«همهی شهروندان ایران به مثابه یک ملت واحد باید از حقوق برابر برخوردار باشند»
پروفسور پیام اخوان در گفتوگو با شهرگان عنوان کرد؛ همهی شهروندان ایران به مثابه یک ملت واحد باید از حقوق برابر برخوردار باشند
شهرگان: پروفسور پیام اخوان، در دانشگاه مک گیل مونترال درس حقوق میدهد و دو دهه است که پیگیر موارد نقض حقوق بشری است. او اولین دادستان جنایات جنگی سازمان ملل در امور یوگسلاوی سابق و روآندا بود و همچنین تجربهی دادستانی پیشین سازمان ملل متحد را برای بررسی جنایات جنگی در کشورهایی همچون گواتمالا، تیمور شرقی و کامبوج دارد. پروفسور اخوان نهادی به نام مرکز اسناد حقوق بشر ایران دایر کرده است و خواستار محاکمه بسیاری از مقامات گذشته و حال جمهوری اسلامی ایران در دادگاههای بینالمللی به سبب اعدامهای گسترده سیاسی در زندانهای ایران بهویژه کشتار سال ۱۳۶۷ است.
او به عنوان وکیل حقوق بشر تفاوتی بر ایدئولوژی دولتها قائل نیست و معتقد است ایدئولوژیها، دینها، سیاستها همیشه برای توجیه نقض حقوق بشر استفاده شدهاند. او بر پایه این اعتقاد میگوید در ایران ما باید ایدئولوژی را کنار بگذاریم و تاکید کنیم که صرفنظر از این که چه کسی در قدرت است، آن ها باید به حقوق بشر احترام بگذارند و ما میتوانیم این را با مسئول دانستن رهبران فعلی نسبت به جنایات گذشته به بهترین وجه انجام دهیم.
گفتوگوی زیر بهمناسبت حضور پروفسور اخوان در ونکوور و ایراد دو سخنرانیاش به زبان انگلیسی «ساخت دنیایی بر اساس همدلی» و زبان فارسی «عدالت، آشتی ملی و آینده ایران» به ترتیب در روزهای ۴ و ۵ سپتامبر انجام گرفته است. سئوالات به زبان فارسی از طریق ایمیل ارسال شد و پاسخها نیز از همین طریق ولی به زبان انگلیسی دریافت شد.
از علی نگهبان مترجم و نویسنده ساکن ونکوور که ترجمه پاسخهای انگلیسی پروفسور اخوان را بهفارسی روان برگرداندهاست، سپاسگزاریم.
«هـ. الف. ر»
آشتی ملی مورد اشارهتان بین نیروهای اپوزیسیون است یا بین دولت و اپوزیسیون. آیا دولتها در رژیم جمهوری اسلامی تاکنون استقلال عمل و قدرت مستقل و خارج از ارادهی رهبری و روحانیت اصولگرای خبرگان داشتهاند که بتوانند تن به این آشتی ملی بدهند، یا منظور از آشتی ملی، بین رهبری حکومت جمهوری اسلامی و اپوزیسیون است؟
آشتی ملی مورد نیاز در وهلهی اول میبایست در میان مردم ایران صورت گیرد. گذار بیخشونت و دموکراتیکی که ما به دنبالش هستیم تنها با تغییر قدرت از یک رهبری فاسد و خشونتورز به رهبری دیگری با ویژگیهایی مشابه به دست نخواهد آمد. ما نخست باید فرهنگ حاکم بر مردم را دیگرگون کنیم به گونهای که مردم این را بیاموزند که قدرت همراه با مسئولیت است، نه اینکه از آن به عنوان مجوزی برای نقض حقوق بشر استفاده شود. مردم باید بیاموزند که چگونه رهبرانشان را مسئول و پاسخگو نگاه دارند. اگر مردم ایران نتوانند نسبت به نقض حقوق بشر در گذشتهی خود راهکاری بیابند، اگر ما نتوانیم به عنوان یک ملت این دردها را التیام بخشیم، فرهنگ سیاسی خشونتورز در کشورمان تداوم خواهد یافت، فرهنگ خشونتورزی که بر پایهی نفرتهای مذهبی، قومی و مانند آن بنا شده است و تفرقهافکنی و انکار حقوق برابر برای همه شهروندان ایرانی را توجیه میکند. آشتی تنها بر پایهی عدالت ممکن میشود، نه بر اساس انتقام. اگر ما گذشته را فراموش کنیم، به احتمال زیاد همان اشتباهها را در آینده نیز تکرار خواهیم کرد. آشتی به معنی شناخت و گردن نهادن به حقیقت است، یعنی بازتعریف قدرت.
