مجلس نهم چگونه مجلسی خواهد بود
بیژن صفسری به پرسشهای شهرگان پاسخ میدهد
شهرگان: انتخابات مجلس نهم شورای اسلامی از رخدادهایی بود که فضای سیاسی ایران را در ماههای اخیر تحت تاثیر خود قرار داد. دور دوم این انتخابات روز ۱۵ اردیبهشت برگزار شد تا ترکیب نهایی مجلس آینده مشخص شود. نتیجه، پیروزی جبهه متحد اصولگرایان بود که با کسب ۴۰ درصد از کرسیهای پارلمان بر سایر ائتلافها و گروههای رقیب برتری یافت. شهرگان درباره ویژگیهای این انتخابات و مجلس نهم با بیژن صفسری، تحلیلگر سیاسی و سردبیر سابق روزنامههای “صدای عدالت” و “آزاد” گفتوگویی انجام دادهاست که میخوانید.
در ماههای اخیر صحبت این بود که انتخابات مجلس نهم شورای اسلامی عرصه رقابت میان حامیان احمدینژاد و آیتالله خامنهای خواهد بود. این رقابت چه سرانجامی پیدا کرد؟ آیا در کل چنین رقابتی شکل گرفت؟
ابتدا باید بگویم که این انتخابات یکی از حساسترین انتخابات جمهوری اسلامی بود چرا که تحت تاثیر کودتای انتخاباتی ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ بود، و نخستین انتخاباتی بود که بعد از آن ماجرای تقلب تاریخی برگزار میشد. از همین رو نظام نه تنها در پی رفع بحران مشروعیت و ثبات و اقتدار خود بود، بلکه تاکید داشت تا شکاف بین دولت و ملت را نیز پنهان کند و تحریم این شعبدهبازی از سوی احزاب و گروهها را بیاثر جلوه دهد. در حقیقت، برخی گروهها و چهرههای سیاسی با تحریم این معرکه، قهر معناداری را به رخ نظام کشیدند.
اما این که این انتخابات عرصه رقابت بین حامیان احمدینژاد و شخص رهبری بود یا نه، بهطور حتم و یقین باید گفت بله، چون رهبری نظام از همان ابتدا ضمن حذف اصلاحطلبان و گروههایی چون مجاهدین انقلاب اسلامی و مشارکت عملا عرصه را در اختیار وفادران به خود گذاشت. در واقع میتوان گفت صحنهگردان این شعبده خود رهبری نظام بود و تنها موانع بر سر راهش که به دلیل استقرار دولت قابل حذف نبودند، یاران و حمایتکنندگان احمدینژاد بودند، ولی با این حال با توجه به آرای اعلام شده، نتیجه این جنگ قدرت، به نفع رهبری نظام تمام شد.
در این دوره شاهد شکلگیری دو جبههاز اصولگرایان بودیم؛ جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری. این دو جبهه چه طیفهایی را در جامعه سیاسی ایران نمایندگی میکنند؟ و اختلاف آنها از کجا ناشی میشود؟
انگیزه شگلگیری این دو جبهه ، باز هم برمیگردد به ماجرای کودتای ۱۳۸۸ و حوادث پس از آن که به زعم رهبری نظام، فتنه بود. ایجاد شکاف در بین اصولگرایان هم از تقدم و تاخر در اظهار تبری و تولی از ماجرای فتنه آغاز میشود که در واقع میزان پایبندی به مرامنامه اصولگرایی قرار گرفت. به عبارتی برخی از چهرههای شاخص اصولگرایان نظیر آقا تهرانی، کوچکزاده، حدادعادل، کوثری، حسینیان و… از پیشتازان اعلام برائت از ماجرای موسوم به فتنه بودند، اما گروه دیگری از اصولگرایان مانند علی لاریجانی تا روشن شدن نتیجه مناقشات، به نوعی صبر پیشه کردند و پس از گذشت چندین ماه از ماجرای فتنه از آن برائت جستند، آن هم نیمبند و با اکراه. همین تقدم و تاخر در اعلام برائت از فتنه دلیلی برای ایجاد دو جبهه در بین اصولگرایان شد.
جبهه متحد اصولگرایان که به رهبری آیتالله مهدوی کنی تشکیل شد، برای فهرست انتخاباتی خود شروطی را همچون «التزام عملی به ولایت فقیه و فصل الخطاب دانستن نظر رهبری»، «احترام و توجه به جایگاه روحانیت و مرجعیت» و «دشمنشناسی، استکبارستیزی، استقلالطلبی و موضعگیری صریح در برابر دشمنان و فتنهها» را قائل بود و عاقبت در راس فهرست انتخاباتی این گروه هم فردی چون حدادعادل قرار گرفت که یکی از نزدیکان به رهبری نظام است.
اما جبهه پایداری که اعضای آن مصباح یزدی را پدر معنوی خود میدانند، از سه روحانی شاخص نظیر روحالله حسینیان، مرتضی آقا تهرانی و حمید رسایی تشکیل میشود که در راس این جبهه مرتضی آقا تهرانی قرار دارد اما با این همه در فهرست انتخاباتی این جبهه افرادی چون حدادعادل، مرندی و میرکاظمی هم دیده میشوند که افراد مشترک در میان دو لیست پایداری و جبهه متحد اصولگرایان بودند.
البته ناگفته نماند که تحلیل دیگری هم از انشعاب بین اصولگرایان وجود دارد. برخی آنها را به دو جریان اصلی تقسیم میکنند که یکی از آنها جریان اصولگرایان سنتی است و شامل جامعه مدرسین، روحانیت مبارز، ائمه جمعه و جماعات، موتلفه و سایر گروههایی میشود که به عنوان محافظهکاران در طیف سیاسی راست قرار دارند. اما جریان دیگر که از تیر ماه سال ۸۴ شکل گرفت، حول محور احمدینژاد است و این جریان در انتخابات مجلس نهم با عنوان جبهه پایداری حضور داشت.
باز اتفاق دیگری که در این دوره شاهد آن بودیم، موفقیت کاندیداهای منفرد بود بهطوری که حدود ۳۵ درصد از کرسیهای پارلمان را در اختیار گرفتند. این اتفاق را چگونه تحلیل میکنید؟
دلایل زیادی میتواند توجیه پیروزی این تعداد از کاندیداهای منفرد باشد. البته میزان آرای کاندیداهای منفرد در استانها و شهرها متفاوت و تابع شرایط موجود در مناطق مختلف کشور بودهاست. به عنوان مثال، در برخی از استانها و یا شهرهای بزرگ به دلیل اختلافهایی که بین گروههای شاخص شرکتکننده در انتخابات مانند جبهه پایداری و جبهه متحد اصولگرایان، وجود داشتهاست، کاندیداهای منفرد شانس کسب آرای بیشتری داشتند مانند همدان که برخی تشکلهای اصولگرای این استان، به دلیل نبودن نام کاندیداهای مورد حمایت خود در فهرست این دو گروه در صدد تهیه فهرستی جداگانه برآمدند و یا اینکه کاندیدای مورد نظر خود را به صورت مستقل به صحنه فرستادند.
اما تحلیل شخصی من این است که یکی از دلایل اقبال بالای کاندیداهای منفرد در این دوره از انتخابات مجلس، کسب رای از مردمی بودهاست که با برگزاری این معرکه فرمایشی نظام مخالف بودند و در عین حال به دلیل معذورات شغلی و کسب و کار خود الزام به رای دادن داشتند. اما این گروه به کسانی رای دادند که حداقل آنها را وابسته به جریانهای سیاسی حاکم بر کشور نمیدانستند و صرفا با در نظر داشتن فاکتورهای اخلاقی و یا خوشنام بودن به آنها رای دادند.
به نظر شما این کاندیداهای منفرد در مجلس آینده چه نقشی خواهند داشت؟ آیا جذب جریانهای اصلی سیاسی خواهند شد؟ یا این که صدای دیگری هستند؟
متاسفانه بنا بر سوابقی که از دورههای قبلی مجلس فرمایشی وجود دارد، این دسته از وکلای مجلس به محض ورود به خانه ملت، خواسته و ناخواسته جذب گروهها و فراکسیونهای غالب بر مجلس میشوند.
از طرفی روح چنین مجلسی که از اساس مغایر با رسالت نمایندگی ملت است اجازه نمیدهد که هیچ یک از وکلای مستقل بتوانند تاثیرگذار باشند. اگر هم گاهی از این گروه حرف و سخنهای دلنشین از تریبونها شنیده میشود، صرفا در حد حرف و شعار باقی خواهد ماند و در نهایت با مانع بزرگ حکم حکومتی مواجه خواهند شد. از این رو کاندیداهای منفرد تا قبل از ورودشان به خانه مجلس است که مسنقل میمانند – اگر همان زمان نیز بتوان آنان را مستقل نامید – و به محض ورودشان دیگر مستقل نخواهند بود. شاهد ادعایم اینکه، هنوز مجلس نهم آغاز به کار نکردهاست اما از هم اکنون گروههای سیاسی در صدد جذب این نمایندگان مستقل هستند. همین چند روز پیش دبیر کل جبهه مردمی اصلاحات با چراغ سبز نشان دادن به این گروه از نمایندگان مستقل اعلام کرد که آنها گرایش اصلاحطلبانه دارند. این یک نمونه از جذب شدن نمایندگان مستقل است. از این رو نه تنها نمایندگان مستقل صدای دیگری نخواهند بود بلکه در صورت جذب نشدن به گروههای تاثیرگذار مجلس، اصلا صدایی نخواهند داشت.
