نارسائی آموزش زبان دوم و ارتباط با انگلیسی زبانها
(Research area: Second Language acquisition & Computer-assisted Language Learning)
مهران نورافکن (نامزد دکترای زبانشناسی)
آموزش صحیح و تسلط مکفی بر زبان دوم نیازی است که اهمیت آن هر روز بیشتر احساس میشود.
چنین نیازی بسته به شرایط شغلی، سبک زندگی، تحصیلات و عواملی از این دست، برای برخی دارای اهمیت بیشتری است و عموماً آن دسته از افرادی که به عنوان دانشجو، بازرگان، مسافر و یا مهاجر به کشور دیگری سفر میکنند این حس نیاز را به طور ملموس تری در مییابند. هر چند، با پیشرفت روزافزون مراودات علمی و تجاری و کنار رفتن مرزهای جغرافیایی تسلط بر زبان دوم در کشور مادری نیز به عنوان یک نیاز اصلی مطرح شده و برگ برندهایی در عرصه پیشرفتهای فردی و اجتماعی محسوب میشود.
در این بحث سعی میشود تا یکی از دغدغههای اصلی فراگیران زبان انگلیسی، از دیدگاه زبانشناسی و فارغ از اصطلاحات و واژههای تخصصی مورد بحث قرار گیرد؛ عدم تسلط کافی در ایجاد ارتباط به زبان انگلیسی به خصوص با انگلیسی زبانهای بومی، مشکلی است که اکثر بزرگسالانی که دانش زبان انگلیسی را در سطح خوب یا متوسط میدانند به عنوان دلیل شرکت خود در کلاسهای آموزشی مطرح میکنند. این افراد که در این بحث تحت عنوان گروه هدف از آنها یاد میشود، زبان انگلیسی را در کلاس درس فرا گرفتهاند و سطح دانستههای آنها بالاتر از متوسط تا عالی ارزیابی میشود با این وجود، در صحبت یا نوشتن مهارت زبانی خود را در حد مورد انتظار نمییابند. ادعای بیشتر این دسته از فراگیران آن است که اگرچه از لحاظ واژگان یا دستور زبان و زیر شاخههایی از این نظیر دارای مهارتی نسبتاً خوب هستند با این حال از تعاملات زبان انگلیسی خود احساس رضایت نمیکنند. این سردرگمی به ویژه در برقراری ارتباط با انگلیسی زبانان بومی مشکل ساز میشود. درک نسبی صحبتها و در عوض ناتوانی در تولید جملات روان و صحیح از جمله مشکلات متداول این گروه میباشد. به عبارت دیگر با وجود روانی کلام، اغلب به دلیل نقص در روانی مفهوم ارتباط مطلوب برقرار نمیشود و بسته به نوع کانال ارتباطی (نوشتاری یا گفتاری) که بیشتر مورد استفاده گروه هدف قرار میگیرد این عدم تسلط از جنبههای گوناگون دیده شده و نیاز به ارتقاء در آن مهارت به طور کامل مشهود میباشد.
بنابراین برای دستیابی به بهترین و روانترین جریان ارتباطی، نه تنها تسلط بر روانی کلام بلکه تسلط بر روانی مفهوم زبان دوم نیز دارای اهمیت فراوان است که در این بحث به آن پرداخته خواهد شد. انجام معاملات تجاری موفق در عرصه بین الملل، پی گیری فعالیتهای آموزشی و پژوهشی در مراکز تحقیقاتی و دانشگاههای معتبر، برقراری ارتباط مطلوب و صحیح در مراودات روزمره، مثالهایی از موقعیتهای فراوانی هستند که اهمیت ارتباط مفهومی در کنار ارتباط کلامی را به طور مشخص نشان میدهند. این در حالی است که عدم تسلط بسیاری از زبان آموزان بر روانی مفهوم در زبان دوم، نه تنها ارتباط مفهومی که ارتباط کلامی را مختل مینماید.
متن ساده کتاب ال جی الکساندر (Practice and Progress, 1967)، که یکی از کتابهای آموزش زبان انگلیسی نسبتاً قدیمی است نشان دهنده آنست که کتابها و مدرسین، فراگیران زبان دوم را از وجود چنین چالشی در برقراری ارتباط با بومیان زبان هدف آگاه کردهاند؛ همچنین میتوان دریافت که این شکاف محاوره ای ویژه فارسی زبانان و ارتباط از طریق زبان انگلیسی نیست و بروز چنین مشکلی برای همه زبان آموزان محتمل میباشد: داستان گرچه در ظاهر اغراق آمیز است مربوط به شخصی است که بعد از سالها گذراندن دورههای زبان آموزی در وطنش به فرودگاه لندن وارد میشود و با کمال تعجب در مییابد که هیچ کس انگلیسی را به شکلی که او فراگرفته، صحبت نمیکند و مجبور میشود از مخاطبان خود بخواهد که آهسته تر و شمرده تر صحبت کنند (در زیر متن به شکل اصلی خود و به زبان انگلیسی ارائه شده است).
Do the English speak English?
I arrived in London at last. The railway station was big, black and dark. I did not know the way to my hotel, so I asked a porter. I not only spoke English very carefully, but very clearly as well. The porter, however, could not understand me. I repeated my question several times and at last he understood. He answered me, but he spoke neither slowly nor clearly. ‘I am a foreigner,’ I said. Then he spoke slowly, but I could not understand him. My teacher never spoke English like that! The porter and I looked at each other and smiled. Then he said something and I understood it. ‘You’ll soon learn English!’ he said. I wonder. In England, each man speaks a different language. The English understand each other, but I don’t understand them! Do they speak English? (L.G. Alexander, 1967).
چنین نارسائی همواره در کلاسهای آموزش زبان وجود داشته است و مختص فارسی زبانان و یا زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم نمیباشد (دانسی، ۲۰۰۳). شاید حتی زبان انگلیسی با توجه به بحثهای مربوط به کاربری جهانی مشکل کمتری ایجاد کند. بنابراین تحقیقات مختلف در سراسر جهان، وجود چنین معضلی را از جنبههای گوناگون زبانشناسی_روانشناسی مورد مطالعه قرار دادهاند و ارتباطات مشخصی بین موضوع بحث و زیر شاخههای زبان نظیر تلفظ، تحلیل کلام و دانش واژگان زبان هدف بدست آوردهاند. لیکن بررسی این موضوع همواره نیازمند تحقیقات ریشه دار تر بوده است که بخشهایی از آن در این مقاله ارائه میگردد. تمرکز این بحث بر نارسائی در روشهای متداول کلاسهای آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم فارسی زبانان میباشد چرا که همواره در بین بسیاری از فراگیران زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم چنین نارسایی مشهود بوده است.
ویگاتسکی (Lev Vygotsky) به عنوان نظریه پرداز «تئوری گسترش اجتماعی» که نظریاتش در زبانشناسی و نقش فرهنگ در آموزش زبان دوم نیز بکار گرفته شده است معتقد است که فعالیتهای برتر ذهنی بشر تحت تأثیر عوامل کمکی که به صورت فرهنگی بدست میآیند قرار میگیرد. از اینرو رشد چنین ابعادی از فعالیتهای ذهنی نتیجه چیزی فراتر از عملکردهای فردی و بیواوژیک است؛ یعنی سیستم ارتباطات اجتماعی بر آنها تأثیر مستقیم دارد. این بدین معنی است که اَشکال برتر فکری بر حسب الزام درگیر اَشکال سمبولیک خارجی است که معمولاً نسبت به پردازشهای داخلی ذهن بشر، مواردی سطحی و اضافی به شمار میآیند. چنین عوامل کمکی نتیجه شرکت در فعالیتهای فرهنگی (نظیر تربیت کودکان، بازی کردن، تولید کالا و غیره) میباشند که در آنها ابزار فرهنگی (مثل کتاب، اسباب بازی، تکنولوژی) و مفاهیم فرهنگی (مثل شخص، قانون زمان) با یکدیگر و با رویکردهای ذهنی که به طور بیولوژیک بدست آمده تعامل میکنند (راتنر، ۲۰۰۲). در مجموع، این تعامل بین میراث فرهنگی و عوامل بیولوژیک است که باعث ارتقاء عملکردهای برتر ذهنی میگردد- عملکردهایی نظیر حافظه، عاطفه، توجه، و تفکر منطقی (لنتلف و ترن، ۲۰۰۶).
لنتلف و ترن (۲۰۰۶) نیز نظریه ویگاتسکی را در آموزش زبان بسط دادهاند. این در حالی است که بارزترین تحقیقات مربوط به حوزه کاری این مقوله مربوط به مطالعات دانسی (۱۹۹۲) میباشد. دانسی با بهکارگیری تئوری های مربوط سعی بر پاسخگوئی سوال بحث ما نموده است. وی مهارت زبانی را دانشی ذاتی میداند که با کمک آن میتوان قوانین زبان را شناخت مثلاً میتوان جملات درست دستور زبان را از جملات اشتباه تشخیص داد. همچنین دانسی معتقد است فراگیران زبان دوم توان آنرا دارند که با شرکت در کلاسهای آموزشی به سطح مطلوبی از دانش زبان برسند و بتوانند با زبان هدف محاورات خود را به خوبی انجام دهند. تا اینجا نتیجه میگیریم که مطابق تحقیقات انجام شده، آموزش زبان دوم در کلاس درس، فراگیران را یاری میدهد تا در دو مهارت زبانی و محاوره ای تا سطح مطلوب پیشرفت نمایند. دانسی آموزش زبان دوم در شرایط کلاس را در زمینه مهارت زبانی و محاوره ای موفق میداند.
حالا به سراغ سوال خود که محور اصلی مقاله فعلی است میرویم. چرا چنین فراگیرانی که تا سطوح عالی از مهارت زبانی و محاوره ای میرسند در ارتباطات خود با انگلیسی زبانهای بومی دچار مشکلاتی میباشند؟ قبل از بحث برای پاسخ گویی به سوال فوق باید با تعریف دو واژه زبان شناسی آشنا شویم: روانی کلامی و و روانی مفهومی.
فردی را در نظر بگیرید که زبان مادری او فارسی است و در کلاسهای آموزش زبان را در تهران به طور مرتب شرکت کرده و توانسته است به سطح عالی از مهارت زبانی و محاوره ای برسد. چنین فردی گفتار یا نوشتاری را به زبان انگلیسی تولید میکند که از لحاظه دستوری یا حتی واژگانی درست است و منظور خود را به زبان انگلیسی منتقل میکند اما هنگامی که گفتار یا نوشتار تولید شده را با گفتار یا نوشتار یک انگلیسی زبان در همان شرایط و با همان مضمون مقایسه میکنیم تفاوتهایی به چشم میخورد. زبان شناسان میگویند که گفتار یا نوشتار فرد دارای روانی کلامی است ولی روانی مفهومی لازم را ندارد. دلیل آن این است که فرد از ساختار و واژگان انگلیسی استفاده میکند ولی تولیدات گفتاری و نوشتاری خود را با استفاده از مفاهیم زبان اول، یعنی فارسی بیان میکند. به زبان خودمانی همه میگویند که به فارسی فکر و به انگلیسی صحبت میکند. بعضی دیگر هم نسخههای دیگری میپیچند که ابهام آن کمتر از این ادعا نیست!! ولی کمتر کسی میداند چگونه باید به انگلیسی فکر کنیم؟ و یا این به انگلیسی فکر کردن یعنی چه؟ یا اصلاً مگر کسی که دانش محدودی از یک زبان دیگر دارد میتواند به آن زبان فکر کند؟
اگر به زبان علمی تر جملات پاراگراف قبل را بیان کنیم دانشمندان بر این باورند، فردی که دارای روانی کلامی است و تولیدات او در زبان هدف فاقد روانی مفهومی است در کلاس درس تمرینات کافی و کارامد در زمینهٔ مهارت فرهنگی نداشته است. به عبارت دیگر کلاسهای آموزش زبان معمولاً تأکید مناسب و کافی بر مهارت زبانی و محاوره ای دارند ولی عمدتاً از مهارت دیگری به نامه مهارت استعاره یا فرهنگی غافل هستند (Metaphorical Competence).
سوال دیگری که برای خوانندگان این مقاله مطرح میشود این است که آیا میتوان مهارت استعاره یا فرهنگی را در کلاس فراگرفت یا نه؟ و تا به حال چه روشهایی برای پیشرفت در این مهارت یا روانی مفهومی صورت گرفته است.
ادامه دارد…
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید
congrats excellency dear professor Norafkan