تکنیک واسازی زبان در مجموعه شعر زندگی خصوصی سرودهی حسین فاضلی
استفادهی چند گانه از زبان و واسازی ساختار شعر از تکنیکهای مشترک میان اکثر شاعران امروزی است، آنچه که کار هر شاعر و مجموعه را با دیگری متفاوت میسازد استفادهی متفاوت از زبان و تمرکز بر شکلگیری فرم خاصی از کلمات و زبان است، به این ترتیب حتی اگر تکنیک یاد شده میان شاعران یکی باشد، اما این تمرکز بر فضای خاص، سبک و روش واسازی زبان را در هر مجموعه متفاوت میسازد.
مجموعهی شعر زندگی خصوصی، سرودهی حسین فاضلی که توسط نشر بوتیمار منتشر شده است، دارای این ویژگیهاست. شاعر در این مجموعه به تجربهی متفاوتی از کلمات رسیدهاست، به این ترتیب که در این مجموعه طیف خاصی از فضاسازی حقیقی آمیخته با فلسفهی خاصی از زندگی را در جوهرهی زبان این مجموعه میبینیم. در عین حال استفادهی متفاوت از کلمات مثل بام اسرارآمیز و یا پرندهای به شکل مربع تلاش شاعر برای ورود به دنیای متفاوت زبان را نشان میدهد.
امروز پیراهنی را که برایم خریده بودی بوی بام های اسرار آمیز را
میداد
من که ترسیده بودم
به در نگاه کردم
خودکارم سفید مانده بود با یک ماهی مرده در روی میز (صفحهی ۹)
نام کتاب زندگی خصوصی است که به نظر میرسد بافت کلی این مجموعه روایت از نشان دادن و به چالش کشیدن محیط بومی و خصوصی و در معرض دید قرار دادن دغدغه های شاعر از این محیط است روایت شاعر در اکثر شعرها به صورت تک گویی است و فضاهایی که شاعر به تصویر میکشد مخلوطی از چند محیط و ارجاع آنها به حواشی و رویدادهای اجتماع است. زبان و ارائهی ساختمان متفاوت در صورت شعر نیز توانسته است در ارائه این دغدغهها موثر باشد به این معنی که ساختار شعر بسته به این فضا تغییر پیدا کرده و شکل متفاوتی گرفته است. از سوی دیگر استفاده از کلمات خاص و اشارهی مستمر به آن زاویهی روایت شعر را دگرگونه ساخته است.
مینویسم – بنویسم – بنویس
حالا لابه لای لا
الله الا تو – تو- خود تو- در تو – با تو وضو میگیرم
با ونیز چشمهای تو به شکل شام در یک راهب بودایی
بالای صخرههای قاسیون وقتی که رفتهای در آبهای ماهی بالای سرو (صفحهی ۱۱)
همانطور که در این شعر مشخص ساختار متفاوت زبان در استفادهی چندگانه از یک جغرافیای خاص موفق ساخته است و معنی شعر را چند وجهی و نمادین ساخته است، در این چنین ساختاری کلماتی عموماً پیدا میشوند به خصوص اسامی خاصی که عموما در اکثر شعرهای این مجموعه تکرار میشوند و حتی شاعر این کلمات را در ساختار شعر به کلمات بومی وصل میکند مثلا تربت جام، جویس، کلاوریز و غیره، استفادهی متناوب از این نوع کلمات ساختار شعر را برهم نریخته است، اما در عین حال به نوعی دگرگونگی ایجاد کردهاست؛ مثلا در این شعر:
و انگشت پلک میزنم هنوز
با تارتای مژهات
خود را به سینهی تار-
هستی
تمام جام را از تربت جام پر میکنم و جویس
میزند به دست که:
« یان پیه تر رسویی لینک. نام غریب نغمه پرداز هلندی تمام زیبایی را غریب و دور مینماید. گوش میدهم به گردانههای او برای ‘کلاویکرد’ روی یک ترانهی کهنه:
جوانی را پایانی است (صفحهی ۱۴)
یکی دیگر از ویژگیهای این مجموعه سیر شاعر در استفادهی نمادین از اسامی خاص و چهرههای مختلف ادبی است که در ساختار زبانی شعر حل میشوند و به این ترتیب شاعر قادر است از آنها استفاده کرده و در چیدمان فضای شعرش تغییر ایجاد کند، این استفادهی مکرر از اسامی خاص و نامهایی که برای مخاطب آشنا است میتواند شاعر را در واسازی و شکلدهی به زبان یاری رساند و از سوی دیگر در سطرهای مختلف آشنازدایی کرده و فرم جدیدی را در ساختار شعر نمایان سازد:
از نظامی بپرس یا حافظ یا انسان نخسیتن یا دورتر برو – بیا نزدیک
که کشته شد به دست چشمهایت در آن غار یار
و هدایت برای همین روی نیشابور برای براهنی بلند نوشت
«و مهربان داشتید به آن زنی که مرا کشت
که این جنایت زیبا همیشه خواستنی بود» (صفحهی ۱۵)
واسازی زبان و نهاد شعر در این مجموعه اما تنها به این استفادهی چند وجهی از اسامی و نامهای خاص محدود نمیشود، از دیگر شگردهای شاعر استفادهی تصویر و متن و به هم پیوند دادن ساختار معنایی با نوشتار است مثلا؛ در صفحهی ۱۷ همین مجموعه که شاعر چشم را میکشد و دوباره به صورت روایتی از همان چشم در پائین توضحیی برای آن میآورد، به این ترتیب در این مجموعه زبان از شکل عادی و معمول خود خارج میشود و متناسب با شکلگیریهای ساختار شعر در این مجموعه تغییر میکند، زبان دیگر آن حالت عادی همیشگی خود را ندارد بلکه به مجموعهای از استراتژیهای چندگانهی محتوایی و متنی تبدیل میشود.
قد
قامت توست
وقتی هلاک از اعتبار معرفت تو در معنی میگریز
من از اصالت تن تو با دستهای گندم خواهم رفت
در سفرههای سفر با بذرهای گیج
تا ته منطقالطیر تن تو خواهم رفت
تا عطار بفهمد که تنها نیست
و شاعران هرشب، تاب نخواهند آورد
تا سیهزار مرا از دستهایت شیر بنوشند (صفحهی ۱۹)
آرایش کلمات و سطرها در این مجموعه از الگوی خاصی پیروی نمیکند، اما در عین حال این چیدمان بسته به فضای شعر تغییر میکند به این ترتیب در این مجموعه این نوع ساختار سازی در بسط منظور شاعر نقش مهمی بازی میکند، و جابجایی اسطورهها، استفادهی متفاوت از آنها نیز در دگرگون سازی این چیدمان یاری میرساند، به این ترتیب در این مجموعه، میتوان تنوع در ساختار و چیدمان کلمات را دید که در هر صفحه به صورت الگوی متفاوتی قرار میگیرند مثلا در شعر بالا که دوباره هر کدام زیر یکدیگر جاسازی میشوند و به این ترتیب با این تناوب شاعر میتواند منظور نمادین خود را مثلا از منطقالطیر عطار نشان دهد. این شکل دهی به الگوهای زبانی و فضای شعر در اکثر شعرها نقش عمدهای بازی میکند، مثلا در شعر چشمهای درخت که افتاد به صورت افتاده در پایان شعر میآید و یا سیم آخر که دوباره در پایان سطر پدیدار میشود:
از چوب چشمهای تخت تو
خاکستر سیگار خیز من
افتاد
و یا در این سطر:
که دست به یک حرکت انتحاری با تارهای اتاق خواهد زد
به سیم آخر (صفحهی ۲۱)
المانهای به کار رفته در این مجموعه، عموماً کلمات عادی نیستند، بلکه هر کدام پیچیدگیهای خاص خود را دارند و در واقع بافت و شکل تازهای دارند، از این گذشته در این مجموعه میتوان طیف وسیعی از ادغام زبان شاعر با شاعران مختلف و وامگیری از اشعار دیگران دانست، به این ترتیب روایت شاعر در میان سطرهای دیگر شاعران نه تنها معنا و کارکرد تازهای مییابد بلکه با استفاده از اشعار دیگران لابه لای سطرها قادر است، معنای دیگری را از شعر مورد نظر به دست دهد.
وقتی مینوشت:
«تو نام ارتفاعات چشمگیری
و من چشمهام گیر میکند در تو»
اگر بگویم: «بی تو نمیگیرتم قرار»
میگویی: علی باباچاهی گفته
«اگر بگویم عشق از کنار دست تو آغاز شد
[میگویی] منوچهر آتشی گفته،
اگر بگویم حالا دو روز تربت من در راه است
[میگویی] خطش بزن براهنی زده» (صفحهی ۲۲)
از دیگر تکنیک های این مجموعه که عموما در میان اکثر شاعران معاصر مشترک است، استفادهی نمادین و چندگانه از یک کلمهی خاص، تکرار و حتی تغییر در وضعیت آن کلمه برای رساندن معنی خاصی است که شاعر ترجیح میدهد صراحتاً آن را بیان نکند و در عین حال یک دوگانگی نمادین در متن و در ساختار روایت ایجاد میشود که ممکن است به هر مخاطب معنای خاصی را برساند، این پوشش چند وجهی و استتار کلمات از تکنیکهای موفق در این مجموعه است که به تحلیل و فضای تخیل شاعر از روایتهای اجتماعی خاص وسعت بخشیدهاست.
یا خودت را به یک خشک شویی در اولین فرصت معرفی کن
خیلی خیسی
خیلی مرطوب
سبزخواهی شد پسر
این رنگ رنگ سال نیست
و زیر آفتاب تموز آنگاه که با اژدها باده پیمایی میکنی به رنگ
منصور (صفحهی ۴۱)
شاعر با استفاده از همین تکنیک، یعنی واسازی کردن ساختار بیرونی کلمات و استفادهی چندگانه از آنها میتواند معانی روزمره و همینطور تمهای خاصی را که عموماً در جامعه جور دیگری نمایش داده میشود زیر سؤال برد و در عین حال به کارگیری از آن کلمهی خاص این قدرت را به شاعر میدهد که به صورت رمزگونه انتقادش را به آن پدیده نشان دهد. میتوان گفت فلسفهی شاعر هم در خلال همین واسازی شکل میگیرد و اندوه انسان را از مدرنیته و صفات ظاهری را که در جامعه رشد سوری کردهاند، نشان دهد. مثلا در شعر سردخانه نگاه تلخش را به مدرنیتهی کنونی در جامعه میتوان دید که وارد زندگی خصوصی او شده است.
شاعر از این نگاه افسرده و حاکم بر جامعه و زندگی خویش رنج میبرد اما همهی اینها در ساختار درونی زبان نهان شده و به صورت نمادین بیان میشوند.
شب با یک لیوان فمینیسم به اتاق خواب میروم
و صبح
در آشپزخانهای مدرن، عقل افسرده میخورم
کفشها ناله میکنند
و لباسهایم با التماس تنم میشود
از در تابوت حیاط میگذرم
رد خیابان پاهایم تا زانو جیغ میکشند (صفحهی ۴۹)
در پایان میتوان گفت که حسین فاضلی در این مجموعه طیف متفاوتی را از ساختار زبان بنا کردهاست که هر کدام از این کارکردها در جای خود بهصورتی چندگانه و نمادین میتوانند بیانگر فلسفهی خاص شاعر و نگاه او به پیرامونش باشند، شاعر در اکثر شعرهای این مجموعه تصاویری را ارائه داده است که خاص زبان خود شاعرند و درعینحال پیوندی دو سویه و چندگانه هم با شاعر و هم با رویدادهای پیرامونش دارند.
,
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفهی غرب است و هماکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزهی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانهای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شدهاند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy
Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia