پاسخ سپیده جدیری به روزنامه فرهیختگان
توضیح: قاعده این بود که پاسخ من به روزنامه "فرهیختگان" ابتدا در این روزنامه منتشر میشد. به همین خاطر هفته گذشته متن را برای مسئولان آن فرستادم که دستکم تا امروز از انتشار آن خودداری کردهاند. برای من پیغام فرستادهاند که اشارههای توهینآمیز نویسنده روزنامه در یادداشت روز شنبه یازدهم تیر ماه (همان یادداشتی که نیمی از آن متن نامه شخصی اینجانب بوده) ربطی به من نداشتهاست! و بنابراین ضرورتی برای انتشار این جوابیه احساس نمیکنند! جالب اینجاست در یادداشت دیگری (مورخ ۱۸ تیر ماه) اعلام کردهاند که از دید آنان ماجرا تمام شدهاست (نقل به مضمون) و لابد بهتر است ما هم پیگیر حقوق ضایع شده خود نباشیم. به عبارتی بریدهاند و دوختهاند و این وسط باز نیازی به انتشار جوابیه من احساس نمیشود. این رفتار اتفاقا برایم قابل درک است و معتقدم این شیوه معمول کسانی است که با منطق و استدلال میانهای ندارند. بنابراین تلاش میکنند با سوء استفاده از هرج و مرج موجود، قانون را زیر پا بگذارند و تن به بازی قاعدهمند ندهند.
***
روزنامه "فرهیختگان" در شماره 592 شنبه ۱۱ تیر ماه ۱۳۹۰، صفحه 9، مطلبی را درباره اینجانب، دبیر پیشین جایزه شعر زنان ایران (خورشید) و خانم نسیم جعفری، برنده سومین دوره این جایزه، با تیتر "عدوی تو نیستم من! انکار توام" (برگرفته از سطری از احمد شاملو با این مضمون: "ابلها مردا! عدوی تو نیستم من! انکار توام") درج کرده که به طور مشخص، لحن توهینآمیز آن متوجه من و خانم جعفری بوده است، و از آنجا که این توهین از سوی روزنامهای رسمی صورت گرفته است، لازم میدانم به آن پاسخ دهم.
نگارنده آن مطلب (مسئول صفحه شعر روزنامه فرهیختگان)، ابتدا به لطفی که به زعم خود، هفتهای پیش از آن در حق خانم نسیم جعفری – و احتمالاً جایزه خورشید – مرتکب شدهاست اشاره میکند: «حتما خاطرتان هست که هفته پیش یادداشتی در این ستون به قلم داریوش معمار منتشر شد با این عنوان که "چه کسی سارق ادبی است". که به داستان مناقشه بین خانمها رویا زرین و نسیم جعفری میپرداخت. ماهیت یادداشت درباره گونههای سرقت ادبی بود و مرزبندیاش با توارد. آخر سر هم نتیجه گرفته بود که سرقتی از جانب خانم جعفری نسبت به آثار ادبی خانم زرین روی نداده…»
و سپس اضافه میکند: «از آنجا که اینجا صفحه شعر است و من هم وظیفه خود میدانم اگر حقی از شعر در حال ضایع شدن است به کمک شعر و نه شاعر بیایم؛ تصمیم گرفتم صفحهای در "رثای سرقت ادبی" و تفاوتش با توارد با پایه قرار دادن همین بحث نه کم دوستانه دو شاعر نامبرده تدارک ببینم.»
استنباط منِ خواننده از این دو پاراگراف این است که ظاهراً ایشان، آن لطف (!) را به عنوان حقالسکوت و باجی قلمداد کرده که به خانم جعفری و جایزه خورشید پرداخته شدهاست. از این روست که پس از آن با خیالی راحت و بدون عذاب وجدان، عزمش را جزم میکند که تحت صفحهای به قول خودش "در رثای سرقت ادبی" [در رثای سرقت ادبی یعنی چه؟ در سوگ سرقت ادبی؟! گریه کردن برای مرگ سرقت ادبی و به نیکی یاد کردن از آن؟!] و "تفاوتش با توارد"، هر اتهام اثبات نشدهای را اعم از "سرقت" یا "توارد"، به برنده این جایزه نسبت بدهد و حتماً برگزارکنندگان جایزه و خانم جعفری هم دیگر از خجالت آن لطفی که نصیبشان شده، روی اعتراض به این حرکت ایشان را نخواهند داشت و یا نباید داشته باشند!
از سطرهای پایینتر متن نیز چنین برمیآید که برنامهریزی شده بود در همان صفحهای که تحت عنوان بیمعنای "در رثای سرقت ادبی"، به شکلی مشخص، حیثیت شعری خانم جعفری را نشانه رفته، دفاعیهای به قلم خود او و در کنار متن اتهامزنندگان (خانم رؤیا زرین و دوستانشان) چاپ کنند.
در رابطه با این بخش، این سؤال مطرح است که اصلاً چرا باید از ابتدا برای طرح اتهام اثبات نشده و چه بسا، رد شدهای، آن هم در روزنامهای رسمی، برنامهریزی کرد و بعد، شخص را واداشت که از خود در برابر آن اتهام که بدون ارائه مدرک و سندی مشخص به او وارد شده، دفاع کند؟ شما در انظار عموم به یک نفر اتهام سنگین "سرقت" را وارد میکنید و سپس از او میخواهید که از خودش دفاع کند. این با کدام منطق و معیار اخلاقی جور درمیآید؟ بگذریم که اصلا چنین تهمت و افترایی یک جرم است و امکان پیگیری قضایی دارد.
اما حیرتانگیزتر از این مسئله، انتشار ایمیل شخصی خانم جعفری به تمام و کمال است که در واکنش به درخواست آقای مسئول صفحه تنها برای ایشان نوشته شده، نه برای خوانندگان روزنامه و نه هیچ کس دیگری. چرا باید این نامه را بدون اجازه نویسنده آن منتشر کرد و تازه ادبیات آن را هم به سخره گرفت؟ [اگر خانم جعفری میدانست که ایمیل او سر از روزنامه درمیآورد، احتمالا یک مقاله تئوریک مینوشت که نفع بیشتری از آن عاید مسئول آن صفحه شود.] از ظاهر امر برمیآید که قصد آن روزنامهنگار افشاگری بودهاست [افشاگری که البته اجازه نمیخواهد]، اما افشای چه چیزی؟ ایشان مینویسد که مرا مورد تهدید و توهین قرار دادهاند (نقل به مضمون). و ظاهرا توهین خانم جعفری به ایشان این بودهاست که عملشان را "غیراخلاقی" دانسته و تهدید هم چنین بوده که از آنها شکایت خواهد کرد. هر ناظر بیطرفی مسلما اذعان خواهد داشت که این یک پاسخ طبیعی از سوی هر شخصی است که حیثیتش را نشانه میروند و او را "سارق" میخوانند، گرچه این پاسخ به مذاق نویسنده روزنامه فرهیختگان خوش نمیآید، چون برنامههایش را به هم ریختهاست.
اما این همه ماجرا نیست. ایشان در قلمرو خودمختارش، یعنی صفحه شعر روزنامه "فرهیختگان"، مرا نیز از لطف خود بینصیب نگذاشته و متن ایمیل شخصی من برای دبیر بخش ادب و هنر روزنامه فرهیختگان – که رونوشتش را از باب احترام به مسئول صفحه شعر روزنامه برای ایشان فرستاده بودم – را به طور کامل منتشر میکند. خوشبختانه من هیچ ابایی از انتشار عمومی نامههایم ندارم، چون مطلب شرمآوری در آنها وجود ندارد. در این نامه هم – چنان که از نظر خوانندگان محترم دور نمانده باشد – از دبیر ادب و هنر روزنامه پرسیدهام که آیا واقعا میخواهید این اتهامهای بیاساس را منعکس کنید یا نه و در ادامه دغدغههای خانم جعفری را منتقل کردهام که همه آنها را قابل درک و احترام میدانم.
در اینجا به عنوان دبیر سه دوره جایزه شعر زنان ایران (خورشید) باید بگویم که من برای آثار هر دو شاعر، خانمها رؤیا زرین (برنده نخستین دوره جایزه خورشید) و نسیم جعفری (برنده دوره سوم این جایزه)، به یک میزان ارزش و احترام قائلم، اما این احترام منجر به این نمیشود ادعایی را که به اشتباه از سوی یکی از این دو، (خانم زرین) مطرح شده، بپذیرم و با صراحت اعلام میکنم که کتاب برگزیده سومین دوره جایزه خورشید را در برابر اتهامات ناروای وارد شده به آن، اثری قابل دفاع میدانم. اما از آنجا که تاکنون چندین و چند منتقد شناخته شده به شکلی مستدل به رد این اتهامات پرداختهاند، و در عین حال، برای پرهیز از دامن زدنِ بیشتر به حاشیه، ذکر دوباره و چندباره دلایل دفاع منتقدان از این اثر را دیگر لازم نمیدانم.
در نهایت نویسنده روزنامه فرهیختگان با استناد به نامههای من و خانم جعفری مینویسد: «اگرچه در روزگار دموکراسیهای پیشرو زندگی میکنیم، هنوز هم تهدید و توهین و هماوردطلبی جواب میدهد و میتواند آدم ترسویی مانند من را از میدان به در کند.»
و اما پاسخ من به این بخش از صحبتهای ایشان: یک، بهتر است بدانید که شجاعت در چاپ نامههای شخصی این و آن نیست. زمینههای زیادی این روزها برای اثبات شهامت وجود دارد که به طور حتم چاپ بدون اجازه نامههای شاعران، جزو آنها نمیتواند باشد. و دو اینکه، اتفاقاً به باور من، توهین و تهدید در این روزگار دیگر جواب نمیدهد، چنانچه من علیرغم این فضای مسمومی که بر هر متنی، حاشیهای رقم میزند، سالهاست که بر موضع مستقل خود باقی ماندهام و از ادامه مسیر نیز دلسرد نخواهم شد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سپیده جدیری؛ شاعر، مترجم، روزنامهنگار و بنیانگذار جایزهی شعر زنان ایران (خورشید) است. نخستین کتابش، مجموعه شعر «خوابِ دختر دوزیست» است. دومین مجموعه از اشعار جدیری با عنوان «صورتی مایل به خون من» به چاپ رسید و «دختر خوبی که شاعر است» مجموعه شعر دیگر اوست. تازهترین کتاب منتشر شدهاش در ایران مجموعه شعر«وغیره . . .» است.
از سپیده جدیری همچنین مجموعهی «منطقی» که داستانهای کوتاه او را در بر میگیرد به چاپ رسیده است. او دو ترجمه از اشعار ادگار آلن پو و خورخه لوئیس بورخس را نیز زیرچاپ بردهاست.