اصلاحطلبان در منظومهانتخابات چه جایگاهی داشتند؟ گمان میکنید که این جریان در مجلس نهم ضعیفتر از مجلس هشتم باشد؟ آیا در کل میتوان آنها را اصلاحطلب نامید؟
در این دوره از انتخابات افرادی که به نام اصلاحطلب شرکت کردند در واقع بدل اصلاحطلبان بودند و رای هم نیاوردند چون در غیاب اصلاحطلبان واقعی با غصب نام این گروه قصد کسب رای از مردم را داشتند در حالی که مردم آنها را اصلاحطلب نمیشناسند، مانند آقای کواکبیان یا خانم سهیلا جلودارزاده یا آقایان محجوب و علیخانی و سایر نامزدهایی که تحت عنوان اصلاحطلب در انتخابات شرکت کردند. از این رو نمیتوان برای اصلاحطلبان جایگاهی در مجلس نهم متصور شد. ضمن آن که با ۸ یا ۹ اصلاحطلب راهیافته به مجلس فراکسیونی نمیتوان تشکیل داد تا تاثیرگذار باشد. اگر چه یکی از اهداف نظام احیای دوباره این گروه است تا بار دیگر از وجود آنها به عنوان سوپاپ اطمینان بهره بگیرد و رای دادن آقای خاتمی هم ناشی از همین توافقات بود که علیرغم شروطی که برای حضور در انتخابات تعیین کرده بود، به یکباره سر از دماوند درآوردند و مخفیانه رای دادند که ماجرا برملا شد، اما میگویند حتی آقای هاشمی رفسنجانی هم نسبت به این روش مخفیانه رای دادن اعتراض داشت و در نامهای از ایشان ایراد میگیرد که باعث کدورت آقای خاتمی هم میشود.
از طرفی جریان اصلاحات و اصلاح شدن نظام هم به سر رسیده و به نظر اغلب آگاهان به مسائل روز کشورمان، آب رفتهاز جوی با اصلاحات برنمیگردد.
در روزهای قبل از برگزاری دوره دوم انتخابات بحث سر تک رای به علی مطهری بود که میتوانست نمادی از اعتراض به شرایط موجود باشد. آیا علی مطهری میتواند نقش یک نیروی منتقد را بازی کند؟ و آیا حضور او کمکی به معترضان خواهد کرد؟
آن ماجرا هم از موضوعات بحثبرانگیز انتخابات اخیر مجلس نهم بود که برای اولین بار از سوی آقازاده آیتالله خزعلی مطرح شد که به نظرمن چیزی شبیه خواب آشفته بود. آقای مطهری که میراثدار نام پدرشان آیتالله مطهری هستند در مجلس هشتم با شیوه منصوب به آقای هاشمی رفسنجانی، یعنی یکی به نعل یکی به میخ کوبیدن، گهگاهی صدای ملت بود و لب به واقعیتهایی گشود که حرف ملت بود، مثل اعتراف به گرانی، سوءمدیریت دولت و دروغگوییهای ناتمام آقای احمدینژاد، و بسیار هم تلاش میکرد که تا ملت او را باور کنند، اما نتوانست، خاصه که در موضعگیری نسبت به یکی از دو رهبر معنوی جنبش سبز از اعتدال خارج شد، اما با نزدیک شدن انتخابات فردی مانند دکتر خزعلی که چندین بار مورد غضب نظام قرار گرفته بود و آخرین بارب ه ۱۴ سال زندان و تبعید ده ساله در برازجان و نود ضربه شلاق محکوم شده بود، ناگهان در کسوت جانبداری از آقای مطهری درآمدند. در واقع حمایت آقازادهای از آقازادهای دیگر بود، و با طرح این فکر بکر که میتوان با تمرکز بر روی آقای مطهری و رای دادن به ایشان، مخالفت با نظام را به رخ کشید، وارد ماجرای انتخاباتی شد. اما این طرح با مخالفت به حق بسیاری از مخالفان نظام مواجه شد، چرا که این طرح صرف نظر از عدم پتانسیل لازم در آقای مطهری برای منتقد نظام بودن، به نوعی تائید انتخابات ومشروعیت بخشیدن به نظام بود و تنها نتیجه مطلوب از این ماجرا نصیب شخص آقای مطهری میشد که میتوانست با رای بسیار چشمگیری به عنوان نماینده اول ملت وارد مجلس شود.
حالا یک رقابت هم میان حداد عادل و لاریجانی بر سر ریاست مجلس درگرفتهاست. کدام یک پیروز خواهند بود و چرا؟
اخیرا آقای حدادعادل، رییس مجلس هفتم رسما برای رقابت با علی لاریجانی بر سر تصاحب کرسی ریاست مجلس نهم اعلام نامزدی کرد و بعد از مدتها بحث و گمانهزنی رقابت این دو آغاز شد. اگر چه مطابق یک نظرسنجی غیرعلمی که وبسایت «تابناک» متعلق به سردار رضایی ، دبیر شورای مصلحت نظام، آن را انجام داده، آقای حدادعادل در میان همه گزینهها کمترین شانس را برای احراز پست ریاست مجلس نهم دارد، اما با این همه رقابت بر سر تصاحب ریاست قوه مقننه جمهوری اسلامی، بین حداد عادل و لاریجانی رئیس مجلس فعلی خواهد بود و بهطور حتم یکی از این دو بر مسند ریاست مجلس نهم خواهد نشست. با این حال آنچه مسلم است بیتاثیر بودن انتخاب هر یک از این دو در روند اداره امور قوه مقننه است چه رسد در حال و روز سخت ملت ، چرا که به قول عوام، چه علی خواجه و چه خواجه علی، فرقی نمیکند، و ریاست این مجلس فرمایشی تغییری در کلیت نظام و یا شرایط حاد امروز کشورنمیدهد.
رابطه دولت احمدینژاد با این مجلس چگونه خواهد بود؟
از قضا رابطه دولت تحمیلی و منتخب رهبری با مجلس جدید از هم اکنون قابل پیشبینی است خاصه آنکه در این دوره از انتخابات مجلس طیف مخالفان دولت در مجلس نهم گستردهتر از مجلس هشتم است چرا که با توجه به اعلام آرای انتخابات اخیر، همه چیز گواهی بر شدت مخالفت مجلس آینده با احمدینژاد را میدهد و بنابراین جنگ و جدلهای چالشبرانگیز بین این دو ارگان نظام بیش از گذشته خواهد بود.
و در نهایت، گمان میکنید کهاین مجلس بتواند در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران نقش خاصی ایفا کند؟ یا اینکه مجلسی یکدست و فرمانبر خواهد بود؟
بی تردید مجلس نهم بیشتر از دوره های قبلی، گوش بهفرمان خواهد بود و در راستای اهداف و خواستههای شخص آقای خامنهای گام خواهد برداشت که از قضا این خود باعث میشود تا با موضعگیریهای به دور از درایت و یا با تصویب قوانین انقباضی که به ظاهر به قصد ثبات نظام و نه در جهت رفاه و آسایش جامعه تدوین میشود، فروپاشی سیستم حکومت بیسوال جمهوری اسلامی را آسانتر کند. به عبارتی بنا بر سوابق تاریخی حکومتهای مبتنی بر دیکتاتوری، تحت فرمان بودن ابزارهای موظف به ایجاد امنیت و رفاه و اسایش جامعه، الزاما همیشه باعث دوام و بقای نظام حکومتی نمیشود و تمام جنبشهای مردمی ناشی از همین رویه حکومتی است و هم اکنون جنبشهای مردمی در برخی از کشورهای عربی مثل سوریه و لیبی و… که به بهار عربی معروفند گواهی هستند بر این ادعا. انقلاب ۵۷ نیز نمونه دیگری است که ۳۳ سال پیش در کشورمان اتفاق افتاده، آن هم در شرایط قابل تحملتری نسبت به شرایط امروز که جان ملت را به لب رساندهاست. ماجرای انقلاب ۵۷ در حالی اتفاق افتاد که جامعه بر خلاف امروز از رفاه نسبی برخوردار بود، اما با این همه مردم علیه حکومت برخاستند. حتی اگر باور کنیم که واقعه سال ۵۷ ناشی از دخالت و تحریک بیگانگان هم بوده باشد، باز ریشه در نارضایتیهای مردم از حکومت داشتهاست. از این رو فروپاشی قانون نانوشتهای است که در مورد همه نظامهای دیکتاتوری در جهان صدق میکند. جمهوری اسلامی هم در صورت استمرار این رویه دیر یا زود سقوط میکند و وقایع سال ۸۸ نشانهای از چنین امر اجتنابناپذیری است.
در مجموع، با توجه به شرایط امروز کشور و روابط ایران با جهان، مجلس نهم مجبور به تصویب قوانینی خواهد شد که نه تنها بر تعداد گرههای کور نظام در زمینههای اقتصادی و اجتماعی اضافه میکند، بلکه بر سیر قهقرایی نظام شدت میبخشد و این تنها روزنه امیدواری برای مخالفان نظام است.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید