شکست پروژه ساخت شبه واقعیت و دروغ مقدس
گفتاری با مردم سرزمینم
خانهی من در انتهای جهان است
در مفصل خاک و پوک.
با ما گفته بودند:
«آن کلام مقدّس را
با شما خواهیم آموخت
لیکن به خاطر آن
عقوبتی جانفرسای را
تحمّل می بایدتان کرد.»
عقوبت جان کاه را چندان تاب آوردیم
آری
که کلام مقدّسمان
باری
از خاطر
گریخت!
– احمدشاملو
«هدف”دروغ توتالیتاریستی” جدید، مصادره ذهنی و اخلاقی کامل مردم است. چنین تفکری شالودهی مناسبی برای هر نوع ایدیولوژی بردگی است.» کولاکوفسکی
دروغ و ساخت شبه واقعیت نه لاپوشانی حقیقت، بلکه وارونه جلوه دادن عامدانه حقیقت به نفع غیر حقیقت است. شبه واقعیت و دروغ در رژیم های توتالیتر در واقع تجاوز به زبان، تجاوز به معنا و مفهوم واژگان است. ساخت شبه واقعیت مرز بین حقیقت و واقعیت، راست و دروغ را مخدوش میکند. نحوهی ارائه شبه واقعیتها در رژیمهای توتالیتر به گونهاییست که هماره شبه واقعیتها به طور گسترده به جای واقعیتها پذیرفته میشود. با چنین تعاریف اجمالی نقبی به درون وضعیت خودمان میزنم. شکست پروژه ساخت “شبه واقعیت” و” دروغ بزرگ” در ایران معاصر که من آنرا “دروغ مقدس” به تعبیر ایدیولوژیکیاش بکار میبرم. همان ساخت شبه واقعیتی که در رسانههای وابسته و بولتنها و گفتار مسئولین لشگری و کشوری و… مکرراً از طریق تریبونها و صدا و سیما و رسانهها تکرار و بازتولید میشود. و گویا همچنان اصرار به تکرار و بازتولید آن دارند. اینک به تعبیری لاشهیاست که بوی عفونتاش فضایجدی و عینی و واقعی جامعه را پر کرده. ساخت شبه واقعیت و آن دروغ مقدس اگر چه در دهههای گذشته توانسته در بزنگاههای ضروری و دورهایی کوتاه مدت و در صورت نیاز دوبتها برای اقناع، تودهها و رفتار گلهایی مردم را با خود همراه کند. اما در دگرگونیها و تحولات یکی دو دهه متأخر ایران و خصوصا این چند ساله، و در سایه گستردگی شبکههای مجازی و گردش اطلاعات، افشاگریهای موثق و مستند جامعه فعال مدنی وخبرنگاری مستقل از میزان رانت خواری و اختلاس و فساد مدیران، آگاهی و بیداری اذهان تودهها این پروژه نتوانسته طبقات مختلف جامعه را با خود همراه کند. عمق دردناک دردها و مصائب مشترک جمعی مردم نیز خشم فروخفتهای را شعلهور کرده و بیباوری، بیاعتباری به حاکمیت را رقم زده و چنان این نیروها را بهم متصل و فشرده کرده که نوعی خردجمعی و بیداری ذهنی جمعی مثل پدیدهی نو از دل این روان رنجوری تاریخی سر برآورده که مثل قانونی نانوشته و یا عهد و پیمانی ناگفته و به زبان نیآمده، کل پروژهی ساخت و بازتولید شبه واقعیتها و آن دروغ بزرگ و مقدس را با شکست فاحش و مفتضحانهی روبرو کرده است. آگاهی جمعی و کمپینهای علیه فراموشی و موج تحریم انتخاباتی، کاهش چشمگیر و بیسابقهی مشارکت، بهروزرسانی حافظهی قومی و ملی و دهها عامل دیگر از قبیل فقر و فساد و تبعیض و نابرابری و ناعدالتی و رفتارهای فراقانونی، بیاعتباری مرجعیتها، عدم مشروعیت و عدم باوری و ارزشی به اصول بنیادی حاکمیت، آن شکاف و گسست تودهها و مردم از حاکمیت و به تعبیری عبور ملت از احزاب و دولت را میسر ساخته. مجموعهی چنان متنوع از نیروها و خرده نیروها در کنار هم گردآمده و بهسمت بههمپیوستگی، همبستگی و وحدت پرتاب شده که میتوان آنرا در راستای یک انقلاب دیگر در درون یک انقلاب تعبیر کرد. این آگاهی و بیداری اذهان محصول تجارب زیستهی مردمی در حاکمیتی بحرانزا و بحرانزیست است. پیآمد زیست دوگانهی مردمی در بحرانها و ابربحرانهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی حاکمیتی که برای ارتزاق وحیات و بقایاش، حقوق شهروندی و حق زندگی معمولی فردفرد اجتماع را مختل کرده. آن ایدهپردازان و سخنراناناش در رسانههای وابسته، پیوسته و مکرر به بازتولید شبه واقعیت با شعار حکمرانی مردم محور و دولتی مردمی و .. سعی در بازتولید سرزمینی اتوپیایی دارند. شعارهای از این دست “ما شما را به بهشت میبریم” و یا تعابیر “بهشت ایرانی/اسلامی” و یا ” به قله نزدیکیم ” و” تا حکومت عدل و عدالت امام موعود“، همه و همه شعارهای پر زرق و برق، ایدهآلی و اتوپیایی که منطبق بر ایدولوژی حاکمیت است. ساخت شبه واقعیتی با شعارهای تبلیغاتی نامزدهای انتخاباتی، دولت رفاه، دولت مردمی، دولت سازندهگی، دولت اصلاحات وغیره که مدام در حال تولید است. اما طرف دیگر این زیست، مردم و تودهها و طبقات متنوع با گوشت و پوست و استخوان خود، فقر، فلاکت، فساد، تبعیض، ناعدالتی و سرکوب و خشونت را در زندگی فردی و خصوصی و جمعی در حوزهی ذهنی، حسی و بدنی خودشان زیستهاند. اما به باور من پروژه ساخت شبه واقعیت و دروغ بزرگ و مقدس، دیگر پوستهی خالی، درون تهی از معنا، فاسد و مبتذل شدهاست. چراکه زیست دوگانه ملت-دولت، مردم–حاکمیت که پیش از این بر روی گسل در جریان بود.
اینک با لرزهها و پسلرزههای دو دهه گذشته و فشارهای حداکثری تودههای داخلی و فشار خارجی و تحریمها، ناکارآمدی سیاستهای راهبردی و عدم تعامل و گفتگو با داخل و خارج، به ایجاد شکاف و گسستی منجر شده که نه ساخت شبه واقعیت و نه دروغهای بزرگ و مقدس و نه حتا چنگ زدن به عرق میهن پرستی، نژاد، هویت، نه دین و مذهب و نه دستاویزی دیگر، هیچکدام نمیتواند این انشقاق و پارگی را ترمیم و اصلاح کند. دیگر نه وعده و وعیدهای پر زرق و برق، نه شعارهای بهبود و توسعه تدریجی، نه شعار توهمافزای انقلابیگری و جهادی و نه حتا توسل به شبیهسازیهای تاریخی و مذهبی وغیره، هیچکدام و هیچیک از این ترفندها و شعبدهها دیگر نمیتواند در برابر نیروی خواست و اراده جمعی، آگاهی اذهان و جانها و بدنهای بیدار و آزاد شده از چنبره زیست قدرت و زیست سیاست ایستادگی کرده و وضعیت را به روال گذشته بازگرداند و سدی در برابر این سونامی ارادههای آزاد بنا کند. موج اول، موج دوم و امواج بر روی هم میافتد، فشرده میشود و ارتفاع میگیرد و در چشم برهم زدنی همه چیز را زیرو زبر میکند. این شروع یک فصل و عصر جدید با ضد گفتمانی مردم محور و دموکراسی مشورتی و مشارکتی در سرزمین عزیزمان ایران است.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سعید جهانپولاد؛ متولد ۱۳۴۷ – تهران، کارشناس ارشد زبان و ادبیات تطبیقی ملل، شاعر، مترجم و پژوهشگر. او فعالیتهای ادبیاش را از اواسط دهۀ ۱۳۶۰ با نشریات و روزنامههای اطلاعات (صفحۀ بشنو از نی)، سلام، ادبستان فرهنگ و ادب، آدینه، گردون، دنیای سخن، کارنامه، کلک و… و فصلنامههای فلسفه و هنر در زمینه نقد ادبی آثار ادبیات داستانی ایران و جهان آغاز کرده.
جهانپولاد در دهه ۱۳۷۰ با همکاری دفتر ماهنامۀ معیار و اعضای تحریریه، کارگاه شعر و نقد شعر دهه هفتاد را، با گروهی از فعالان عرصۀ شعر و ادبیات آن زمان کلید زد که منجر به شکلگیری جریان شعر دهۀ هفتاد شد.
گزیدۀ آثار منتشر شده:
در کوچههای اول حرکت؛ (مجموعه شعر- ۱۳۷۷)
آوای جنینی؛ (مجموعه شعر- ۱۳۹۵)
گزینه شاهکارهای هایکو معاصر جهان؛ (ترجمه و بازسرایی- ۱۳۹۶)
منظومۀ چهار کوارتت؛ (تی اس الیوت، ترجمه همراه نقد و تفسیر- ۱۳۹۶)
شاهکارهای شعر جهان؛ (ترجمه با فیروزه محمدزاده- ۱۳۹۸)
شعر به وقت گرینویچ؛ مجموعه برگزیده شعر و شاعران معاصر جهان (۱۳۹۷)
زره کرگدن به تن دارم؛ (مجموعه شعر- ۱۳۹۷)
فصل گلهای سفید داوودی؛ (ناتسومه سوسه کی- ترجمۀ هایکو، ۱۳۹۸)