چند شعر از سودابه زنگنه
سودابه زنگنه هستم متولد شهر کرمانشاه از استان کرمانشاه. از دانشگاه کردستان مدرک کارشناسی حسابداری ام را گرفتم ودر حال حاضرساکن تهران هستم. از سال۸۹ فعالیتم را در زمینه ادبیات شروع کردم . درسالهای اول با شعر کلاسیک که بعدا عمدهی فعالیتم را در زمینه شعر سپید قرار دادم، سه سال است در روزنامههای مهم شهرم مشغول به کار هستم . “روزنامه نقدحال”و “هفته نامه صدای آزادی” و “نشریه یابراز(داروگ)”در صفحهی ادبی “آوای پراو” در زمینهی ادبی با دیگر روزنامههای شهرم همکاری میکنم. چون علاقه زیادی به شعر سپید داشتم ترجیح دادم که اولین مجموعه شعر سپیدم را به چاپ رسانده و در سال ۹۸ انشاالله دردسترس دوستداران شعر قرار بدهم.
“جاده گذشته”
باز گشته ام
تاخودم را باخودم ببرم
می دانم دیگر باز نمی گردم
در همان کوچه
زیر پلک پنجره
عاشقان را می شمارم
نکند کم شده باشند
مردمان بدون سایه
همدیگر را
در آغوش نگرفته رها می کنند
من چراغهای خاموش کوچه را شمرده ام
هربار عشقی می میرد
هربار صدای پایی کم می شود
کوچه ای که..
در بن بست به وداع می رسد
باز گشته ام
پیش روی چشم های کوچه
قلبم می تپد
زندگی را می شنوم
باز در تبعید گاه اتاق
جبر جرم زمانه ام
در گهواره ام
لبخند کودکانه ام را می چینم
سکوتم جیغ می کشد
لال می شوم
پرهایم را جا می گذارم
تا پرواز کردن از یادم برود
برای یک پرنده
نپریدن مرگ است.
—————————————
“رهایی “
در آستانه ی
سبز نگاهت ایستاده ام
در قاب بچه گی هایم
تکه ای نان، جرعه ای آزادی
خوشه ای انگور
از درختی که دستانش را بریده اند
جلد آشپزخانه ام
روی ساج تکرار
روزیِ گنجشکان را می پزم
اما توای باد سرگردان!
روسری ام را ببرو
درزیر کوهی زنده به گور کن
دیگرپوستم را کنده اند ؛
جاده های بی پایان وجودم
به هیچ رسیده اند
—————————
۳
این همه بذر باکره را
کجای شعرهایت کاشته ای؟
که درختان میوه می دهند
من هنوز درفهم یک سیب ام
هر بارکه اسمم را می نویسی
قلمت را کفن خواهم کرد
آن زمان که نامم را خون قی می کند
این همه انگشت که
موهای پشیمانم را پریشان می کند
مثل درختی که پلاک داشت
وهر بار می خواستم میوه ای بچینم
صبر می آمد
کاش پلاکی داشتم
کوهها
سالها دهان بازکردند
تا سنگ شدند
که من در گروی صبوری سنگ باز شوم.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید