شبح خشونت و بنیادگرایی تروریستی بر جهان بدون مرز
گسترش عملیات تروریستی توسط گروههای بنیادگرای اسلامی از جمله دولت اسلامی (داعش)، “القاعده”، “بوکوحرام”، “جبهه النصره” و “الشباب” در طی چند سال اخیر یک تهدید جهانی است که تنها زمانی مورد توجه کشورهای قدرتمند اروپایی، آمریکایی، آسیایی و آفریقایی قرار گرفته است که این گروهها و جریانات خشونت ورز دامنه عملیات و عضوگیری خود را به بیثباتی منطقهیی و جوامع غربی گسترش دادهاند. اگر فرض بر کارآمدی و اشراف نهادهای اطلاعاتی و امنیتی کشورهای قدرتمند در عرصه جهانی قرار گیرد، این سوال پیش میآید که چرا دولتها و نهادهای امنیتی مدعی حفظ نظام بینالمللی تا به امروز نتوانستهاند در مدیریت مثبت و کنترل این جریانات تروریستی به صورت فعال و تاثیرگذار به درستی عمل کنند. به یقین این پیشفرض که فربه شدن گروههای تروریست اسلامگرا یکباره انجام نگرفته و آنان یکشبه از آسمان به زمین نیامدهاند، میتواند تا حدودی پاسخی بهاین معما و درهمتنیدگی بنیادگرایی تروریستی با اهداف ژئوپلتیک باشد که متاسفانه در مقاطعی منافع مشترک و همسویی سیاسی بین ایندوگانه پارادوکسیکال را توجیه کرده است. عدم مرزبندی بین خیزش و حرکت دمکراسیخواهانه در منطقه خاورمیانه و شاخ آفریقا با حضور و نقش آلترناتیوی گروه های تروریستی در استفاده از اینبستر بهدلیل حمایت هژمونی قدرت بینالمللی از روند خشونتآمیز تحولات در کشورهای غیرهمسو مانند لیبی، سوریه و عراق به بهانه حذف و مبارزه با دولتهای سکولار و خارج از حیطه نفوذ آنان، راهبردیترین اشتباه استراتژیک در عرصه ژئوپلتیک منطقهیی بوده است که تصویر زشت امروزی نتیجه منطقی آن به حساب میآید. همچنین این تصور غلط در بین جریان اصلی حاکمیت و نهادهای غربی که بنیادگرایی تروریستی را یک پدیده منحصر به منطقه خاورمیانه و شاخ آفریقا میانگاشت، ناشی از یک کج فهمی تاریخی بود که امروزه میبایست همهی ساکنان زمین و میراث تمدنی بشریت تاوان آن را پرداخت کنند. از آنجا بنیادگرایی اسلامی در قالب جریانات تروریستی براساس اهداف و ایدئولوژی، چندان معتقد به حفظ مرزهای قراردادی و حوزههای سرزمینی تعریفشده نبوده و برای خود رسالت جهانی قائل هستند، هماکنون زمان آن رسیدهاست که تمامی بازیگران مدعی مبارزه با تروریسم ضمن جداسازی اهداف ژئوپلتیک خود از این بستر فاجعه، در یک همکاری جمعی با مشارکت تمامی اعضای جامعه بینالمللی حول یک هدف همگانی و انساندوستانه دست به یک بازنگری اساسی در حوزه سیاستهای ملی، منطقهیی و بینالمللی خود بزنند.
عمق فاجعه بنیادگرایی تروریستی و گسترش خشونت در فضای بینالمللی بهحدی از تهدید رسیده است که تنها با رصدکردن گزارشات و اخبار رسمی و مستند نهادهای بینالمللی، سازمانهای اطلاعاتی و وقایع میدانی چند هفته اخیر، میتوان به وخامت اوضاع جاری به خوبی پیبرد. بر اساس گزارش سالانه وزارت خارجه آمریکا در مورد تروریسم جهانی، حملات تروریستی در سال ۲۰۱۴ میلادی ۳۲ درصد افزایش یافته و شمار تلفات ناشی از آن نیز بهدلیل تشدید عملیات تروریستی در عراق، افغانستان و نیجریه، ۸۱ درصد بالا رفته است. در این گزارش قید شده است که در سال میلادی ۲۰۱۴ در اثر حملات تروریستی در سراسر جهان بیش از ۳۲۷۰۰ تن کشته و ۳۴۰۰۰ تن نیز زخمی شدهاند و در همین سال گروههای تروریستی با اسیر و گروگان گرفتن ۹۰۰۰ تن به رکوردی سه برابر سال پیش دست یافتهاند. در گزارش “اشپیگل آنلاین” هم آمده است که بنا به اسناد منابع اطلاعاتی آلمان تاکنون بیش از ۷۰۰ تن از اتباع این کشور به گروههای تروریستی به خصوص داعش در سوریه و عراق پیوستهاند که گفته می شود ۶۰ تن از آنان کشته شدهاند و با آمار ۱۰۰ نفره از دختران آلمانی در این فهرست موج زنانه داوطلبین برای داعش رنگ پرمعناتری به خود میگیرد. این آمار در شرایطی به صورت رسمی تایید شده است که منابع مطلع و نهادهای مدنی مرتبط با رصد و مطالعه حول جهادگرایان آلمانی اعتقاد دارند که حجم افرادی که به گروههای تروریست در سوریه و عراق پیوستهاند بسیار بیشتر از این آمار است. چنانچه در روز شنبه ۲۰ ژوئن خبرگزاری آلمان گزارش داده است که در طی حمله جنگندههای آمریکایی بهشمال عراق هشت جهادگرای آلمانی عضو داعش کشته شدهاند. همچنین چند روز قبل از این نیز با خبرهای مستند که با عکس و ویدئوهای ضبط شده همراه بود داعش مدعی شد که در حمله چهار تروریست انتحاری به حومه شهر بیجی یک جهادگر آلمانی و یک جهادگر بریتانیایی به همراه دو نفر دیگر از کویت و سرزمین های فلسطینی شرکت داشتهاند. این وضعیت و کوچ جهادگرایان غربی به خاورمیانه برای شرکت در جهاد علیه “بشار اسد” در سوریه و “دولت شیعه” در عراق به همان نسبت دامن فرانسه، بلژیک و دیگر کشورهای غربی را نیز گرفتهاست و جاذبه “جهاد جنگی” و “جهاد النکاح” طوری شیوع یافته است که در آخرین مورد آن شوک خبری پیوستن سه خواهر بریتانیایی به همراه شش فرزند خود به داعش دیگر کسی را “سورپرایز” نمی کند.
تروریسم مرز نمیشناسد و هر چند بستر مساعد برای بنیادگرایی اسلامی بهعنوان زمینه رشد چنین گروههایی به طور معمول در کشورهای اسلامی و بهخصوص محافظهکاری سنی و مکتب وهابیت ریشه دارد اما شکست همگرایی اروپایی، تثبیت نژادپرستی آمریکایی، گسترش فقر آفریقایی و فرقهگرایی-بیثباتی ژئوپلتیک خاورمیانهیی، این پدیده را جهانی کرده است. بحث جهانی شدن تروریسم و بنیادگرایی دینی در جهان بدون مرز امروز یک امر اثبات شده است که اسناد و دلایل فراوانی برای آن وجود دارد. به همین دلیل بر اساس رویه های قانونی و حقوق بین الملل دیگر نمی توان با معیارهای دوگانه و تقسیم بندیهای کاذب “نقشه سیاسی” متفاوتی را برای تفکیک کمی و کیفی این پدیده زشت ترسیم کرد. در چنین شرایطی و بر اساس الگوهای حقوق بینالملل و روندهای حقوق بشری نمیتوان از بخشی از این جریانات تروریستی که در خدمت یک هدف ثانوی همچون سرنگونی رژیم غیردمکراتیک اسد عمل میکنند به عنوان یک عامل محلی و خارج از قاعده کلی این نوع از تروریسم پرداخت. باز هم بر اساس همین الگوی حقوقی به همان اندازه که حامیان تحرکات و حوادث تروریستی چون یازدهم سپتامبر، متروی لندن، حمله خونین مادرید، موزه بلژیک و دوشاخه حمله به مجله “شارلی ابدو” و سوپرمارکت یهودی در حومه پاریس مجرمین مرتبط با تروریسم تلقی میشوند، بههمان نسبت حامیان داخلی و خارجی داعش، القاعده و جبهه النصره در جغرافیای محلی سوریه، عراق، یمن، مصر و لبنان نیز میبایست مورد اتهام قرار گیرند. در جهان بدون مرز امروز به هر بهانه یی که از گروهها و جریانات بنیادگرایی تروریست حمایت شود یا “حامیان” مورد بازخواست و تنبیه نهادها و نظام بینالمللی قرار نگیرند، یک انحراف از اصل موضوع مبارزه با تروریسم است که قابل بخشش نخواهد بود.
۹۴/۳/۳۱
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
اردشیر زارعی قنواتی نویسنده و روزنامهنگار؛ روشنفکر و فعال سیاسی، تحلیلگر سرشناس ایرانی در حوزهی مسایل سیاسی و بینالملل است. از او مقالات فراوانی در نشریات ایران از جمله شرق و اعتماد و سایتهای معتبر خارج از کشور منتشر شدهاست.