حل و فصل بحران کره یک جاده یک طرفه نیست
ماهیت بحران شبه جزیره کره ریشه در دوران “جنگ سرد” و انقلابات رهایی بخشی دارد که اردوگاه سوسیالیستی را در مقابل امپریالیسم قرار داده بود. در تاریخ تحولات این سرزمین در بین سال های ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳ که به یکی از خونین ترین جنگ های بین المللی انجامید، میلیون ها انسان کشته و زخمی شدند و در همان سال ۱۹۵۳ منجر به پذیرش آتش بس و قرارداد ترک مخاصمه شد و تا به امروز این آتش بس به امضای قرارداد “صلح دائم” نیانجامیده است. در طی ۶۴ سال گذشته مرزهای مشترک بین دو کره در شمال و جنوب همواره وضعیت جنگی و نظامی داشته است تا جایی که مدار ۳۸ درجه به تحلیل کارشناسان، همیشه نظامی ترین مرزهای دوران معاصر بوده است. منطقه یی که بیشترین تراکم نظامی، آماده باش های جنگی، پر تعدادترین مانورهای مشترک نظامی با هم پیمانان خارجی، درگیری های پراکنده و حتی دو مرز کاملا ایدئولوژیک با پروپاگاندای سیاسی از طریق سیستم های صوتی قدرتمند برای اثرگذاری بر اتباع مردم بخش شمالی را داشته است. اما در این میان بعد از فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی و ادغام کامل جمهوری خلق چین در سیستم جهانی به عنوان متحدان کره شمالی، تا حدودی پیونگ یانگ را یک تنه در مقابل اردوگاه مقابل قرار داد و هم زمان تحریم های سخت بلوک غربی توازن قدرت را به نفع جنوب بر هم زد. از همان ابتدای بحران شبه جزیره کره جدا از اختلافات شمال و جنوب همواره آمریکا به عنوان طرف اصلی ماجرا با احداث بزرگترین پایگاه های نظامی در بخش جنوبی نقش آلترناتیوی و فعال در تقابل با بخش شمالی داشته است و بی ربط نخواهد بود اگر گفته شود این یک منازعه تاریخی بین پیونگ یانگ و واشینگتن بوده و هم چنان است.
در چنین شرایطی رهبران پیونگ یانگ برای ایجاد یک موازنه قدرت در مقابل رقبای قدرتمند خود به طرف استفاده از ظرفیت های هسته یی و موشکی برای بازدارنگی طرف مقابل در چارچوب همان ایده “اتم برای صلح” روی آوردند. اتمی شدن کره شمالی و تشدید منازعه در شرایطی که در طی سال های اخیر این کشور به سمت ارتقای توانایی های موشکی خود هم پیش رفت و هم اکنون دارای موشک های بالستیک قاره پیمایی است که به زعم کارشناسان نظامی (حتی آمریکایی) با برد حدود ۱۴ هزار کیلومتر که حداقل شرق آمریکا را در معرض تهدید قرار می دهد، موجب یک تغییر موازنه اساسی گردید که دیگر آمریکا در “منطقه امن” نمی توانست نسبت به تهدید آن بی تفاوت بماند. تلفیق قدرت هسته یی و موشکی کره شمالی در حدی که خاک اصلی ایالات متحده را در تیررس خود قرار دهد موضوع ساده یی نبود که رهبران واشینگتن بتوانند هم چنان با فراغ بال نسبت به آن بی تفاوت بوده و هم چنان طرف مقابل خود را در وضعیت تهدید بدون پرداخت هزینه نگهدارند. از طرف دیگر وضعیت منطقه یی شرق آسیا به عنوان یک موقعیت ویژه که دو قدرت بزرگ اقتصادی ژاپن و کره جنوبی به عنوان متحدین آمریکا را در کنار مرزها در تهدید عینی قرار می داد که از آن می توان به عنوان “منطقه ی شیشه یی” نام برد، دلیل دیگری بود که می بایست هر دو طرف تا حدود زیادی فتیله ی این شرایط جنگی را پائین بکشند. در چنین شرایطی با پیروزی “دونالد ترامپ” در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ آمریکا، ساکن جدید کاخ سفید با سیاست تهاجمی به مقابله با پیونگ یانگ پرداخت و حتی “کیم جونگ اون” رهبر این کشور را “مرد موشکی” خواند. اما هر اندازه که لحن ترامپ تندتر می شد و رجزخوانی بیشتر، آن دیگری هم با سرعت بخشیدن به فعالیت های تحقیقاتی – نظامی خود که به مرحله بازدارندگی رسیده بود، این دیگری را “رئیس دیوانه” خطاب می کرد.
در یک دوره کوتاه اما ورق ها برگشت و هر دو طرف فتیله جنگی را پائین کشیده و به ارسال پیام های دیپلماتیک و مصالحه جویانه اقدام کردند. نقطه عطف این ماجرا زمانی اتفاق افتاد که دونالد ترامپ اعلان کرد به زودی برای حل و فصل اختلافات فی مابین با رئیس کیم ملاقات می کند. این دیدار تاریخی در دوازدهم ژوئن ۲۰۱۸ بالاخره صورت واقعیت به خود پیدا کرد و این دو رهبر غیرقابل پیش بینی، در سنگاپور ملاقات کرده و همدیگر را در آغوش گرفتند. خطابه های هر دو رهبر در پایان این دیدار سری و دوجانبه سرشار از تعارفات صمیمانه دیپلماتیک بود به طوری که طبق معمول رسانه های بین المللی و تحلیلگران سیاسی از عقب نشینی و تسلیم شدن پیونگ یانگ داستان ها سرودند. یک دوره کوتاه با تعلیق مانورهای نظامی دوجانبه سئول – واشینگتن از طرف ترامپ و انهدام چند سایت پرتاپ موشک از طرف پیونگ یانگ همگان به این نتیجه رسیدند که بحران کره شمالی در چارچوب سیاست “چماق و هویج” آمریکا در حال فیصله یافتن است. آنان فراموش کرده بودند که این بحران ریشه در جنگ سرد و یک منازعه ژئوپلتیک ریشه دار دارد و تنها با مصالحه مرضی الطرفین و امتیاز در مقابل امتیاز احتمال موفقیت دارد و هرگز کسی در مقابل آن دیگری زانو نخواهد زد.
ماه عسل دو طرف بسیارکوتاه تر از پیش بینی ها بود و در جریان مذاکرات کارشناسی و سیاسی مقامات دو کشور مشخص شد که این معامله در صورتی که نتیجه برد – برد برای دو طرف را نداشته باشد هرگز به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. در هفته های اخیر دوباره اختلافات دو طرف تشدید شده است و هر کدام دیگری را به نقض عهد متهم می کند، چرا که انتظار غیراتمی شدن کره شمالی در مقابل هویچ آمریکایی از همان ابتدا گمان اشتباهی بود که بسیاری دچار آن شده بودند. پیونگ یانگ در مابه ازای برچیدن تسلیحات اتمی خود انتظار داشت که پایگاه های اتمی آمریکا در بخش جنوبی و حتی ژاپن هم برچیده شود، تضمین رسمی برای عدم تجاوز داده شود، پیمان رسمی صلح بین دو کره امضاء شود، تحریم های آمریکایی و بین المللی لغو شود، به مانورهای نظامی در آب های شبه جزیره خاتمه داده شود و به طورکلی به شرایط جنگی در منطقه پایان داده شود. از طرف دیگر بعد از دیدار کیم با ترامپ به نوعی انزوای پیونگ یانگ پایان یافت و به موازات دیدارهای بین رهبران دو کره که نتایج خوبی هم به همراه داشت، رهبر کره شمالی به چین و روسیه نیز سفر کرد و با دو قدرت حامی خود هماهنگی های لازم را انجام داد. این روند به کاخ سفید این پیام را رساند که حتی فکر کردن به برد و باخت هم یک توهم است و به همین دلیل ترامپ که سخت به دنبال یک پیروزی یک طرفه بود و روسای جمهوری قبل از خود را برای یکسره کردن بحران کره متهم به بی لیاقتی می کرد، دچار یک یاس فلسفی گردید. هم اکنون هم بعد از لغو سفر “مایک پومپئو” وزیر امور خارجه آمریکا در آستانه سفر به پیونگ یانگ توسط ترامپ که مخل روند جاری بود، وی در توئیت های شبانه خود دوباره اعلان کرد که به زودی با رئیس کیم دیدار می کند. این روند پارادوکسیکال ناشی از تقابل یک واقعیت در مقابل یک توهم است و بحران کره تنها در صورتی حل و فصل می شود که هر دو طرف امتیازات بزرگی به هم دیگر بدهند.
۴/۶/۹۷
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
اردشیر زارعی قنواتی نویسنده و روزنامهنگار؛ روشنفکر و فعال سیاسی، تحلیلگر سرشناس ایرانی در حوزهی مسایل سیاسی و بینالملل است. از او مقالات فراوانی در نشریات ایران از جمله شرق و اعتماد و سایتهای معتبر خارج از کشور منتشر شدهاست.