سه شعر از بهار زبردست
۱
کوچه ها
راه می روند
میان خانه ها
تا از دریچه ی فاصله ها عبور کنند
و چقدر دشوار است
فاصله ای
که عبور راه ها را بن بست کند
۸ مهر ۱۳۹۶
——————
۲
ماه
در چشمان ستاره ها پرید
گریه کرد
او که
سرنوشتش را
به آسمان
هدیه داد
۱۴آذر ۱۳۹۱
———–
۳
زمین هر شب
به آسمان زنگ می زد
سلام هنوز اس ام اس
آن ستاره ی دور
به من نرسیده
راستی این روزها
چرا اینقدر ابری هستی
آسمان مدتی ست
فقط به زمین نگاه می کند
این روز ها آسمان
گوشی تلفنش را
روی سیاره ها ، ستاره ها
خاموش کرده است
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۳
——————————-
۴
به دنبال سایه ام می گردم
تا خود را پیدا کنم
سایه ام می گرید
برای ناپیدایی هایی که پیدا نمی شود
سایه
به تاریکی سپرده شد
و انتها همان آمدن تلخ بود
۷ شهریور ۱۳۹۸