سینمای آدینه
انتخاب تنها ده فیلم از بهترین فیلمهای سال گذشته شاید از جهتی سخت باشد؛ زیرا قطعاً همیشه تعدادی فیلم باقی میماند که ندیده باشی و یا بر سر ترتیب و توالی آنها مردد میمانی و از جهتی هم آسان؛ زیرا همیشه در پایان سال وقتی به پشت سر نگاه میکنی فیلمهایی که به یادت ماندهاند خودشان را نشان میدهند.
از این میان البته فیلمهایی هم هستند که ارزش سینماییشان در چارچوب ده فیلم برتر نیست اما قابل توجه هستند؛ مثلاً عشق (گاسپار نوئه) از بسیاری جهات فیلمی بود که اگرچه چندان ساختارشکن به نظر نمیآمد اما تجربه جدیدی برای بیان عشق بود. مدمکس: جاده خشم (جورج میلر) نیز از منظر زیبایی شناسی ژانر قابل توجه بود، در این فهرست البته فیلمهای مستند و خلاف جریان همیشه برای من از اولویت بیشتری برخوردار بودهاند.
۱- مادر من Mia Madre (نانی مورتی)
نانی مورتی مانند اغلب فیلمسازان خلاف جریان مسلط، فیلمهایش تاملی صریح در وضعیت عینی موجود است، در مادر من نانی مورتی، مادر یعنی منشاء حیات را به آفریندگی و خلاقیت پیوند زده است که با ظاهر دنیای سرمایه داری متأخر در تقابل است.
مادر من هم در باره سینما، هم سرمایه داری و هم کالاشدگی روابط انسانی ست. نانی مورتی بار دیگر چون فیلم به یاد ماندنی ش اتاق پسر (۲۰۰۱) به خانواده بازمی گردد اما در اینجا او روانکاو نیست، به نوعی فیلمسازی ست که ناچار است با یک بازیگر مشهور هالیوودی کار کند.
۲- جوانی Youth (پائولو سورنتینو)
همچون زیبایی مطلق (۲۰۱۴)، این فیلم هم به پس از میانسالی میپردازد و حاصل عمر در تقابل با دنیای شلوغ و سردرگم جوانان. سورنتینو در این فیلم اما علیرغم سکون و سیکل یکنواخت آسایشگاه سلبریتی ها و پولدارها با درکنار هم قرار دادن افراد مختلف بار دیگر خرده داستانهای مجزایی را در متن اصلی جای میدهد که هر یک را جذاب میکنند، جوانی و زیبایی که برای دو مرد کهن سال فیلم در مقام خدایی ست اما حسرت روزگاری را هم در بردارد که آنها بر دنیای خودشان حکم می راندند، سپری کردن روزگار بازنشستگی در جهان پرشتابی که گذشتگان را به سرعت به فراموش میسپارد مانند زندگی در آسایشگاهی مجلل است که میناتوری ست از مناسبات اجتماعی.
۳ -مامی Mommy (زاویه دولان)
روابط پرتنش یک نوجوان همجنس گرا با مادرش که تلاش میکند او را از رفتارهای ضداجتماعی بازدارد و سروسامانی به زندگی خود ببخشد در یک درام خانوادگی میتوانست فیلمی باشد که پس از تماشا آن را فراموش کنید ولی تلخی، سیاهی و گزندگی مامی شاید مدتها شما را رها نکند.
انتخاب زوایا، کادربندی و نادیده گرفتن قواعد مرسوم زیبایی شناسی در فیلمهای دولان به او وجه خاصی میدهد تا آنها را از سینمای جریان مسلط متمایز سازد و به تماشاگر فرصت دهد تا از ورای آپاراتوس در قابی که مؤلف پیش رویش قرار دهد زندگی نوجوان طبقه متوسط شهری را در چالش با انتخابها و محدودیتهایش تماشا کند، چیزی از جنس حاد- واقعیت پست مدرن.
۴-پسر سائول Son of Saul (لازلو نمس)
خاطرات جنگ جهانی دوم، فاشیسم، هالوکاست و دهشت ناشی از آن هنوز تمام نشده، حداقل در اروپا که در هر گوشه و کنار تابلویی یادآورمان میکند در اینجا کمونیستها قتل عام شدند، در آنجا یهودیان و…
لازلو نمس با نخستین فیلم خود چنان این دهشت را به تصویر میکشد که گویی این اتفاقات همین دیروز بغل گوش ما رخ داده، کارگردان مجار از زاویه دید سائول و با باند صدایی که دائم فریاد قربانیان اتاقهای گاز را به گوش ما میرساند در طول نزدیک به دو روز ما را با دهشت آشویتس تنها میگذارد.
۵- دخترانه Girlhood (سلین سیاما)
دنیای دختران سیاه حومه پاریس، گیرافتادن در چنگال خلافکاریها و تجربه نخستین عشق، یک فیلم نوجوانانه با رویکردی اجتماعی که به ویژه با موسیقی متن به یاد ماندنی ش تصویر روشنی از بلوغ در خانوادهای نابسامان و در کلانشهری با تضادها و تعارضهایی که میتواند مسیر زندگی یک دختر نوجوان را در محیط ناسازگار اطرافش تغییر دهد. فیلمی بسیار خوش ساخت و خوب از آب درآمده که اگرچه مضمون آن برای پاریسیها بسیار آشناست ولی میتواند به همه حومههای کلانشهرهای جهان و تضادهای طبقاتیشان تعمیم یابد.
۶-دادگاه ویویان عم سالم Gett: The Trial of Viviane Amsalem (شلومی الکبتز و رونیت الکبتز)
بالاخره یک فیلم دوساعته که فقط در اتاق دادگاه میگذرد لازم بود تا دادگاه منطبق بر شرعیت یهود را در اسرائیل به عینه به تصویر بکشد، هنگامی که زن تقاضای طلاق میکند گاه ماهها و یا سالها طول میکشد تا دادگاه به تقاضای او رسیدگی کند، الکابتزها در این فیلم که علیرغم لوکیشن واحدش به هیچ وجه کشدار و کسل کننده نیست واقعیت مواجهه زنان با دادگاههای اسرائیل برای تقاضای طلاق را نشان میدهند، فیلمی که با بازی خوب بازیگرانش میتوان آن را یکی از درخشانترین درامهای دادگاهی سالهای اخیر تلقی کرد.
۷- قبیله The Tribe(میروسلاو اسلابوشپیتسکی)
زندگی در یک مرکز ناشنوایان در فیلمی که تقریباً گفتگویی جز اصوات نامفهوم در آن نیست همانطور که موسیقی متن نیز ندارد و آن چنان سیاه و خشن و در عین حال واقعی به نظر میآید که تا مدتها در ذهن میماند. اغلب صحنههای فیلم در شب و در فضاهای تاریک و داخلی میگذرد، گویی پرسوناژهای فیلم در حصاری گیر افتادهاند که چارهای جز تن دادن به قواعد بازی که دیگران برایشان رقم زدهاند ندارند.
۸- آدمکش The Assassin (هایسو هسین هو)
انتظار برای آخرین فیلم یکی از بهترین کارگردانهای معاصر تایوان که با فیلمهایی چون زمانی برای زندگی، زمانی برای مرگ (۱۹۸۵) و شهر غصهها (۱۹۸۹) شناخته شده است سرانجام به سر آمد. آدمکش با میزانس های به دقت حساب شده و فیلمبرداری درخشانش جنگهای داخلی چین و هنرهای رزمی را به قصهای از تضادها و تعارضهای متفاوت پیوند می زند، فیلمی که فقط باید روی پرده سینما دید تا هم تصویر و هم باند صدای به دقت شکل گرفته ش را بتوان درک کرد.
۹- ایمی Amy (آصف کاپادیا)
به گمان من بهترین مستند امسال را آصف کاپادیا براساس زندگی بهترین خواننده سول سالهای اخیر که متاسفانه خیلی زود جهان را از صدا و استعداد بی نظیرش محروم کرد، ساخته، فیلمی که نه تنها تحسین منتقدان بلکه استقبال کم نظیر مخاطبان از یک فیلم مستند را نیز به دنبال داشت. این مستند حتی برای مخاطبان بریتانیایی آن که تصور میکنند همه چیز زندگی یکی از شمایلهای فرهنگ معاصر خود را میدانند نیز چیزهایی برای رو کردن دارد و از جمله صحنههایی غم انگیز که ایمی واینهاوس را روی صحنه در حالی که اجرایش در اثر استعمال مواد مخدر خراب شده نشان میدهد و بسیاری از طرفداران او را متأثر میسازد.
۱۰- رفتار شایسته Appropriate Behavior (دزیره اخوان)
یک وودی آلن فمنیست خوش آتیه؛ دزیره اخوان با اولین فیلم خود همه ساختارها را در هم میشکند، هم فیلمنامه، هم کارگردانی و هم بازی خود او بسیار درخشان هستند و این فیلم ساده و کم هزینه را در شمار یکی از بهترین فیلمهای سال و طبعاً آخرین انتخاب من از بهترین فیلمهای سال قرار میدهد که قبلاً در جشنواره استکهلم دیده بودم. شیرین همواره سعی میکند تا با هیپوکراسی ذاتی ایرانی تبار خود و دو جنس گرایی ش سازگار شود اما در واقعیت قالبهای کلیشهای جنسی را کنار می زند و وقتی در اولین عشق خود شکست میخورد سعی میکند بار دیگر خود را بازیابد. دیالوگهای هوشمندانه و زبان طنزآمیز اخوان او را در اولین تجربه فیلم بلند خود با وودی آلن در آنی هال قابل مقایسه میسازد و این سطح انتظار ما را برای فیلم بعدی او بطرز قابل ملاحظهای افزایش میدهد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
امید حبیبی نیا روزنامه نگاری سینمایی را از سال ۶۸ آغاز کرده و با اغلب نشریات سینمایی و فرهنگی از جمله مجله فیلم و روزنامه های ایران و همچنین بخش های مختلف تولید، خبر و تحقیق در رادیو و تلویزیون همکاری داشته است، وی از اعضای نخست انجمن منتقدان سینمای ایران بود و چند دوره نیز به عنوان داور انجمن و همچنین داور بخش فیلم های کوتاه جشنواره فیلم فجر به فعالیت پرداخت. او دهها تحقیق علمی در زمینه سینما، روانشناسی ارتباطات و ارتباطات به مجامع علمی بین المللی ارائه کرده است و در رشته های روانشناسی بالینی، کارگردانی سینما، تحقیق در علوم ارتباطات، مطالعات جهانی با گرایش تحقیق در رسانه ها به تحصیل و تدریس پرداخته است. وی همچنین با رسانه های بین المللی از جمله بی بی سی و فرانس ۲۴ نیز همکاری داشته است و سردبیر نشریه دو زبانه رسانه شناسی ست.