سه کتاب از یک نگاه
شعر چرخشی رضا حیرانی
برای ترسیم عینی ذهنیترین جریان عاطفه و خلاقیت بشری، شعر؛ میتوان از روشهای خلاق مختلفی استفاده کرد که هرکدام منجر به تولید مکانیسم ویژهای برای تبیین و توضیح شعر میشوند، به نظرم دقت در تنوعی ازایندست یکی از رمزهای بهبود خواندن شعر است. در این نوشته قصد دارم با استفاده از روش تحلیل سیستم باز که معمولاً در تحلیلهای روششناختی برای حوزههای مختلف از آن استفاده میشود به بررسی مجموعه شعری بپردازم. در این روش ما ابتدا اجزاء شعر را شناسایی کرده و سپس همه روابط درونی و بیرونی اجزاء شعر در نسبت باهم بررسی میکنیم و بر اساس آن مدلی را پیشنهاد میدهیم که میتواند معیاری برای شناخت وضعیت آن شعر در قبال موقعیتها و بازخوردهای مختلف باشد، این روش بهخصوص برای تحلیل انواع شعرهایی که ذهنگرایی در آنها مشخصه اصلی است کارایی دارد.
بر اساس تعریف فوق قصد دارم بهصورت مختصر مجموعه «جنام جماعت بسمالله» نوشته رضا حیرانی، که در سال ۹۳ توسط نشر بوتیمار انتشاریافته را تحلیل و بررسی نمایم. رضا حیرانی یکی از شاعران جدی جریان ذهنگرا طی دهه اخیر در ایران است. که از او پیشازاین سه مجموعه شعر دیگر انتشار یافته و با اقبال مواجه شده است.
– اجزاء شعر رضا حیرانی در مجموعه جنام جماعت بسمالله
– ساختمان زبانی شعر حیرانی متکی بر استفاده از ارجاع درونی است، خودکار است، یعنی در خود خیال و تعبیرها را بازسازی کرده و موضوع زبان خود زبان است، همچنین تابع روشهای دستوری و لحنی متعارف نیست، هرچند عبور از عرف دستوری زبان در شعر حیرانی نمایش ندارد و بیشتر در آن بخش از زبان هویت پیدا میکند که منجر به تولید محتوایی بیسابقه میشود. در جمعبندی ساختمان زبانی شعر حیرانی خود ارجاع است.
– ریتم موسیقیایی شعر حیرانی درونی است، و تم آوایی بیرونی ندارد، اما شعر حیرانی فاقد موسیقی در کلیت خود نیست، بلکه کانونهای موسیقیایی در بندهای مختلف شعر نقش پاگرد را بازی میکنند. و درنهایت باعث میشوند شعر حیرانی به لحاظ ریتم میان شعر گفتاری و شعر سپید در حرکت باشد. یعنی در سطرها تابع کانون موسیقیایی مشخصی نباشد اما در کل شعر سطرها در ارتباط باهم بهوسیله کانونهای موسیقیایی مرتبط شوند بهنحویکه بر خوانش آنها تأثیر محسوسی پدید آید.
– شورعاطفی شعر حیرانی شخصی و تابع ذهنیتی پیچیده و حاصل پالایش رخدادها در روحیه شاعر است. منظور از پالایش رخدادها تسویه و بازسازی رخداد در شعر است، این موضوع ساختمان خیال در شعر حیرانی را چند لایه میکند. لایه اول عاطفه سطحی است، آنچه بدون آنکه مخاطب در موردش به تشخیص قطعی برسد همذات پنداری دارد، لایه دوم عاطفه میانی است، آنچه مخاطب با خواندن چند شعر یا یک مجموعه با تشخیص نشانههای شعر در خصوص مفاهیم کلی نسبت به آن موضع عاطفی پیدا میکند اما هنوز قابل تعریف نیست. لایه سوم عاطفه درونی یا ذاتی است، هر شعری دارای چنین لایهای نیست، مگر اینکه شاعر مشخصاً از جهانبینی برخوردار باشد که مخاطب با تجزیهوتحلیل و دقت در جزئیات آن را تشخیص دهد و از مسیر این تشخیص تأثیری بپذیرد یا تأثیر تازهای بازتولید کند و شور شعر در او شور نو ایجاد کند. در همه انواع شعر ما هر سه لایه را نداریم بهخصوص لایه سوم را، شعر حیرانی برخوردار از هر سه لایه است.
– مدل عینی شعر حیرانی در مجموعه جنام جماعت بسمالله
اگر فرض را بر این بگیریم که مخاطب با سه مشخصه ارائهشده در شرح فوق برای شعر حیرانی در این کتاب با نگارنده موافقت داشته باشد، آنگاه میتوان گفت ساختمان زبانی خود ارجاع، ریتم موسیقیایی کانونی و درونی، عاطفه و شور لایهمند برای تکمیل همدیگر در مدل هندسی دایرهوار بهصورتی رفت و برگشتی بر هم تأثیر میگذارند و همین میشود که شعری ازایندست در برخورد با موقعیتهای مختلف تأویل و شکلهای متنوعی از بازخورد را میتواند بروز بدهد و البته طبیعتاً به همین نسبت خواننده این شعر بودن در هر شرایطی نیاز بهدقت و نوع سعی ویژه دارد. نگارنده عنوان حیرانی را بهصورت انتزاعی در این مجموعه با توجه به آنچه گفته شد چرخشی نام گذار میکند.
[divide style=”2″]
و غیره در نگاه زنانه
یکی از مهمترین مشکلات شعر زنان در ایران این است که نمیتوانند در فاصله با جنسیت خود به جهان نگاه کنند، زنان از دریچه تنگی که دیگران به جنسیتشان نگاه میکنند به شرایط خود بهعنوان وضعیت در اقلیت مینگرند و این موضوع باعث میشود فرصتهای بسیاری را از دست بدهند و آثارشان در مرز خلاقیت حقیقی بماند، دراینبین زنان هنرمندی که موفق شدهاند از این مرز عبور کنند، آثار درخوری از خود بهجا گذاشتهاند و بهعنوان رمزی مهم برای کمال یافتن خلاقیتشان باید این مسیر را میان حضور هنری ایشان دنبال کرد.
سپیده جدیری یکی از زنانی است که به نظر نگارنده زن بودنش بیش از آنکه موضوع شعرش باشد موضوع زندگیاش شده، یعنی قبل از آنکه بهعنوان یک زن خود را در شعرش قضاوت کند یا با شعرش دیگران را قضاوت کند و بهواسطه آن دیگران را در مرز اتهامها و رانده و مانده شدنها قرار دهد، با زن بودنش زندگی میکند، زنانگی سپیده جدیری عینکی بر چشم زندگی او برای دیدن و بودن نیست، بلکه شکلهایی متنوع از خود زندگی است، در شکل حقیقی آن با تمام فرصتها و ناممکنهایش، مجموعه شعر «و غیره» دقیقان بر اساس این فرصت، متمرکز بر واکاوی جهانی شاعرانی در زبانی گزیده خواه است.
خطوط شعر، حرکتهای درونی و پیرامونی آن اهم از واکنشهای عاطفی و تلاشهای شاعر برای شنیدن صداهای خاموش اینطور شاعرشان را بالا میکشند، شاعری که زن است، مادر است، شهروند است، انسان است، علاقهمندی دارد، افسردگی دارد، شادکامی دارد، امیدواری دارد و ناامیدی هم دارد، اینکه شاعر در مجموعه و غیره چنین از میان حدود خود میگذرد و بر میانه حدود تنهاییاش گامهای تازه و زندگیهای متفاوت خود را با مخاطب شریک میشود، خصلتی منحصربهفرد در شعر جدیری است.
همانطور که در ابتدا اشاره کردم نیروی زنانه، گاهی هنر اخته زنانه میسازد، نیروی زنانهای که با تن خود و حضورش نمیتواند کنار بیاید، اما نیروی زنانه زنانگی را میتواند بیرون نقشهای معین و عرفی که تعریفشده برای جنسیت ببیند، آنوقت شاعر هم زن است، هم عاشق فرزند و همسر و آرامش زندگی در خانواده است و هم انسانی فراتر از محدودیت تعریفهاست برای درک خود و درک جهان، بیرون تنهایی که بهصورت هیستریک گاه سرنوشت انسانی را از بالا به پایین میکشند.
وقتی جدیری در شعرش از افسون شدن معیارها و شناختها در تنگنای ماندن و تردید رفتن میگوید، زنی از این مسائل مینویسد که دغدغهاش متعلق به اقلیت در کنج مانده زنانه نیست، بلکه تعلق به قدرت انسان و قدرت زندگی دارد، زنی که زندگی را شبیه فیلمی سیاهوسفید نمیبیند، بلکه طیفی از رنگها و حجم متنوعی از صداها او را به حرکت درمیآورند و از او در فاصله فردیتش با جمعیت حضورش، شاعری با نگاه و درکی دگرگونه میسازد.
شاعر من معنوی درونش را پیدا میکند، منی که به او میآموزد چطور از سایه خود بیرون بیاید، از سایه تنهایی خود، و این تنهایی که شعر رمانتیک، شعر سطحی، شعر بدون ابعاد میسازد، مبدل به فردیتی میشود در میان چنین حرکتی که نمیتوان بهسادگی از حدود تأثیرش گذشت دارای بعد و شکل و عمق میشود، این نقد و بررسی مبنایی هویت شناختی دارد، و این نوع دنبال کردن برمیگردد به ویژگی شعرهای جدیری که ما را برابر نوعی از برخورداری که کمسابقه است قرار داده و برکنار خود کشیده تا تعاریفی مانند زنسازی، زن محوری، زنستیزی، زننمایی، مرد انگاری، مردپنداری را برای خواندن کتابی از یک شاعر زن کنار بزنیم و برابر شعر وی به مکالمه روحی با آن بنشینیم.
چه بسیار زنان هنرمندی که زن در شعرشان وجود ندارد، یعنی در پس نمایش زنانگی یا نمایش دفاع از زنانگی و رنجوری زنانگی و ترس زنانه هنرشان مسخ شده و هویت هنرشان منقلب شده است، اما جدیری در مجموعه و غیره از این لحاظ در نظر نگارنده زنش و زندگیاش کنار همدیگر نشستهاند و «زبان جنسیت» در شعرش زبانِ «زبان شعر» شده است.
در شعر جدیری جریان عاطفی شورمند دیگری هم وجود دارد، روح مبارزه در شعر جدیری به شکلی اغواکننده مخاطب را با خود درگیر و برکنار میگیرد، این مبارزه در مفهوم زن در شعر جدیری که به آن اشاره شد بهصورت مکملی نیروافزا عمل میکند و حدفاصل افسوس و ناکامی با شور شاعرانه است.
[divide style=”2″]
گاز دنده گاز
علی عبدالرضایی طی دو سال و پس از نزدیک به یک دهه سکوت در فضای ادبی داخل ایران، بهیکباره چنان با کتابهای جدیدش درخشید که توجه همه محافل ادبی را اهم از موافق و مخالف به خود جلب کرد، در مورد این شاعر یک نکته بسیار مهم وجود دارد و آن این است که عبدالرضایی شاعری باهوش و فرصتشناس با پشتکار در مسیر نوشتن شعرش و معرفی شعر است، شخصاً در تمام این سالها افرادی که چنین باهوش و برنامه در کنار نوشتن شعر در معرفی شعرشان و استفاده از فرصتهای آن توفیق یافته باشند، کمتر دیدهام.
رمز موفقیت دوباره عبدالرضایی در دهه نود بیشک این ذکاوت و تلاش مستمر بوده، انتشار سه مجموعه از او در سال جاری که دو عنوان آن را انتشارات بوتیمار منتشر کرده است، و اقبال نسبی در بازار فروش کتاب و توجه طیفهای متنوع مخاطبان به آثار او نشان از کیفیت و کمیتهای ویژه شعر عبدالرضایی بهعنوان شعری تجربهگرا دارد.
در این نوشته قصد دارم به بهانه انتشار گزیده اشعار این شاعر با عنوان «گاز، دنده، گاز» به نکاتی در مورد گذشته و حال شعر او اشارهکنم که اگرچه ممکن است دیگران نیز به آنها اشاره کرده باشند، اما در نظرم تکرار آنها بهعنوان یک جمعبندی مختصر با بهانه انتشار این گزیده مخاطب علاقهمند را متوجه مسیر شعر عبدالرضایی طی بیست سال میکند.
علی عبدالرضایی پس از انتشار نخستین کتابش در اواسط دهه هفتاد بهصورت مستمر بیست سال شاعری داشته، او بیست سال شعر نوشته و با هر بار انتشار آثارش موفق شده موجی از موافقت و مخالفتها را حول محور کیفیتهای آثارش به راه بیندازد، بهنحویکه همه متوجه حضور او شوند. این موضوع برای شعر وی فرصتی استثنایی است.
خصلت شعر علی عبدالرضایی تلاش برای تجربه و پیدا کردن عناوین خاص برای این تجربهورزی است، نمیتوان گفت تجربه علی عبدالرضایی در شعرهایش از ابتدا تا امروز بدیع، نوآورانه و بیمثال بوده، اما میتوان گفت ایدههای او دارای خلاقیت شخصی است، یعنی مشخصه و شناسنامهای دارد که ناشی از حکم شورمندی فردیت شاعر در اثرش بوده، عبدالرضایی، شورمندی و هیجان روحی ویژه در شعرش دارد به همین دلیل حتا اگر بتوان ادعای شاعر را در خصوص منحصربهفرد بودن جریان تجربی کارش یا پیشرو بودن آن انکار کرد، نمیتوان این هیجان و شور عاطفی شخصی را انکار کرد، مشخصهای که باعث شده مخاطب شعری ازایندست دچار کسالت نشود و خواندن شعر او را شده به خاطر همین شورمندی و هیجان عاطفی خاص با بیمیلی ترک نکند.
گزیده شعر «گاز، دنده، گاز» که اخیراً توسط نشر بوتیمار راهی بازار شده بهخوبی نشان میدهد که سه ضلع شعر عبدالرضایی، یعنی استمرار حرفهای، خلاقیت و شورمندی شخصی، فرصتشناسی چگونه شاعری را از میان همنسلانش میتواند بربکشد و مخاطبانی برای خود بهرغم محدودیتهای ذاتی کارش پیدا کند.
اما نکته دیگری که در خصوص شعر عبدالرضایی علاقه دارم محل اشاره قرار دهم، تبار اخلاقی شعر او است، اخلاق در هنر رابطه نزدیکی با خلاقیت دارد، اخلاق در هنر بیش از اینکه تابع رعایت باشد تابع خلاقیت است، یعنی هنرمند بیش از آنکه مواظب باشد کسی بهواسطه کارش از او نرنجد تلاش دارد با استفاده از قدرت خلاقیتش زمانه خود را به استخدام اثرش دربیاورد، در روزگاری فکر میکردم اگر شاعری مانند عبدالرضایی نظر شاعر یا فیلسوفی را بدون اشاره به نام وی چنان به نام خود سکه میزند که تشخیص آن جز با دقت و پیگیری فراوان ممکن نیست، شرارتی رخ داده، اما امروز اعتقاد دارد، جهان ما جهان درک خلاق فرصتهاست، هیچ فکر و فلسفه شخصی و خصوصی در جهان وجود ندارد و همه فرصت دارند هر نظری را در چهارچوب اثر و نظر خود به نفع خود مقلوب کرده و مصادره کنند. این تلاش نهتنها برخلاف اخلاق هنری نیست که دقیقاً عین اخلاق حرفهای و هنری است. فکر میکنم شعر عبدالرضایی که معرف او در منظر مخاطبان است با انتشار گزیده آثارش روشن میکند، شاید حق شاعر در استفاده از امکانات فکری، نظری و خلاقه زمانش به نفع خلاقیت شخصی وی نهتنها ظلمی به بار نیاورده، که امکانی در مسیر شعر نو فارسی و بخشی از تاریخ هنری تأثیرگذار زمانه ما است.