خلاقیت، بی رنگ و لعاب
مروری کوتاه بر متن گفتوگوی رادیویی ایرج گرگین با فروغ فرخزاد در کتاب "امید و آزادی"
«یک آدم امروزی، یک آدم صمیمی، آدمیست که حساسیتی نسبت به زندگی دارد و نمیخواهد به خودش دروغ بگوید فقط به این خاطر که مدال شاعر بودن بر سینهاش بزند.» اینها را فروغ فرخزاد در پاسخ به یکی از سؤالات ایرج گرگین در مصاحبهای رادیویی (رادیو تهران – برنامهی دوم، ۱۳۴۳ خورشیدی) میگوید؛ مصاحبهای که از حُسنِ اتفاق در آن، هر دو طرفِ گفتوگو – چه پرسشگر و چه پاسخگو – اصل را بر همین صمیمیت و به بیان بهتر، صداقت گذاشتهاند: به همان اندازه که فرخزاد بیریا و بی هیچ گونه فخر فروشی و خودبزرگبینی پاسخهایش را به زبان میآورد، جنس پرسشهای گرگین نیز از روحیهای بیتکلف حکایت دارد، روحیهای که در پیِ رنگ و لعاب بخشیدن به پرسشهایش نیست و یک راست میرود سر اصل مطلب. به شیوهای که او پرسشهای این مصاحبه را مطرح میکند دقت کنیم:
- راجع به زندگیتان مختصری برای ما بفرمایید.
- شعر امروز باید صاحب چه خصوصیاتی باشد؟ نکات ضعف و مثبت آن، وضع شعر امروز؟
- راجع به زبان شعر امروز و استفاده از عواملی که میشود و باید استفاده کرد؟
- فرقی بین شاعره و شاعر نیست؛ اما فکر میکنم یکی از خصوصیات شعر شما زنانه بودناش است. نظر شما چیست؟
لازم به توضیح نیست که ایرج گرگین در زمان انجام این گفتوگو تجربهی سالها روزنامهنگاری و همکاری با رادیو را رهتوشه داشته است. او یک خبرنگار صفر کیلومتر نبوده است که نداند چطور میتوان پرسشهایی پر طمطراق طرح کرد که زبان طرف مقابل را به هنگام پاسخ گفتن بند بیاورد! ایرج گرگین دقیقا بر اساس تجربه میدانسته است که برای جذاب شدن یک مصاحبهی رادیویی نیازی به آن گونه پرسشها نیست. اتفاقا هر چهقدر توانسته از شاخ و برگ و زلم زیمبوی پرسشهایش زده است تا گوش شنوندهی برنامه را خسته نکند و همان طور که گفتم، دقیقا برود سر اصل مطلب. به جای آنکه گزافهگویی کند دربارهی حواشی زندگی فروغ فرخزاد که اتفاقا در آن مقطع، جنجال زیادی هم در مطبوعات به پا کرده – فروغ کمی پیشتر دست به یک خودکشی بینتیجه زده است – به سادگی توپ را به زمین حریف (پاسخگو) میاندازد: «راجع به زندگیتان مختصری برای ما بفرمایید.» در مقابل پرسشی چنین بی غرضانه، برای طرف مقابل چارهای باقی نمیماند جز اینکه او نیز در پاسخگویی با صداقتِ تمام، هر آنچه را که دربارهی خودش به فکرش میرسد، روی سینی بریزد: «خُب، این یک واقعیتیست که هر آدم که به دنیا میآید، بالاخره یک تاریخ تولدی دارد، اهل شهر یا دهیست، توی مدرسهای درس خوانده، یک مشت اتفاقات خیلی معمولی و قراردادی توی زندگیاش اتفاق افتاده که بالاخره برای همه میافتد؛ مثل توی حوض افتادن دورهی بچگی، یا تقلب کردن دورهی مدرسه، عاشق شدن دورهی جوانی، عروسی کردن، از این جور چیزها دیگر. اما اگر منظورتان از این سؤال توضیح دادن یک مشت مسائلیست که به کار آدم مربوط میشود – که در مورد من شعر است- پس باید بگویم که هنوز موقعش نشده، چون من کار شعر را به طور جدی، هنوز تازه شروع کردهام.»
هوشمندی پرسشگر در ادامه دادن به طرح این نوع پرسشهای به ظاهر سهل و ساده باعث میشود که پاسخگو در تشریح هر چه بیشتر و صمیمانهتر دیدگاههایش احساس راحتی کند: «پرسناژ مجنون، که خُب، همیشه سمبل پایداری و استقامت در عشق بوده، از نظر من، که آدمی هستم که جور دیگری زندگی میکنم، پرسناژ او کاملاً برای من مسخره است. وقتی علم روانشناسی میآید و او را برای من خُرد میکند، تجزیه و تحلیل میکند و به من نشان میدهد که او عاشق نه، یک بیمار بوده، آدمی بوده که مرتب میخواسته خودش را آزار بدهد. این است که خُب، به کلی عوض میشود… در حالی که این مجنونها، شما نگاه کنید، هنوز که هنوز است در ادبیات ما، البته ما اسم اینها را ادبیات نمیگذاریم؛ ولی "ادبیاتی" که میان عدهای مطرح است، هنوز که هنوز است، زیر همان درخت بید نشستهاند و دارند با کلاغها و آهوها درد دل میکنند.»
فروغ فرخزاد در این مصاحبه خود فروغ است، خودِ خودِ فروغ بی گوشهی چشمی به هیاهوها و جنجالهایی که این طرف و آن طرف دربارهی او، زندگیاش و دیدگاههایش بر پا شده است. فروغ فرخزاد در این مصاحبه همان دختر صمیمیِ شعرهایش است. اینگونه است که این مصاحبه به یکی از به یادماندنیترین و پُر شنوندهترین گفتوگوهای تاریخ شعر معاصر ایران تبدیل میشود. مصاحبهای که هنوز که هنوز است اینجا و آنجا از آن نقل قول میآورند.
هنگامی که متن مصاحبه را در کتاب "امید و آزادی" خواندم، علاوه بر آنکه تمام خاطرات نوجوانیام از شنیدن نسخهی شفاهی آن در یک نوار کاستِ قدیمی دوباره زنده شد، با تدقیق بیشتر در چگونگی طرح پرسشهایی این چنین سرراست و ترتیب قرار گرفتن آنها در مصاحبه، بیش از پیش به تواناییهای منحصر به فرد زندهیاد ایرج گرگین در کار رسانه پی بردم. ناگفته نماند که این کتاب، متن چندین و چند گفتوگوی ماندگار دیگر از او با اصحاب قلم، فرهنگ و سیاست را نیز در بر میگیرد که هر یک پنجرهای تازه را به ذهن روشن و خلاق این روزنامهنگار کمنظیر میگشاید. خواندن دیگر بخشهای کتاب، از جمله گفتوگوهای خانم ماندانا زندیان، آقای امیرمصدق کاتوزیان و رادیو آزادی با زندهیاد گرگین دربارهی تجربهی یک عمر همکاری او با رادیو و تلویزیون و مطبوعات و همچنین بخش "امید و آزادی" (گزیدهای از گفتارها، سخنرانیها و یادداشتهای ایرج گرگین) نیز برای افزودن به دانش روزنامهنگاری من بسیار مغتنم بود و خواندن آنها را به تمام همکاران و همقلمان توصیه میکنم.
منبع: ماهنامهی ایرانشهر، ویژهی ایرج گرگین، انتشارات شرکت کتاب لسآنجلس، سال هفدهم، دورهی جدید، شمارهی اول، نوامبر ۲۰۱۲
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سپیده جدیری؛ شاعر، مترجم، روزنامهنگار و بنیانگذار جایزهی شعر زنان ایران (خورشید) است. نخستین کتابش، مجموعه شعر «خوابِ دختر دوزیست» است. دومین مجموعه از اشعار جدیری با عنوان «صورتی مایل به خون من» به چاپ رسید و «دختر خوبی که شاعر است» مجموعه شعر دیگر اوست. تازهترین کتاب منتشر شدهاش در ایران مجموعه شعر«وغیره . . .» است.
از سپیده جدیری همچنین مجموعهی «منطقی» که داستانهای کوتاه او را در بر میگیرد به چاپ رسیده است. او دو ترجمه از اشعار ادگار آلن پو و خورخه لوئیس بورخس را نیز زیرچاپ بردهاست.