چهار شعر از بنفشه حجازی
بنفشه حجازی، متولد ۱۳۳۳ در بروجرد، از چهرههای پیشکسوتی در شعر ایران محسوب میشود که علاوه بر سرودن شعر، به نوشتن رمان و آثار تحقیقی در حوزهی زنان نیز پرداخته است. از جمله رمانهای او میتوان به “ایمپالای سرخ” ( ۱۳۸۸)، “اعترافات یک عکاس” (۱۳۸۸)، “بیسکویت نیم خورده” (۱۳۸۳) و “ماه گریخته در پیراهن” (۱۳۷۸)؛ از مجموعه اشعارش به “آمفی تئاتر” (۱۳۹۱)، “مس و مینا” (مجموعهی شعر-عکس، با عکسهایی از حمید رمضانپور)، “اعتراف میکنم” (۱۳۸۳)، “یک منظومهی آواره و بیست ترانهی سرگردان” (مجموعهی شعر نو با ناصر نجفی) (فارسی – انگلیسی)، “نپرس چرا سکوت میکنم” (فارسی – انگلیسی)، “به انکار عشق تو ناگزیرم” (۱۳۷۲)، “رؤیای انار” (۱۳۶۵) و از آثار تحقیقیاش به “تاریخ هیچکس؛ بررسی جایگاه زن ایرانی در عصر زندیه و افشاریه” (۱۳۸۵)، “زن تاریخ: بررسی جایگاه زن از عهد باستان تا پایان دوره ساسانیان” (۱۳۸۵)، “چند کلمه از مادرشوهر: بررسی جایگاه زن در امثال حکم و اشعار عامیانه زبان فارسی” (۱۳۸۵)، “زنان ترانه؛ بررسی حضور زن در ترانهها و اشعار عامیانه” (۱۳۸۴)، “تذکره اندرونی: شرح حال و شعر شاعران زن قرن سیزدهم تا پهلوی اول” (۱۳۸۳) و بسیاری آثار دیگر اشاره کرد. بدین گونه است که پُر بیراه نیست اگر او را یکی از فعالترین و پیشروترین چهرههای ادبی معاصر بنامیم.
۱
ابر بیدار میشود
و درصدی از بلوزم
میگذارد
بریزم
ببارم
و قهوه بماند در گودی چشمی که
تو را نداشت
۲
زبان تو مرا شکل میدهد
قدیس کافر
سلطان خودبراندازیام
به مرور زمان
زبانم در دهان بگیر
تا
ببوسم تمام سو هایی راکه به من میفهمانی
دو زیستام
دچار
خواستن و نخواستنات
داشتن و نداشتنات
بودن و نبودنام
به شیوهی ثانیهها
تیک
تیک
تیک
مردم
روی صفحهی دستهایت
۳
همین جا
پشت امواج
فلسهای زنی ست که دریا را دوست داشت
بیا روزهای دیگرم را قرمز کن
من
خود تقویمام
ببین تا کجای تن دیوار علامت توست
کلید فرار
به شمارهای است که تو در چمدان گذاشته بودی
بدون مدخل
به میان زنانی که تاریخ تولد ندارند
برمیگردم
به حضور نامات
که کامل هم نبود
فقدان مورد نظر
ادبی نیست و تو
جایگاهت نزهتگاهی است در
ملک جهان
مهین بانو من بودم
ستاره دارم نکن
در آسمان باش و هرگز به زمین باز نگرد
۴
همیشه برایم سوال بود
زمین و
تنگههای عمیق
و لایههای زیرین عشق.
چگونه به ارث برده است
شناسنامهام
خون سیاه مستندهای اطلس را؟
صفحهی سی و سه دور
هزارهی سیصد و سی و سه
جای تعجب نداشت.
جای تعجب داشت
درهم شکستن زمان
رسوبات بلاتکلیف
چشمهی میان ماندن و رفتن.
همیشه برایم سوال بود
کاکل آشفتهات
در دریای شمال
و این که چرا دیگر برنمیگردم
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید