سناریوی انتخاباتی بلوک قدرت در ایران
قرار است یازدهمین دور انتخابات ریاست جمهوری ایران برای انتخاب هفتمین رئیس جمهور حکومت اسلامی در روز ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ به همراه چهارمین انتخابات شورای شهر برگزار شود. محمدجواد کولیوند رئیس هیئت نظارت بر انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا متذکر شد که در کل کشور ۳۰۰ هزار و ۱۶۵ نفر ثبت نام کردند که از این تعداد ۸ هزار و ۴۵۰ نفر رد صلاحیت شدند و نیز وزیر کشور جمهوری اسلامی ابراز داشت که از مجموع تعداد ۶۸۶ کاندیدای ریاست جمهوری، ۶۵۶ نفر مرد به عبارتی ۹۶ درصد و ۳۰ نفر زن به عبارتی ۴ درصد ثبت نام کنندگان را تشکیل می دادند. شورای نگهبان پس از اخذ تصمیم، تکلیف صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری را مشخص کرد و بدین ترتیب به خواست بلوک قدرت دایر بر حذف رقبایشان، پاسخ مثبت داد و بغیر از هشت نامزد، بقیه کاندیداها از جمله آقایان رفسنجانی و مشائی از ادامه “رقابت” در درون نظام کنار گذاشته شدند. سناریوی بلوک قدرت در انتخابات بیش از هر چیزی یکدست کردن کامل قدرت در دست ولی فقیه است. این سناریو از انتخابات سال ۸۸ علناً آغاز و در این دور برای تثبیت نهائی، بشکلی ناهنجاری ادامه یافت. برای بلوک قدرت حذف “ساختارشکنان” در انتخابات دارای اهمیت اولیه است. بلوک قدرت پروژه مهندسی انتخابات را از سال ۸۲ و با آموختن و کسب تجربه بسیار به اشکال گوناگون پیش برده است. آنها با تجربه انتخابات سال ۸۸، اکنون در این انتخابات فقط نامزدهایی را مورد تائید قرار دادند که با آنها موافقت داشتند. در چنین وضعیتی کنترل کاندیداها براحتی انجام خواهد شد و با مشکلات غیر منتظره و ناگهانی مواجه نخواهند شد.
بلوک قدرت در جمهوری اسلامی در چالش هایی که با اصلاح طلبان داشته، آنها را به سه بخش تقسیم می کند:
– اصلاح طلبان “تندرو و رادیکال”: از نظر آنان این طیف “ساختارشکن” هستند و بر این اعتقاد پا می فشارند که در انتخابات گذشته(سال ۸۸) تقلب صورت گرفته است و از این نظر، بلوک قدرت معتقد می باشد که این بخش از خط قرمز گذشته اند و دیگر می بایست آنها را بعنوان نیروی خارج از نظام محسوب کرد. این طیف دیگر اعتماد چندانی به بلوک قدرت ندارد و با تردید و دقت مسائل مربوط به انتخابات را دنبال می کنند.
– اصلاح طلبالان معتدل: به این بخش به ظاهر اجازه شرکت در انتخابات داده می شود. این طیف با وجود اطلاع از تقلب اما باز حاضرند در انتخابات دوره ای حکومت حضور داشته باشند و “ساختار شکن” نیستند و با “تندروها” با وجود تفاوت اما مرزبندی نمی کنند و در قبال آنها سکوت و گاه بشکلی از طیف اول حمایت می کنند و خواهان برداشتن فشار امنیتی و سرکوب بر علیه “تندرو و رادیکال ها” هستند. از برداشتن حصر موسوی، کروبی و رهنورد و زندانیان سیاسی دفاع می کنند. این دسته خود را در درون نظام تعریف می کند.
اصلاح طلبان راست: این طیف از اصلاح طلبان به زرد یا راست معروف هستند که با “ساختار شکنان” موضع مشخص و علنی دارند. آنها قائل به تقلب نیستند و در هر حالتی حاضر به شرکت در انتخابات مهندسی شده، می باشند و نسبت به عملکرد رهبر جمهوری اسلامی و شورای نگهبان اعتراضی ندارند. آنها روی “قانونگرائی، فصل اخطالب بودن نهاد شورای نگهبان در مورد احراز صلاحیت ها تاکید دارند.
صحنه کنونی انتخابات مهندسی شده
در جمهوری اسلامی چهار نوع انتخابات ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان رهبری و شوراهای شهر و روستا، برگزار می شود. از ابتدای روی کارآمدن دولت اصولگرا در سال ۸۴، و با تکیه به تجربه سال ۷۶، هدف ذوب شدگان در ولایت اینگونه طراحی شده بود که بترتیبی جناح های اصلاح طلب رادیکال و معتدل را با برنامه و پروژه های گوناگون بشکلی در ساختار حکومت مهار، کم اثر و در ادامه حذف کنند و از این طریق سیاست رقیب سازی را از درون جناح های مختلف اصولگرا پیش ببرند. بر این پایه پروژه بلوک قدرت چنین بنا گذاشته شده بود که به هیچکدام از دو دسته اول اصلاح طلبان اجازه ارائه کاندیدا در انتخابات پیش رو را ندهند و اگر کسی از دسته دوم خودش را کاندیدا کرد شورای نگهبان به وظیفه قانونی خود برای حذف آنان از صحنه انتخابات عمل کند. در ادامه چنین فضایی بلوک قدرت برای اجرائی کردن موفق سناریوی خود درهمان دور اول انتخابات، احتمالاً یکی از کاندیداهای وابسته بخود را از صندوق های رأی مهندسی شده بصورت ضربتی بیرون خواهد آورد و اگر کار انتخابات به دلیل تعدد کاندیداها به دور دوم برسد میان دو کاندیدای اصولگرا و شاید هم برای گرم کردن تنور انتخابات، عارف یا روحانی را بدور دوم نیز بکشانند و سپس کاندیدای مورد علاقه بلوک قدرت را از صندوق های مهندسی شده بیرون بیاورند. از همین زاویه است که برای بلوک قدرت، پیش بردن چنین سناریویی، شرکت کاندیداهای حداقلی وابسته به “اصلاح طلبان” زرد یا راست در اجرائی کردن انتخابات به اصطلاح “رقابتی”، دارای اهمیت بسیار می شود.
رد صلاحیت شدگان
با اعلام کاندیداتوری آقایان رفسنجانی و مشائی در انتخابات دور یازدهم ریاست جمهوری چنین تبلیغ شد که پروژه بلوک قدرت در مهندسی انتخابات با شکست مواجه شده است و با آمدن دو کاندیدای مذکور، سناریوی آنها کاملاً به هم ریخته است؛ زیرا کشورمان در هشت سال گذشته، با وضعیت ناهنجار، بحرانی، خطرناک و فاجعه آمیزی روبروست و آمدن هاشمی می تواند موجبات تغییراتی در سطح سیاست های کلان حکومت برای نجات کشور شود. در واقع از تحلیل ها و نظرات ارائه شده چنین بر می آمد که آمادن هاشمی را بعنوان زلزله ای در اردوگاه اصولگرایان تعبیر می کردند و می گفتند با آمدن او همه آرایش اصولگرایان و سناریوی های آنها به هم می ریزد. نیروهائی در درون و بیرون حکومت بر این نظر بودند که انتخابات دور یازدهم از این طریق بصورت سه قطبی میان رفسنجانی، مشائی و کاندیدای بلوک قدرت برگزار خواهد شد. و حکومت نمی تواند رفسنجانی و مشائی را رد صلاحیت کند زیرا چنین کاری موجب دادن هزینه بسیار بالایی برای حکومت می شود. اما در ادامه مشاهده شد که با حذف رفسنجانی و مشائی دفتر پروژه سه قطبی کردن انتخابات بسته شد و تفسیرها، پروژه ها و تحلیل های بیشماری که بدرست یا نادرست در مورد آمدن رفسنجانی و مشائی، یا رد صلاحیت آنها ارائه شده بود با واقعیت سنگین سناریوی مهندسی انتخابات بلوک قدرت مواجه شد و بدین ترتیب صحنه سیاسی در مسیری که برخی نیروها ساخته بودند به سرانجام نرسید و اینگونه سناریوی بلوک قدرت پیش برده شد.
تائید روحانی و عارف توسط شورای نگهبان رهبری
شورای نگهبان با اجازه بلوک قدرت، حسن روحانی و محمد عارف را تایید صلاحیت کرد. در ضمن در موقعیت های مختلف رهبر جمهوری اسلامی و انواع شخصیت های حکومتی بارها اعلام کردند که بدنبال شرکت حداکثری مردم در انتخابات پیش رو هستند. آنها با رد صلاحیت کاندیداها و بویژه رفسنجانی و مشائی بازی انتخابات را همچنان با سناریوی از پیش تعیین شده، پیش می برند. آنها با این کارکرد روند ریزش نیرو و عدم اعتماد از حکومت را افزایش داده اند. اما با وجود این باز صحبت از مشارکت حداکثری در انتخابات پیش رو می کنند. تمام فاکتورهای موجود نشانگر این تحلیل است که بلوک قدرت تصمیم خود را گرفته است و از ساختار مهندسی شده انتخابات براحتی در جهت بیرون آوردن کاندیدای توافق شده میان خود استفاده می کند.
در چنین فضای مهندسی شده ای؛ بخشی از “اصلاح طلبان” طرفدار “تعامل با رهبری” یا در کادر “تحمل رهبری” و یا در چارچوب”سیاست ممکنات” در پروسه انتخابات مهندسی شده با قواعد از پیش تعیین شده بلوک قدرت منطقاً می بایست شرکت کنند زیرا خلاف چنین سیاستی از طرف این طیف باعث می شود تحلیل های آنها بیشتر از قبل دچار تناقض رفتاری و سیاسی شود. شاید این بار مناسب باشد که دیگران را به “تند روی” و “رادیکالیسم” متهم نکنند و سیاست مشارکتی خود را در انتخابات بغایت مهندسی شده بلوک قدرت را با حمله به مخالفین سیاسی خود پیش نبرند. این حداقل انتظاری است که می شود از این طیف راست “اصلاح طلبی” در داخل و خارج از کشور انتظار داشت!
سناریوی از پیش تعیین شده
این بار نیز اتفاقات روی داده در صحنه سیاسی انتخابات ایران نشان داد که در این دور آیتالله خامنهای و همراهان نظامی ـ امنیتی وی در رأس سپاه و بسیج و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی توانستند براحتی کیفیت و چگونگی برگزاری انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری را مهندسی کنند و بدین ترتیب بلوک قدرت با کمک شورای نگهبان برنامه مهندسی خود را بدون هیچ اعتراض و مشکلی پیش برد. در واقع سناریوی بلوک قدرت با برنامه، تدارک دیده، جدی و مصمم، با سرکوب گسترده، پرهزینه (برای مخالفین) و حتی خونین، مشخصاً از انتخابات سال ۸۸ ( بیش از صد نفر کشته، هزاران زندانی سیاسی، حصر رهبران نمادین جنبش و نیز با فرار ده ها هزار نفر فعال سیاسی معترض همراه شد) در جامعه پیش برده شده است. در حقیقت آنها تصمیم به انحصار در آوردن همه جانبه قدرت و تمرکز آن در بلوک خود را با برنامه پیش می برند و بشکلی علنی و رسمی “انتخابات” پیش رو را بصورت همه جانبه، مهندسی کردند و تا لحظه کنونی از تمام ابزارهای ساختاری که در طی سالها برای مهندسی انتخابات آماده و ایجاد کرده بودند در جهت زمینی کردن سناریوی خود بهره گرفتند و انتخاباتی بشدت غیر دمکراتیک را سازمان داده و در حال پیش بردن آن می باشند.
نتیجه گیری
در جمهوری اسلامی انتخابات آزاد، سالم، منصفانه و رقابتی نیست. بنابر این سرنوشت انتخابات در ایران را نه آرای مردم بلکه مهندسی نهادهای وابسته به رهبری نظام تعیین می کند. با این شرایط هر فردی که در انتخابات کنونی “انتخاب” شود در برابر مردم پاسخگو نخواهد بود بلکه تنها می بایست از اوامر ولی فقیه و قوانین آن اطاعت و پیروی کند. روشن است که انتظار از فرصت انتخابات، اعتماد به صندوق رای و چانه زنی در بالای حکومت، با مهندسی کامل و همه جانبه انتخابات دچار آسیب های بسیار جدی شده است. شرکت در این انتخابات مهندسی شده و حرکت در چارچوب “ممکنات” و قواعد تنگ مهندسی شده کنونی دیگر چه معنائی می تواند داشته باشد؟ باید به مردم ایران روشن و شفاف گفت که تحول طلبان و اصلاح طلبان در انتخابات مهندسی شده، از هیچ گزینه ای حمایت نمی کنند زیرا بلوک قدرت امکان مشارکت و ورود آنها را به انتخابات بسته است. در چنین شرایطی جز عدم شرکت در انتخابات، دیگر چه گزینه ای می تواند موجب اجماع جریانات تحول طلب و اصلاح طلب شود؟
بیست و پنجم ماه مه ۲۰۱۳