باید در چارچوب شرایط ویژه پاکستان مورد تحلیل قرار داد. این حمله که به گفته ژنرال “شیرافکن” فرمانده نیروهای مرزبانی توسط “لشکر جهنگوی” انجام گرفته است تنها چند ساعت بعد توسط سایت “اعماق” از رسانه های وابسته به داعش با انتشار عکس هر سه مهاجم انتحاری مسئولیت آن را این گروه به عهده گرفت. تناقض در اطلاعات مقامات ارشد نظامی – امنیتی پاکستان و ادعای گروه تروریستی داعش هر چند که قابل بحث است ولی به لحاظ در هم تنیدگی و ارتباط تنگاتنگ گروه های تروریستی موجود در پاکستان چندان نباید تعجب آور به حساب آید. همان گونه که در مورد گروه تروریستی “القاعده” قبلا اتفاق افتاد و این گروه از موقعیت یک تشکیلات بسته تروریستی به یک موقعیت در عرصه جنبش اجتماعی بنیادگرای اسلامی ارتقای وضعیت یافتند امروز نیز داعش تبدیل به یک “برند” آلترناتیوی در ساختار تروریسم جهادی شده است. به همین دلیل در چنین حوادثی حمله کنندگان هم زمان می توانند جایگاهی در چند گروه را به طور هم زمان داشته باشند و این تناقض موضوع مهمی در عرصه تحلیل و درک رخداد نخواهد بود. از طرف دیگر تمرکز نهادهای امنیتی ملی و بین المللی بر روی داعش به صورت یک گروه مستقل و تفکیک آن از پدیده بنیادگرایی اسلامی هم اینکه میزان مهار و سرکوب آن را کاهش داده و هم اینکه با فروکاهیدن “علت” به سمت “معلول” معیارهای دوگانه یی را وارد عرصه مبارزه با تروریسم می کند که تنها تاثیر “کمی” بر جای خواهد گذاشت.
هم اکنون پاکستان در رقابت با هند و دخالت در افغانستان با تمام قدرت از کارت تروریسم بنیادگرای اسلامی در قالب گروه های متنوع جهادی از جمله جماعت اسلامی، لشکر جهنگوی، طالبان و طیف گسترده و رنگارنگی از دیگر گروه های بنیادگر برای تنظیم مناسبات خود در حوزه ژئوپلتیک منطقه پیرامونی استفاده می کند. چنانچه میزان حملات تروریستی از درون خاک پاکستان با حمایت سازمان اطلاعات ارتش به منطقه کشمیر تحت کنترل هند از میزان برخورد آشکار نظامیان دو کشور هم به مراتب بیشتر است. در مورد افغانستان نیز بنا به اسناد و شواهد موجود و حتی اظهاهرات صریح رهبران کابل بقا و حیات طالبان وابستگی سازمانی به نهادهای نظامی و امنیتی پاکستان دارد و حتی گفته می شود “شورای کویته” طالبان به عنوان تشکیلات رهبری این گروه تحت حمایت امنیتی ژنرال های ارتش پاکستان به صورت کاملا آشکار جلسات خود را برگزار می کنند. حتی این ارتباط متقابل ارتش با گروه های تروریست اسلامی تا آنجا هم اکنون آشکار است که آمریکایی ها برای ترور “بن لادن” رهبر و بنیانگذار القاعده در طی یک عملیات پیچیده کماندویی توانستند با اخلال در سیستم حفاظتی ارتش با حمله به منطقه “ابیت آباد” در چند کلیومتری پایگاه اصلی ارتش در پیشاور وی را غافلگیر کنند. اینکه چگونه کسی مثل بن لادن که تحت تعقیب تمام سازمان های بزرگ جاسوسی و امنیتی جهان بود به راحتی در منطقه تحت کنترل ارتش پاکستان با محافظان خود زندگی می کرد، نه تنها معما نخواهد بود که نشاندهنده همین ارتباطات دوسویه تروریسم اسلامی با ارکان قدرت در پاکستان است.
حمله تروریستی اخیر به آکادمی پلیس در کویته نیز نه اولین مورد است و متاسفانه نمی تواند آخرین مورد باشد، بلکه به جرات می توان گفت که این حادثه شبیه یک بازی دوره یی فوتبال در چارچوب یک لیگ است. ولی شاید این سوال پیش بیاید که وقتی این گروه های تروریستی در همدستی با نهادهای نظامی و امنیتی پاکستان قرار دارند پس چرا به قرارگاه های پلیس حمله می کنند؟ با توجه به شناختی که از ماهیت تروریسم جهادی و اصولا ذات بنیادگرایی اسلامی در موقعیت گروه های ستیزه جو وجود دارد هر زمان که شریک آنان در ساختار قدرت بخواهد به هر دلیلی سهم آنان را از کیک قدرت کم کند یا شاخه هایی از این طیف را زیر فشار قرار دهد، به تجربه ثابت شده است که گروه های جهادی نیز قدرت خود را به رخ “شریک قافله و دزد کاروان” هم خواهند کشید. به همین دلیل این حوادث تروریستی که یک طرف آن جهادی ها و طرف دیگر نهادهای نظامی – امنیتی پاکستان می باشند خارج از قاعده مبارزه با تروریسم یا حملات تروریستی برای بر هم زدن ثبات کشور بوده و بیشتر در چارچوب تسویه حساب های درونی جهت تنظیم مناسبات جدید انجام می گیرد. تا به امروز رابطه نهاد قدرت در پاکستان با تروریسم بنیادگرا در همین چارچوب مفهوم عینی داشته است و تا زمانی که گسست قطعی بین این ساختار معیوب و تروریسم جهادی انجام نگیرد تغییرات اساسی در این معادله انجام پذیر نخواهد بود. اصولا پاکستان در وضعیت فعلی نمی تواند امیدوار به ریشه کنی تروریسم در عرصه ملی خود باشد و در خوش بینانه ترین حالت تنها می تواند به منطق مهار نسبی این پدیده مخرب فکر کند. پاکستان در تجربه تاریخی خود به خوبی می داند که بازی با کارت تروریسم بنیادگرا یک بازی یک طرفه نخواهد بود و هم اکنون باید بین “همزیستی در شراکت” یا “گسست” با این پدیده دست به یک انتخاب سخت بزند.
۵/۸/۹۵
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
اردشیر زارعی قنواتی نویسنده و روزنامهنگار؛ روشنفکر و فعال سیاسی، تحلیلگر سرشناس ایرانی در حوزهی مسایل سیاسی و بینالملل است. از او مقالات فراوانی در نشریات ایران از جمله شرق و اعتماد و سایتهای معتبر خارج از کشور منتشر شدهاست.