چند ثانیه مانده به ماه
نگاهی به مجموعهی «یک دقیقهی عصر» سرودهی فرهاد کریمی
منصور خورشیدی، متولد ۱۳۲۹، شاعر و منتقد شعر است. وی دبیر بخش بررسی کتاب “وبگاه بینالمللی پیادهرو” و عضو هیأت تحریریهٔ برخی مجلات بینالمللی است. همکاری در ارائهٔ شعر و نقد شعر در مجلات بینالمللی از جمله مجلهٔ نوشتا در ایران، مجله قلمک در سوئد، مجله شهروند در کانادا، مجله نگاه در فرانسه و مجلهٔ آفتاب در نروژ و نگارش مقالاتی در کتابهای از حاشیه تا متن، حتای مرگ و عبارت از چیست؟ از دیگر فعالیتهای وی به شمار میروند.
منصورخورشیدی چاپ شعرهای خود را از دههٔ پنجاه آغاز کرد. وی دو کتاب چاپشده در کارنامه خود دارد: «از فکرهای با تو» (۱۳۸۰، انتشارات نیمنگاه) و «خطابههای کهنسال کودکی» (۱۳۷۷، انتشارات خوارزمی)؛ همچنین مجموعه شعرهای «آبی ناگهان» و «سجاده روی ماه بینداز» را نیز که تنظیمشده در همان سال است آماده چاپ دارد.
از این شاعر و منتقد شعر حجم مقالات بسیاری در داخل و خارج کشور منتشر شدهاست. مهمترین مقالات او عبارتند از «از ترس مست شدیم» (در کتاب «از حاشیه تا متن»)، «حیرت عظیم حجم» (در کتاب «حتای مرگ»)، «بررسی شعرهای رویایی» (مجله شهروند، کانادا)، «نقد و بررسی شعر معاصر» (مجله آفتاب، نروژ)، «سوررئالیسم جنجالیترین مکتب ادبی جهان»، «بررسی مکتبهای ادبی جهان»، «من سوم»، «سرشت باطنی انسان در جهان شعر» و…
فرهادکریمی خود را به موجی سپرد که جزر و مد آن تفکر شاعر را به ساحت آن سوی کلمه پرتاب کرده است. دست بردن به ترکیب زبان و دگرگونه ساختن دستور و قواعد آن دانش گستردهای را طلب میکند. در کنار هم گذاشتن پدیدههای همگون یا متناقض و طلب کردن معنای واحد از آن سهم سازندگان هنر کلامی است. تن دادن به این حرکت، قربانی کردن بسیاری از ترکیبها و کلمهها و تصویرهاست که در فارسی معیار پذیرفته نیست. حتی پست مدرنها هم برای تغییر و جا به جایی اشیا از ویژگیهای عناصر زبانی استفاده میکنند، نه خود زبان. اگر شاعری قصد اضافه کردن یک فضای تازه در شعر دارد یا میخواهد که آن را تجربه کند بهتر آن است که روابط و همجواری کلمات را از زوایای مختلف بررسی کند. نه آن که ترکیبها و تکیه کلامها و کنایات عام و پذیرفته شده را جا به جا کند. در کار فرهاد کریمی از این نمونهها فراوان دیده میشود. مثل اعلام وضوح یک حقیقتی را با این مفهوم کنایی بیان میکنند که: مثل روز روشن است و به لحاظ نحوی هم ( ادات تشبیه و قید ) در جایگاه نهاد و ( صفت روشن ) به جای مسند. و همه ارکان تشبیه به جز مشبه در جای خود با معنا و مفهوم مستتر در این عبارت کنایی برابر مخاطب به صورت ضرب المثل پذیرفته شده مورد استفاده قرار میگیرد. نمونه اول: روزش مثل روشن است این شاهنامه اگر این ترکیب یا عبارت از خود شاعر بود باز هم جای حرف داشت و به دلیل بدعت در کار میتوانست بحث برانگیز باشد. نمونه دوم: نگاهم دنبال پشت سرت / راه میرود .نمونه دیگر: و حرفهایم که پوست شان را کندهام برای آن گوش به نظر میرسد که همان مثل معروف حرفهای پوست کنده باشد. که به معنای حرف تاکیدی برای پذیرش یا القای امری که در بیان صریح کاربرد دارد. یک نمونه برجسته دیگر: و آن ضرب المثل معروف بر چشم بد لعنت یک فعل دعایی برای کسانی که با قدرت نگاه کسی را تسخیر میکنند. یا موجب وارد کردن شوک در دیگری میشوند.
نگاه دوم
من جسارت و صداقت این شاعر جوان را در همین مجموعه دیده ام. با کارکرد کلمه در مصراع و همنشینی واژگان برای خلق تصویرهای بصری آشنایی دارد. و تلاش دارد تا در گذر از سطح معمول زبان به عمق شعر راه پیدا کند. گاهی از معنای متعارف کلمه به سرعت عبور میکند. تا خود را به معناهای آن سویی کلمه نزدیک کند.
پرتم ازخودم بیرون / بیرون ِ کمی آن طرف تر نوعی از نگاه که قدرت آن را دارد تا خواننده را به خوانش شعر خود دعوت کند. در هر ساعت که میچرخد و میچرخی دور/ تو مشغول جنونهای خودت/ همین حالا/ روی افق و باز کلمه/ شانههایش میلرزد از ترس از تو/ سرطان توکه نیست بالاخره/ کشف تو در چه اتفاقی افتاده باشد. شاعر فصل تازهای در شعر باز کرده است. دو نقدی که بر این کتاب نوشته شد (نقد خانم داودی حموله و آقای شوکتینیا) هر دو هوشمندانه و زیرکانه مواردی را مطرح کردهاند که جای تامل دارد. فرهادکریمی در این مجموعه فراز و فرودهایی دارد. گاهی گریز میزند از توضیح و گاه گرفتار توضیح میشود. اما به سرعت خود را از این موقعیت به فضای دیگری پرت میکند. حالا ترجیح میدهم ترکیب خودم را با تو/ تنها باشم یا نباشم/ ترجیح میدهم تر کیب باشم من پرتاب میشوم/ به هزارههای تو فرو/ در انگشتهای جا مانده روی اشاره. و همه این نمونهها نشان میدهد که شاعر به سمت خود در حرکت است. کار او تقلیدی نیست، احتمال آن که بعدها کسی از او تقلید کند زمینه آن را شاعر فراهم کرده است. یک نیمه خالی دارم درخلوت خیابان از سمت خودم/ به هر جا که شما فکر میکنید / رفته / قرمزی چراغ در چشمهای همیشگی من / از سالها/ در عصر یک سنگ .
و این همه یعنی رسیدن به معرفتی که درهای ناخودآگاه برابر شاعر گشوده شود.سفری پیوسته از بیرون به درون و نشان دادن توانمندیها در ارائه شعری با ساختمان محکم و فرم توامان در بیان حرفهای نگفته و بهره وری از قدرت تخیل جهت خلق تصویرهای درخشان، چون خیال به دنبال غنی سازی حساسیت و عمیق کردن آگاهیهای انسان برای دریافت معنای تازه تری که خواننده از شاعر توقع دارد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید