حق تحصیل زنان در پاکستان با نگاهی به کتاب من ملاله هستم
من ملاله هستم، روایت کودکی است از جنس زخمخورده و آسیبدیده زن. کودکی که در عین خلوص، بیپناهی و معصومیت، پوششی آهنین از درایت، پختگی و جسارت بر تن میکند. او از طرفی نسبت به سن قانونی خود و ارزش کمّی آن آگاه است و محدودیتها و معذوریتهای تحمیلی از طرف نظام اخلاقی، سیاسی و اجتماعی موجود در محیط زندگی خود (پاکستان) و تعصبات حاکم بر زندگی و رشد فردی و اجتماعی زنان و ترسهای دیکته شده را میشناسد و در دل این هراس، زایش و پرورش مییابد و از سوی دیگر با اراده و پشتکاری پولادین از آن میگریزد.
این رویارویی با شمشیر دو دمِ وضعیت اسفبار و ناعادلانه، موقعیتی را فراهم میآورد تا تیری توفنده از کمان خمیدهقامت زنان محروم از ابتداییترین حقوق انسانی رها گردد. کتاب من ملاله هستم در پنج بخش تدوین شده و در آن ملاله یوسفذی به شرح خاطرات خود میپردازد. در این کتاب سفری را با ملالهای ملاله و ملامتهای زمانه از زمان تولد تا لحظهای که به خاطر کوششها و دادخواهیهایش در راه حق تحصیل زنان مورد اصابت گلوله طالبان قرار میگیرد و از دره سوات پاکستان تا بیمارستان بیرمنگام انگلستان (محل عمل جراحی ملاله) آغاز میکنیم. دره سحرانگیز سوات که چشماندازهای خیرهکننده و مناظر طبیعی خیالانگیز آن زیر سایه چکمه جهالتها، جنایتها و تفکرات بنیادگرایانه طالبان به خوابی عمیق فرو رفته است.
کتاب با زبانی بیپیرایه و ساده ویژه بینش بکر و ظرافتهای فکری و مبتنی بر جهانبینی روشننگرانه و همهجانبنگرانه کودکانه نگاشته شده و توسط کریستا لمب ویرایش شده است. در ادامه برآنیم تا با الهام از این کتاب به بررسی حقوق زنان به ویژه حق تحصیل آنها در جهان با تمرکز بر کشور پاکستان بپردازیم.
حق تحصیل زنان در پاکستان
به راستی که حقوق زنان جزو جداییناپذیر و بخش بارزی از ذات و گوهر حقوق بشر به شمار میآید. همان طور که حقوق بشر با ویژگیهایی چون برابری، تبعیضناپذیری، تفکیکناپذیری، انتقالناپذیری و سلبناپذیری شامل همه گروههای انسانی جدای از نژاد، ملیت، جنسیت، مذهب، رنگ پوست و زبان، کیفیت جهانشمولی قابل توجهی دارد. محدودیت و نقض هر کدام از حقوق طبیعی بشر در رابطه با زنان با اصول اولیه و اهداف شکلگیری و تدوین این حق بشری تناقض دارد و میتوان قاطعانه گفت که در دنیای کنونی اعلامیه حقوق بشر در عمل از بیشتر آرمانهای اخلاقی و انسانی خود فاصله گرفته است.
مادامی که امکان تحصیل و بهرهمندی از تسهیلات آموزش و پرورش برای مردان فراهم شده است، تعصبات قومی، قبیلهای، فرهنگی و مذهبی مانع استفاده برابر و همزمان زنان از این حقوق شده است. در حالی که در مقدمه منشور سازمان ملل متحد به تساوی حقوق زن و مرد اشاره و در بند ج ماده ۵۵ این منشور به احترام جهانی و موثر حقوق بشر و آزادیهای اساسی برای همه بدون تبعیض از حیث نژاد، جنس و زبان یا مذهب تاکید شده که بعدها در مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب ۱۹۴۸ ایمان و پیمان انسانها نسبت به حقوق برابر زن و مرد مطرح گردیده است و در ماده ۲۶ آن به طور آشکار و صریح حق آموزش حقی همگانی دانسته شده است.
زنان ایرانی در دوران مشروطه گامهای مثبت و روشنی در جهت احقاق حق بشری خود و برخورداری از امکانات آموزشی و شغلی در موقعیتی برابر با مردان برداشتند. آنها به طور صریح یا ضمنی موفق شدند تقاضاها و انتقادهای اقشار و گروههای مختلف زنان را برای ایجاد و حفظ فرصتهای برابر با بهرهگیری از حق آزادی بیان در قالب مجلات گوناگون و از طریق قلم خود مطرح سازند.
بعد از روی کار آمدن رضاهشاه حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی زنان در حیطه فعالیتهای نویسندگی و مجلات مورد خدشه قرار گرفت اما سیاستهای او یارای برچیدن کامل دامنه اصلاحات دوران مشروطه را نداشت و در این دوران بهبودهایی در زمینه تحصیل زنان صورت میگیرد. زنان نفوذ و نقش گستردهای در انقلاب ۵۷ ایران داشتند و همچنان تلاشهای خستگیناپذیر و مستمر آنها در جهت اصلاح، تعدیل و مبارزه با قوانین ضد زن ادامه دارد.
در پاکستان یعنی محل تولد و رشد دوران کودکی ملاله، در یک روند بدون توقف تاریخی، تبعیض به طور سیستماتیک از سوی گروههای قومی یا طالبان علیه زنان اعمال میگردد. در این کشور زن و فرزند به نوعی مایملک مرد محسوب میشوند. زنان از هویت مستقلی برخوردار نیستند و مدیریت و رهبری کانون خانواده و نگاهداری از زن و فرزند تماما بر عهده مرد گمارده شده است و بسیاری از زنان از همان دوران کودکی از حق تحصیل محروم میگردند و عمدتا مسئولیت نگاهداری فرزندان کوچکتر خانواده یا کارهای خانه بر گردن آنها گذاشته میشود.
نظام پرده با جداسازی دو جنس زن و مرد و به انزوا کشاندن زنان در پاکستان وظیفه حکمرانی بر ذهنیت را بر عهده دارد و با ایجاد نوعی امنیت روانی کاذب، زنان را در محیطهای محصور خانه یا کارگاههای بافندگی و خیاطی خانگی یا کارخانه محبوس میسازد. شوربختانه این نظام پرده به گونهای نهادینه شده که هر چه خانوادهای به آن پایبندتر باشند و خط مشیهای مبتنی بر این ایدئولوژی را اجرا کنند، تایید اجتماعی را به عنوان خانواده سالم و موفق خواهد داشت.
نظام پرده، چون امر مقدسی در همه زوایای زندگی و جامعه پاکستان رخنه کرده است و اکثر زنان به طور ناخودآگاه آن را به عنوان یک ارزش شناسایی کرده و به طور غیرارادی از آن تبعیت میکنند. نظام ارزشی پرده چون حائلی زن را ابتدا از خویش، در مرحله بعد از خانواده و در نهایت از جامعه جدا میسازد.
بعد از استقلال پاکستان در سال ۱۹۴۷ زنان تحت ریاست رعنا لیاقت ریحان همسر نخستوزیر پاکستان تحت سازمان پیشاهنگان که بعدها به انجمن سراسری زنان پاکستان تغییر یافت، دگرگونیهای قابل توجه و بیسابقهای در زمینههای حقوق مادی، اقتصادی و اجتماعی زنان ایجاد کردند. در همین دوران با تاسیس مدارس و مراکز فرهنگی بستر مناسبی برای رشد فکری و آموزش زنان فراهم شد.
از آنجاییکه بخش عظیمی از اقتصاد پاکستان بر پایه کشاورزی بنیان نهاده شده و نیروی کار زن بیشترین بار آن را بر دوش میکشید، در همین دوران نیز حق زن برای ارث بردن از املاک شامل املاک غیرمنقول کشاورزی طی تلاشهای بانو جهانآرا شاهنواز تصویب و تثبیت شد. در ادامه مبارزات مساواتطلبانه در سال ۱۹۵۶ حق رای و شرکت در انتخابات به زنان اعطا شد. در حرکت دوم مبارزات و در نتیجه اعتراض زنان به ازدواج دوم نخستوزیر پاکستان محمدعلی بگرا کمیسیون رشید تشکیل شد و طی آن در زمینه حقوق خانواده، قوانین طلاق و تعدد زوجات اصلاحاتی انجام شد. در زمان حکومت نظامی ایوب خان رویکرد کجدار و مریزی در قبال حقوق زنان در پیش گرفته شد.
در سال ۱۹۷۲ و به دنبال مبارزات حزب مردم به رهبری ذوالفقار علی بر ایوب خان بر اساس قانون اساسی هر گونه تبعیض جنسیتی زدوده شد. همسر ذوالفقار علیبوتو، نصرت بوتو با ایجاد تشکیلاتی حقوق مساوی زن و مرد را در پاکستان به ارمغان آورد. اما حکومت نظامی تحت رهبری ژنرال ضیاالحق با افشاندن رنگ مذهبی به قوانین، به کوردلان و متعصبان اجازه محدود کردن جایگاه و نقش زنان پاکستان در جامعه را داد.
بعد از پایان حکومت نظامی بارقههای امید برای مشارکت فعالانه و آشکار زنان در جامعهای که بالقوه بذرهای دموکراسی را در خاک مستعد خود بارور ساخته، شروع به درخشیدن کرد. با روی کار آمدن بینظیر بوتو، دختر ذوالفقار علیبوتو، بذرها از دل خاک به سوی آسمان سر برکشیدند و برابری حقوق زن و مرد قوت گرفت.
سخن آخر
پاکستان از روزگاری که هنوز رنگ و روی استقلال را به چشم خود ندیده بود تا زمانی که به استقلال رسید، صحنه برخورد و تعارض عقاید و جناحها با گرایشهای سیاسی مختلف بود. شبه قاره هند قبل از استقلال پاکستان عرصه رویارویی مسلمانان، هندوها و انگلستان بود.
ریشه دواندن خون منجمد مردسالاری و پدرسالاری در شریانهای عرف وعادت و فرهنگ پاکستان، زن را موجودی ناکارآمد و بیفایده تعریف کرده است و موجودیت و هویت او را با اِعمال خشونت آشکار و پنهان نظیر ممانعت از تحصیل زنان ، ازدواجهای زودهنگام، تحمیل فرزندآوری در سنین پایین، ارجحیت فرزند پسر بر دختر، استفاده ابزاری از زنان به عنوان نیروی کار در زمینهای کشاورزی یا کارگاهها و کارخانهها، کتمان یا سرکوب میکنند و سلامت جسمی و روانی او را در معرض تهدید قرار میدهند. اما مُهر لالهنشان داغدیدگی ملالهها بر پیشانی کوهستانهای پاکستان همواره بر جا خواهد ماند و راه و اندیشه او توسط نسلهای آتی ادامه خواهد یافت.