تکنیک های روایی- زبانی و هویت زنانه در مجموعه شعر شبیه خوانی اثر آزیتا قهرمان
یکی از کارکردهای شعر در طول دورههای گذشته به خصوص در حوزهی شعر زنان، برقراری گفتمان عمیق میان زن و خواستهای زنانه و همین طور ابداع استراتژی های زبانی و دستوری برای بازنمود این خواستهاست. بسیاری از شاعران زن به خصوص در دهههای هفتاد و بعد از آن با روی آوردن به زبان و بنا ساختن رابطهی میان زبان، اعتراض و همین طور تجارب زنانهشان، توانستند تأثیر زیادی بر رشد شعر زنان بگذارند و شعر زنان را از حالت کلیشهای خارج کرده و به فرم جدیدی از ساختار شعری برسانند. گرچه که ابداع اکثر فرم های ساختاری جدید در حوزهی شعر زنان، عموماً یا از دید منتقدین دور مانده است و یا به آن کم توجهی شده است، اما هر روزه شاهد ارائهی مجموعههای جدیدی از شاعران زن هستیم که هر کدام حاوی ویژگیهای خاصی در حوزهی زبان و ساختار روایی است. مجموعهی اخیر آزیتا قهرمان با عنوان شبیهخوانی نیز در زمرهی همین مجموعه اشعار است.
قهرمان در این مجموعه علاوه بر ارائهی طیف وسیعی از کلمات که بسامد آوایی، روایی و فضای متفاوتی دارند، توانسته است با ارائهی فرم خاصی از زبان، آن هم زبانی که ارجاعش به موقعیتها و تجربههای شاعر است، مجموعهی در خور توجهی را ارائه دهد. گذشته از آن، ساختار و فضای کلمات در این مجموعه مبتکرانه است.
این مجموعه از چند کتاب تشکیل شده است. نام بعضی از کتابها اسم زن هستند و یا ارجاع خاصی به زنانگی دارند. اما نکتهی قابلتوجه دیگر ارتباط میان تیتر هر کتاب و محتوای ارائهشده در کتاب و در خلال هر مجموعهی شعر است. به این ترتیب شاعر خواننده را از اینکه قرار است در این مجموعه چه اتفاقی بیفتد مطلع میکند. اما پیچیدگیهای روایی در هر کدام از این چند کتاب شبیه به هم نیستند، گاهی این اشعار زبان سادهتری دارند و گاهی پیچیدهتر میشود. تکنیک شاعر استفادهی چندگانه و همزمان از مجموعهای از تجربههای زبانی است. این تجربهها لابهلای ساختار شعری پنهان میشوند و گاه به گاه بسته به رویکردهای خاص ِ مجموعه خود را نشان میدهند.
درحالیکه در چند مجموعهی گذشته از نقش زبان در بهروزرسانی هویت زنانه، بحث شده بود در این مجموعه نیز زبان نقش بسزایی در بازنمایی و بنیان سازی هویت زنانه بازی میکند. زبانِ این مجموعه نیز با کارکردهای چند لایهی خود قادر است تا پرده از روایتهای تلخ اجتماعی بردارد و در هر شعر ساختار منسجمی را حفظ میکند درعینحال مدام در معرض تغییر و دگرگونی است.
توی نقاشی شاگال سوار یک خروسِ خوشگل شدم
نوکش را بوسیدم عاشقانه و رکاب زدم
توی راه سرش گرمِ کفشهای زنانه
قوقولی قوقو با لحن آصف برخیا
خواندنِ عجایب النسا (صفحهی ۹)
تصویرسازیهای بریده بریده که به صورت برشهایی از یک روایت خود را نشان میدهند، هم به نوعی با همین ساختار زبانی در ارتباط هستند. این ارتباط در اکثر موارد به خوبی حفظ میشود و از بیان آشفتهی یک روایت اجتناب میکند درعینحال تبدیل به تصویری از یک رویداد خاص میشود که در لایههای زبانی پنهان شده است. جوشش زبان سمبلکی و استعاری با پدیدههای طبیعی؛ زبان را از حالت رمزگونهی خودش خارج میسازد و به سطح جدیدی از روایتهایی میرسد که در زمانهای مختلف در نوسان است.
برای ما که در آبهای فلک بیسر افتادهایم
و عکس لختمان تماشایی ست
برای آسمان و تیغههایش روی گلوی ما چه اتفاقی میافتد؟
برای دهان ِ تلخ و پر شکر
هوایی سراسر باداباد. (صفحهی ۱۳)
نام بعضی از دفترها با اینکه یک نام مردانه است، اما درعینحال به یک روایت زنانه معطوف است. به عبارتی دیگر شاعر از نام مرد برای نقد مردسالاری استفاده میکند. این استراتژی را میتوان در طول شعرهای این مجموعه و دفتر یحیی به خوبی مشاهده کرد. اما آشنازدایی از کلمات نیز همراه با ساختارشکنی در دو جهت صورت میگیرد. در وهلهی اول این آشنازدایی باعث ارائهی بافت منسجمی از تجارب حقیقی شاعر در ساختار شعر میشود که بر فضای بیرونی و دغدغههای شاعر دلالت دارد و در وهلهی دوم این ساختارشکنی، بازنمود تن زنانهی شاعر است. میتوان گفت آشنازدایی تنها از سطح عادی کلمات نیست، گاهی این آشنازدایی از یک مفهوم عام واژگانی است که شاعر از آن به را ی بروز هویت زنانهاش استفاده میکند.
خواستم برگردم نشد
من غروب سادهای بودم روی کاغذ بنفش
با اردکهای منگ از میدان مین رد شدم
طبل زدم با قوطیهای خالی دلنگ و دلنگ
در جیبم فقط دو نخ سیگار مارلبورو
وپلاک مردی از گروهان یحیا یحیا؛ عجیب به گوشم (صفحهی ۱۹)
تمایل شاعر به شکستن کلیشههای مردسالاری از خلال زبان است. این کلیشهها یا تکرار شدهاند یا تمایل به تکرار در سطح عادی کلمه را دارند. اما یکی از تکنیک های شعار ادغام فضاهای واقعی به سمبلیکی و اسطورهای است. این ادغام هدفدار است و شاعر را بر ای نقد از مردسالاری و رویکردهای اجتماعی یاری میرساند، به عبارت دیگر پلی میشود میان او و شکستن نظمی که در تلاش است تا تن او را کنترل کند.
این پیراهن سفید توست یا دامن سیاه من؟
سیاه دامن تو بود یا من پیراهن نداشتم
هیچ دامنی اینجا نبود؟ مطمئنی؟
روی دیوار سوراخهای ریز بردی شنیدن
آن دور چشمک چراغ از فاصله
جز همین درختان ِ گیج اما شاهدی ندارم (صفحهی ۲۴)
ارائهی فرم جدیدی از ساختار روایی در شعر گره خورده با هویت زنانهی شاعر است. وقتی شاعر فرم خاصی از زبان، مکان، و فضا را ارائه میکند این فرم ها با فضای روایی و درعینحال جنسیت شاعر گره خورده است. این ساختارهای جدید از آن جهت اهمیت دارند که از هیچ قانون مردانه پیروی نمیکند و ارجاعشان تنها به هویت زنانهی شاعر است. از سوی دیگر این استراتژی با جغرافیای بومی و غیربومی شاعر گره خورده است تا شاعر فضای بیشتری را برای طرح این ساختارهای نو داشته باشد.
تنها خوبیاش همین که پشت پردهی ضامن آهو
با لح بلند میشود ده بار باران نوشت
فوج کبوتر و بازار مرده روز عزا …
در عکسها چه بغضی میبینی؟ (صفحهی ۳۶)
شاعر با کلمات و پریشان سازی روایتهای متفاوت در خلال مجموعه با تنی که آزاد شده است در چالش است و به نوعی در خلال این روایتها قادر است تا هویت انکار شدهاش را پس بگیرد و هربار از خلال فضا سازی، فرم متفاوت و جدیدی را از تن خود ارائه میدهد. در کتاب سکوت از این مجموعه، شاعر فضای مخالفی را نشان میدهد. شاعر از نام سکوت تلویحاً بهره میبرد و در این میان قادر است تا نقد خود و اعتراضش را صریح تر بیان کند. این اعتراضها نیز بازتاب هویت زنانه هستند…
روی این لبه
راه رفتن تنگ ست و خفه
این دکمه باز نمیشود
در جلد گربهی اجارهای؛ گیر کرده این خانم
هندِ من از سفر جاماند و
این طوطی خپل؛ راحت خوابیده در قفس
بد خوابم و مهلت کم ست (صفحهی ۴۷)
اکثر روایتهای این مجموعه دلالت اجتماعی دارند به این معنی که زن موجود در این مجموعه یک زن منفرد نیست، بلکه مجموعهای از زنانگیهای سرکوب شده است که شاعر در لابهلای فضای شعر و از خلال روایتها آن را آشکار میسازند و در واقع آنها را به چالش میگیرد. به عبارت دیگر این روایتها قادرند تا مرز میان واقعیت و حقیقت را بشکنند و تصویر جدیدی از هویت زنانه را ارائه دهند و درعینحال آن تن سرکوبشده را از نو بسازند. از سوی دیگر نامگذاری بعضی از کتابهای این مجموعه با نام زن، نشاندهندهی تلاش شاعر برای رفع دوگانگی میان تن و زبان است. به این ترتیب که در هر کدام از این کتابها که دلالت بر یک نام خاص دارند، کارکردهای نمادین جای خود را به وقایع حقیقی میدهند و درعینحال فضای جدیدی را از زبان روایت میکنند.
عاشق زنی به اسم سلما بودم
چشمهایم را
جای نقابش پوشید ورفت (صفحهی ۵۸)
ارتباط میان زن این کتاب با زن حقیقی در جامعه، به شاعر این فرصت را میدهد تا به بازنمایی هویت جمعی و فردی زنان در اجتماعش بپردازد و از سوی دیگر نام آنها را از حالت کلیشهای بیرون کشیده و هویت جدیدی را در ساختار کلامی بیان کند. دایره وسیع کلمات، استفادهی هم زمان از زبان رمزگونه و بیان استعاری به شاعر این فرصت را داده است تا با طیف کاملی از فضای زنانه، نظم نوینی را در ساختار روایی اشعار بیان کند. شاعر با ادغام استراتژیکی کلمات متضاد و گاه از دو طیف کاملاً متفاوت به تحلیل روابط منطقی نیز میپردازد. استفادهی هم زمان از چند مؤلفهی روایی به شاعر قدرت به چالش گرفتن رویکردهای مردسالاری را داده است. برای مثال در کتاب رابعه در این مجموعه که اشاره بهنام خاصی است، مقاومت فمینیستی شاعر را قادر ساخته است که تا لایههای زیرین مردسالاری را به چالش گیرد.
چه تند در را زدند آمدند بردند کشیدند
چه زود حرفهای دزدکی قایق کاغذی کوچهی دلبری
دستم به شانهات نمیرسد
باز باران چرا گرفت
دیر شد کالسکه رفت
یادت هست چه اسبهای روشنی؟ (صفحهی ۸۶).
میتوان گفت که شاعر در این مجموعه توانسته است در ارائهی فرم خاصی از زبان و تکنیک های ساختاری و روایی موفق عمل کند، اما اهمیت این مجموعه از منظر نقد فمینیستی از آنجایی اهمیت دارند که شاعر با تجربهی طیف وسیعی از کلمات و ساختارهای جدید سعی در برقراری ارتباط میان تن خود و برهم زدن کلیشههای موجود دارد به عبارت دیگر، اشعار این مجموعه با ارائهی تکنیک های زبانی توانستهاند به درک خاصی از مفهوم هویت زنانه در شعر برسند، هویتی که کلیشهای نیست، بلکه قادر است تا بازتاب تجارب حقیقی شاعر باشد درعینحال در ورطهی تکرار و کلیشه سازی و همین طور بیان شعارگونه نیفتاده است. میتوان گفت که این مجموعه هم نیز مانند دیگر مجموعههای اشعار آزیتا قهرمان هم در حوزهی شعر فارسی و هم شعر زنان، توانسته است به ارائهی موفقی از زبان و ساختار در شعر دست یابد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفهی غرب است و هماکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزهی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانهای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شدهاند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy
Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia