سه شعر از مهرنوش قربانعلی
مهرنوش قربانعلی، از شاعران پیشروی دههی هفتادی و دانش آموختهی کارشناسی زبان و ادبیات فارسی است و آثار متعددی را اعم از شعر، مقالات و نقدهای ادبی و همچنین گفتوگوهایی با منتقدان و صاحبنظران شعر امروز در کارنامه دارد. حضور و سخنرانی او در همایشهایی نظیر “همسایه در را باز کن” (ترکیه – ۲۰۰۶)؛ “روز جهانی شعر” (بحرین – ۲۰۰۸)؛ “هماندیشی شاعران و نویسندگان ایران – هند” (هندوستان – ۲۰۰۹) و شعرخوانیها و سخنرانیهایش در دانشگاههای تهران و سراسر ایران باعث شده است که شعر امروز ایران (به ویژه شعر زنان)، به شکلی شایسته به دانشجویان ایرانی و مخاطبان شعر در فراسوی مرزهای سرزمینمان معرفی شود. قربانعلی تا کنون مسئولیت بخش شعر امروز ایران را در سایت ادبی “پیاده رو”، دبیری بخش نقد و بررسی کتاب را در سایت ادبی “کندو” و دبیری بخش اندیشه و نقد سایت “پیاده رو” را بر عهده داشته و آثار او به زبانهای ترکی استانبولی، عربی، سوئدی، انگلیسی، فرانسه، ترکی آذری و کردی ترجمه شده است. در عین حال، وبلاگ او با عنوان “تبصره”، به آدرس Tabsareh.blogfa.com نیز میان مخاطبان شعر و ادبیات امروز طرفداران خاص خود را دارد. گزیدهای از پنج مجموعهی شعر او (“در ناتمامی خود”، “راه به حافظهی جهان”، “تبصره”، “به وقت البرز” و “کوک تهران”) اخیرا با عنوان “شهروند افتخاری جهان” به همت نشر نصیرا در تهران به چاپ رسیده است. گفتنیست کتاب “به وقت البرز” در سال ۱۳۸۷ به عنوان برگزیدهی سومین دورهی جایزهی پروین اعتصامی و نامزد نهایی نخستین دورهی جایزهی شعر زنان ایران (خورشید) شناخته شد و کتاب “تبصره” نیز در سال ۱۳۸۴ برگزیدهی منتخب مجلهی نگاه نو و در سال ۱۳۸۵ نامزد نهایی جایزهی شعر خبرنگاران بود.
طالعبینیها در سَنهی ۲۰۰۷sms
سرشت پیشگویی ندارم
پرشهای حافظه در سر نبشت سطرهایم دخالت دارد
به کالبدی که احضار کرده روحم را میچسبم وُ نمیلرزم
گزینهی گفتگو با اپراتوری گویا را کلیک کنید
Ok?
یک:
با سفری برون مرزی حرف میزنی
که طرحی گرافیکی میآید
سر موقع عشق سرک میکشد
چرا گوشی را میبوسی؟
بعدی:
تو با این شیرینی
درگرهی کور اخمهایش میافتی
لبت که جمع نمیشد از خنده
و لطیفهای که با خود آوردهای
فوری Delet میشود!
سه:
آخ،آخ،آخ
ادعایی خصوصی را آه
ارسال کردهای اشتباه
بعدی:
با این کمحرفی حدس نمیزنی
چه یک ریز زنگ میزندfont فارسی
وقتی میخواهد حرف بزند جوری
که تاپتاپ قلبش معلوم نشود
پنج:
بالاخره، بالاخره، بالاخره
«زنگها برای که به صدا درمیآید؟»
میخوانی:
افتتاح جدید شعبهی بانک…
چرا تنهایی تبلیغات نمیفرستد؟
بعدی:
رادرها حتی
حساسیتی به طول موجها نشان میدهند
این همه حرف بر لبت آوردهای
جواب، هیچ؟
هفت:
داری سبک، سنگین میکنی، چه بگویی
گوشی زنگ میزند
همهجا اتراق نمیکند
شانسی که پریده از قفس، این طوری!
بعدی:
چه خوشحالیاش را تحویل میگیری!
ببخشید که زحمت میدهم:
لطفا مرا برسانید به…
نُه:
این پا وآن پا کردی زیاد
تا راضی شوی راه بیفتی
به زنگ صدایش میارزید!
بعدی:
تو حتی اگر ارسال نشوی
سبک، سنگین کنی چه بگویی
این پا و آن پا کنی
«از گفتن نمیمانم
هرچند که دوستت دارم حرفی است
که از جهان کهنهها و مکررها میآید» *
گزینههای خروج به تعداد موجود است.
* اشاره به شعرهایی از «فروغ فرخزاد»
برزخ بازی
برزخ است
ضربهای فرود میآید بر دومینوی رویاهام وُ
فروپاشی
ترس را بر دامنم میریزد
خالی میشود
زیر پایم
پشت خاطرههایم
چهارستون قابی
که دستهامان را درهم گرفته بود
تصادف
ضربان قلبم را
پخش میکند بر تکههایی
که بیجهت پراکنده میشوند
چرخش لبخندم
اوقات درهم دامنم
روزهای وارفته در کوتاهی
بغضکردهاند
دستهایم چرخ میخورند
عقربکها را از آوار بیرون میکشم
اعداد را دوباره میچینم
تکتک
تیک تاک
چرخ میزنم
تاوان عجیبی دارد
وقتی رویایی
از حرفش کوتاه نمیآید!
پیست آزمایش
ازصدای جیغ تایرها
سرعت روزهایم متوقف می شود
تحت تعقیب دوستت دارمی قرارگرفته ام
خطوط اشک را فراموشی
ازگوشه ی نگاهم رتوش می کند
صدای های های عجیبی اما
درغافلگیری خنده هایم می پیچد
آینه های بغل را تنظیم می کنم
به عقب خیره می شوم
تا عقبه ام را که به چشمهایش می رسد
از نزدیک ملاقات کنم
از ترانه هایی که توافق نامه یمان بودند
گوش برنداشته ایم؟
پشتِ سخت مشغولم پنهان می شوم
حرکات مارپیچ ذهنم
انسداد روزهایم را خطرناک جلوه می دهد
در پیست آزمایشی را دنبال نمی کند!
به علائم هشدار دهنده ی قلبم گوش می دهم
کسی در این تعقیب مداخله نمی کند؟
خاطره هایم به چراغ های چشمک زن محتاط شده اند
دوباره شعرهایم دوست دارند
جایی پارک کنند وبه خنده هایش
که سربه سر کلمات می گذارند
گوش دهند
سیستم لیزری که از نگاهش پرتاب می شود
با هیچ شبکه ای همخوانی ندارد
خیابان ازمیخ های سه پر پنچر شده است
خط های قرمز کروکی تصادف را مغشوش کرده اند
پرونده کنار انفجارموسیقی تاب می خورد
چرخش آژیرها شمایل رقص را تکمیل می کند
وقتی هیچ یک از طرفین فرارنمی کند
چه پیامی برای دلخوشی بی سیم ها مخابره می شود؟
سخت مشغولم را دور می زنم
با سرعت روزهایم را جا می گذارم
نگرانی جفتی گنجشک
در لانه ی سبز چشم هایش موج می زند
بلندگویی حرفی از توقف نمی زند
در این پرونده هیچ خشونتی دخیل نیست
پیچ وتاب حکمی به تعادل نمی رسد!
از کشیدگی خط ترمز
برمی گردم
وقتی هیچ یک از طرفین کنار نمی کشد
این عملیات کنسل خواهد شد؟
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید