چند شعر از رضا خان بهادر
ایستگاه راه آهن شلوغ بود
هیچ کدام از مسافران به قطار نرسیدند
از پله ها بالا رفتم
کنار ریل
زنی نشسته بود شبیه مادرم
اطلاعات ایستگاه اسم مرا صدا می زد
به نیمکت زن نزدیک شدم
خواستم صدایش…
بلند شد
همراه جمعیت حرکت کردیم
چمدان را زمین گذاشت
از پشت سر صدایم زدند
مادرم را دیدم
وقتی که برگشتم
چمدان تنها بود
چراغ های ایستگاه روشن شدند
دنبال زن گشتم
دیگر ندیدمش
مادرم از پله های ایستگاه پایین می رفت
در کوچه صدای سوت قطار می آمد .
"این بالا…"
آن پایین
چند پله قبل از آمدنم
مرده بودی و دستانت
آب را اشاره می دادند…
بالای پله ها
خواب می دیدم
رودخانه در دستان محکومت
شکاف می خورد و من
سنگ می شدم میان ماهی ها…
آب می چکید
پلک های منتظر…
آب های مروارید…
راه های بی پله…
راه پله را شبانه می غلطم
رودخانه از شکاف لب هایت
ماه می نوشد
ماهی میان سفره ی مروارید
آب می شود…
این بالا
چند بار قبل از ندیدنت
من مرده بودم و چشمانم
آب می شدند…
"شش در کندو"
شهر در هویت خود گم شده بود
و پتوی جوانی ام
اکسیژن را از آبی مایل درسته می بلعید
من نمرده بودم
بخار آسمان طاقت زنبورها را خیس کرده بود
ضیافت پاییز رویای مرا گاز می گرفت
دشمنان از هر جهت وزیده می شدند
من تنها می گریختم
دریا به هیچ کس امان نداد
مرده گان مسموم
جراحت باغچه را تکرار می کردند
تشویش های ذهن یک زنبور
میز را به سمت تجزیه می کشاند و
عسل های پشیمان
انگشتان باریک ملکه را لیس می زدند
من
در خواب نیمروزی
امواج دریا را پاره می کردم و
آسمان را ماغ می زدم به ایوان فردا
زنبورها
تاوان پاییز را به آب می دادند
بکارت ملکه
شش در کندو را جیغ می کشید.
پیرمرد پیرمرد
پیرمرد از پیرمرد می پرسد:
"حال دختر بیچاره ات چه طور است؟"
باد شمال از مسافت دوری –
– درخت های دامنه را سشوار می کشید
دامن دخترک روی تخت خواب
دسته ی سفید سشوار را پوشانده است!
کسی که رو به روی آیینه می خندید
صدای دختری از صخره های وحشی را
میان جامه دانی کهنه قفل می کند
پیرمرد در گلاویز پیرمرد
بندها را به آب داده بود و ریسه می رفت…
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید
salam
sheer haye zibaye rezaye aziz ra khandam
mamnon ke dar ekhteyare mokhatab gharar midahid.
khaste nabashid