رؤیای من این است که ما روزی زنی را به عنوان رئیس جمهوری خود برگزینیم، و او با دسته گلی به مراسم خاوران برود تا از مادران سوگواری که فرزندانشان را در اعدامها از دست دادهاند، عذرخواهی کند.
چه میزان میتوان به حکومتی که سنت پاسخگویی به جوامع حقوق بشری را مغایر با ایدئولوژی دینی میداند دل بست و به مقابله با فرهنگ معاف بودن از مجازات و پاسخگو نبودن به احدی جز خدا برخاست؟ راهکارها و شیوههای غیرخشونتآمیز رودررویی با این نوع حکومتها چیست؟
ایران نیز مانند هر ملت دیگری از یک دورهی گذار تاریخی عبور میکند، از سنت به مدرنیته، از خودکامگی (استبداد) به دموکراسی. در جهان امروز، حتا رژیمهای خودکامه نیز نمیتوانند خواستهای ملت را نادیده بگیرند. چنین رژیمی نیز دست کم مجبور است تا حد معینی خواستهای عمومی را برآورده سازد، وگرنه در نهایت با سرنگونی سیاسی خود مواجه خواهد شد. ایدئولوژی مذهبی تمامیتخواه جمهوری اسلامی چندان پایبند سنتهای پیشین نیست، بلکه بیش از آن در پی ایجاد یک اسطورهگرایی سیاسی مدرن است، شبیه ایدئولوژیهای رمانتیک اروپایی مانند فاشیسم و کمونیسم که سرکوب همگانی را به نام گونهای آرمانشهر توجیه میکردند. در زمانهی دگرگونیهای سریع و آشفتگی، در مواجهه با «غربزدگی»، ایدهی برگشت به یک گذشتهی اسلامی خیالی که هرگز وجود واقعی نداشت، به احتمال برای بخشی از ملت ایران جاذبه داشت. اما پس از گذار از یک تجربهی تاریخی دردناک، ملت ما اکنون آگاهی بهتری دارند. اگر این رژیم به حقیقت رژیمی مذهبی بود، چرا بسیاری از گروههای اسلامی مورد پیگرد قرار میگیرند و به زندان افکنده میشوند؟ نمونههایی مانند آیتالله منتظری و سایر چهرههای برجستهی مخالف ولایت فقیه را در نظر بگیرید. تاریخنگاران به ما میگویند که امپراتوری روم مقدس درواقع نه مقدس بود نه رومی. همین امر به احتمال در مورد جمهوری اسلامی ایران نیز مصداق دارد؛ این رژیم نه اسلامی است و نه جمهوری!
ما باید فضایی انتقادی ایجاد نماییم که در آن همهی ایرانیان، اعم از سکولار و مذهبی، مسلمان و بهایی، فارس و کرد و ترک و عرب، مرد و زن، به عنوان شهروندان یک ملت واحد از حقوق برابر برخوردار باشند.
مبارزهی مردم ایران مبارزهای است با سوءاستفاده از قدرت، نه مبارزه با مذهب. ما باید فضایی انتقادی ایجاد نماییم که در آن همهی ایرانیان، اعم از سکولار و مذهبی، مسلمان و بهایی، فارس و کرد و ترک و عرب، مرد و زن، به عنوان شهروندان یک ملت واحد از حقوق برابر برخوردار باشند. یک ایدئولوژی تفرقهافکن و خشونتورز، خواه مذهبی باشد یا سکولار، دارای اثرهای ویرانگر مشابهی خواهد بود. آرمان ما به عنوان یک ملت در یک جامعهی مدنی بالنده نهفته است که در واکنش به افراطهای گذشته زاده خواهد شد. ما دارای ملتی جوان هستیم که دارای استعدادهای نهفتهی هنگفتی است و از چشمانداز پساایدئولوژیکی برخوردار است که به آرامی، اما با قاطعیت به تضعیف فرهنگ خشونت سیاسی میپردازد، فرهنگی که همهی ما را دیرزمانی رنج داده است. همهی ما در تغییر فضای همگانی مشترک خود، در تغییر ارزشهای مورد اعتقادمان، و از همه مهمتر، در تغییر نوع رفتارمان نسبت به یگدیگر در جامعهی خود سهم داریم.
در درون حاکمیت جمهوری اسلامی نیروهایی به عنوان اپوزیسیون وجود دارند؟ احزاب و جمعیتهای متفاوت و مختلف – اگر رهبری به پذیرش آنها به عنوان اپوزیسیون تن بدهد – چه میزان حاضر میشوند ایدئولوژی را کنار بگذارند، پاسخگو باشند و به حقوق بشر احترام بگذارند؟ چقدر اپوزیسیون متنوع، متفاوت و متضاد با هم در خارج از حکومت را شریک خواهند کرد؟
اگر چه ایران دارای یک رژیم خودکامه است، اما آشکار است که در طول چند دههی گذشته شکافهایی ایجاد شده است و گروههای سیاسی رقیب بر سر قدرت با یکدیگر مبارزه میکنند، هر چند این مبارزه در فضای محدودی صورت میگیرد که جمهوری اسلامی اجازهی آن را میدهد. همانند هر رژیم خودکامهی دیگری، دیدن آنچه که در پشت پردههای وحدت سیاسی روی میدهد دشوار است. آشکار است که حتا در میان صفوف سپاه پاسداران نیز اختلافهای عمیقی در مورد آیندهی سیاسی ایران وجود دارد. اما آنچه کماکان مهم است این است که پس از آنکه جنبش سبز طبقهی حاکم سیاسی را با تجربهی بیهمتایی از قدرت مردمی شوکه کرد، آنان به این تشخیص قاطع رسیدهاند که وضع دیگر نمیتواند همانند گذشته به مدتی نامحدود ادامه یابد. همانند سایر رژیمهای خودکامه، دگرگونی اغلب از درون صفوف طبقهی حاکمه بروز میکند، اگر چه کسانی که در اپوزیسیون هستند و نیز مردم عادی در این میان نقش مهمی بازی میکنند. دگرگونی سیاسی در ایران از چندین جهت فرا میرسد. این امر بخشی از یک فرایند تاریخی بزرگتر است، فرایند دور شدن از رهبری فرهمند (کاریزماتیک) که در فرد حاکم جلوه مینماید و رفتن به سوی توزیع قدرت به گونهای دموکراتیکتر و کثرتگراتر. این فرایند از جهتهای بسیاری یک تکامل تاریخی اجتنابناپذیر است. پرسش اکنون این است که چگونه این فرایند تکامل تاریخی میتواند از طریق شیوههای خشونت پرهیز حاصل شود تا از سناریوهای وحشتناکی که در کشورهایی مانند سوریه و عراق شاهد بودهایم پرهیز شود. برای پرهیز از خشونت و پیامدهای تراژیک آن در کشورمان، ما نیازمند یک دگرگونی مسالمتآمیز، یک جامعهی مدنی نیرومند، و رهبران خردمند آینده هستیم.
همانند سایر رژیمهای خودکامه، دگرگونی اغلب از درون صفوف طبقهی حاکمه بروز میکند، اگر چه کسانی که در اپوزیسیون هستند و نیز مردم عادی در این میان نقش مهمی بازی میکنند.
چه میزان آینده ایران قابل پیشبینی است و براساس کدام نشانهشناسی دربارهی آینده ایران اظهار نظر خواهید کرد؟
من در دههی ۱۹۸۰ میلادی دانشجو بودم و هرگز تصور نمیکردیم که روزی آپارتاید در آفریقای جنوبی پایان یابد، یا اینکه اتحاد جمهوریهای شورایی فروپاشد، یا حکومتی دموکراتیک جایگزین حکومت نظامیان در آرژانتین شود. نلسون ماندلا زمانی یک زندانی بود، اما سپستر به ریاست جمهوری یک ملت چند نژادی در افریقای جنوبی رسید. چرا ما نباید چنین چیزی را در ایران داشته باشیم؟ ما باید چشماندازی از آیندهای داشته باشیم که آرزوی ساختش را داریم و باید بدانیم که چنین آیندهای در قلمرو امکان ماست، اگر ما به عنوان یک ملت بتوانیم در پشت ارزشهایی مانند برابری و حقوق بشر متحد شویم، و با وجود تفاوتهایمان، به یکدیگر احترام بگذاریم. رؤیای من این است که ما روزی زنی را به عنوان رئیس جمهوری خود برگزینیم، و او با دسته گلی به مراسم خاوران برود تا از مادران سوگواری که فرزندانشان را در اعدامها از دست دادهاند، عذرخواهی کند. رؤیای من این است که روزی زندان اوین تبدیل به موزهای شود و دانشآموزان از مدرسههای سراسر ایران به آنجا بروند تا در بارهی گذشتهی تاریکی بیاموزند که در آنجا انسانها تنها به خاطر باورهای سیاسی و مذهبیشان به زندان افکنده و شکنجه میشدند. آرزوی من این است که روزی بازار مشترکی ایجاد شود که از خاورمیانه تا آسیای میانه گسترده باشد، و از تلآویو تا تاشکند را در برگیرد، و تهران در مرکزیت آن باشد و عربها، یهودیان، فارسها، ترکها، سنیها و شیعیان را در سرنوشتی مشترک گرد هم آورد.
اگر این رژیم به حقیقت رژیمی مذهبی بود، چرا بسیاری از گروههای اسلامی مورد پیگرد قرار میگیرند و به زندان افکنده میشوند؟ نمونههایی مانند آیتالله منتظری و سایر چهرههای برجستهی مخالف ولایت فقیه را در نظر بگیرید.
اگر در دههی ۱۹۳۰ میلادی کسی میگفت که روزی اتحادیهی اروپا وجود خواهد داشت، مردم فکر میکردند که او دیوانه شده است. واقعیت جهان امروزین ما وابستگی متقابل است. هنگامی که سعدی میگفت، «بنی آدم اعضای یک پیکرند،» ممکن است که سخن او شاعرانه یا صوفیانه بوده باشد. اما امروزه، این امر واقعیتی گریزناپذیر است. ملتها هیچ چارهای جز همکاری و زندگی در آشتی ندارند. پرسش این است که آیا این کار را به انتخاب خود خواهند کرد، یا اینکه پس از تجربهای وحشتناک به آن خواهند رسید. ما باید چشماندازی از آیندهی دلخواهمان ترسیم کنیم، تا دریابیم که همهی ما قدرت اثرگذاری بر تغیییر را داریم، و نیز دریابیم که اصول و ارزشهایمان، و نیز نوع رفتارمان نسبت به یکدیگر، سرانجام در رهبری سیاسی و در ملت آینده جلوهگر خواهد شد. من در طول خدمتم در سازمان ملل با کشورهای بسیاری همکاری کردم. تردیدی ندارم که ایران نیز چنان روزی را خواهد دید. ما باید با امید به آینده نگاه کنیم. به جای نومیدی، همهی ما باید مسئولیت بپذیریم و برای فردایی بهتر مبارزه کنیم.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
هادی ابراهیمی رودبارکی متولد ۱۳۳۳- رشت؛ شاعر، نویسنده و سردبیر سایت شهرگان آنلاین؛ مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کاناداست.
فعالیت ادبی و هنری ابراهیمی با انتشار گاهنامه فروغ در لاهیجان در سال ۱۳۵۰ شروع شد و شعرهای او به تناوب در نشریات نگین، فردوسی، گیلهمرد، گردون، تجربه، شهروند کانادا و مجله شهرگان آنلاین چاپ و منتشر شدند.
او فعالیت فرهنگی خود را در دیاسپورای ایران فرهنگی – کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز کرده و سپس در فرگشتی «آینده» و «شهروند ونکوور» را منتشر کرد و از سال ۲۰۰۵ تاکنون نیز سایت شهرگان را مدیریت میکند.
ابراهیمی همراه با تاسیس کتابفروشی هدایت در سال ۲۰۰۳ در نورت ونکوور، به نشر کتابهای شاعران و نویسندگان دیاسپورای ایران فرهنگی پرداخت و بیش از ۱۰ کتاب را توسط نشر آینده و نشر شهرگان روانه بازار کتاب کرد. اولین انجمن فرهنگی-ادبی را با نام پاتوق فرهنگی هدایت در سال ۲۰۰۳ بههمراه تعدادی از شاعران و نویسندگان ایرانی ساکن ونکوور راهاندازی کرد که پس از تعطیلی کتابفروشی هدایت در سال ۲۰۰۷ این انجمن با تغییر نام «آدینه شب» برای سالها فعالیت خود را بطور ناپیوسته ادامه داد.
هادی ابراهیمی رودبارکی در سال ۲۰۱۰ رادیو خبری-فرهنگی شهرگان را تاسیس و تا سال ۲۰۱۵ فعالیت خود را در این رادیو ادامه داد.
آثار منتشر شده و در دست انتشار او عبارتاند از:
۱- «یک پنجره نسیم» – ۱۹۹۷ – نشر آینده – ونکوور، کانادا
۲- «همصدایی با دوئت شبانصبحگاهی» ۲۰۱۴ – نشر بوتیمار – ایران
۳- «با سایههایم مرا آفریدهام» گزینه یک دهه شعر – ۲۰۲۴ – نشر آسمانا – تورنتو، کانادا
۴- «گیسْبرگ درختان پائیزی» مجموعه شعرهای کوتاه و چند هایکوواره – در دست تهیه
۵- «ثریا و یک پیمانه شرابِ قرمز» گردآورد داستانهای کوتاه – در دست تهیه