کارهایی از آیرو به انتخاب نانام
۱
خدای ابری
برای کلارا که یک روز شکل خدا را از من پرسید!
پدرت
در بچهگی
خدا را تکه ابری سفید میدید
در آسمان روشنِ فیروزهای
که گاه به شکلِ انسانی درمیآمد
لم داده با لبخند و ریش سفید
بعدها
وقتی بزرگتر شد
هرچه به آسمان زُل زد
جز ابر و ابر
چیزی ندید.
۲
پیشترها چاقویی داشتم
که قسمتِ گندیدهی سیب را میبریدم با آن
امروز هم همان چاقو را دارم
با این فرق
که حالا دیگر نمیدانم
قسمتِ گندیدهی سیب گندیده است
یا قسمتِ سالمِ آن.
۳
نمیفهمم چه لزومی دارد
این ماشینهای سریع
این آدمهای سریع
هر روز سایهام را بشکافند
از درونِ آن عبور کنند
تا بیرونِ آن
بر من ظاهر شوند!
!
مدتی میشود
میدانم
عاشقی از سرم افتاده
چون وقتی میبینمت
دیگر
تعجب نمیکنم .
۵
داری مثلاً هنوز دورِ خودت میچرخی
دورِ خودت، دورِ آنچه که خودت نساختهای
دورِ دودِ سیگاربرگِ فیدل،
دورِ سوراخهای پس، پیش، گشاد، تنگ
دورِ باسنِ شریفِ پامِلا اندرسون، دور کِیف کردنهای تخیلی
دورِ دنیا در هشتاد روز
دورِ خیالِ سنجاقکی که دُم در آورده است
و فکر میکند جاسوس سازمانِ سیاست
دورِ تله ی کلماتِ جنده اطواری
دورِ تمامِ آن چیزهایی که فکر میکنند
نه فکر نمیکنند، ثابت میکنند
که تو
کاملاً
و فقط
یک
موشی!
۶
خاورمیانه کجاست!
خاورمیانه! اوهـوی
خاورمیانه!
خاورمیانه گم شده
بهخدا قسم!
نیست که نیست
نه روی پیشانیم
نه توی کیفِ زنم.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سپیده جدیری؛ شاعر، مترجم، روزنامهنگار و بنیانگذار جایزهی شعر زنان ایران (خورشید) است. نخستین کتابش، مجموعه شعر «خوابِ دختر دوزیست» است. دومین مجموعه از اشعار جدیری با عنوان «صورتی مایل به خون من» به چاپ رسید و «دختر خوبی که شاعر است» مجموعه شعر دیگر اوست. تازهترین کتاب منتشر شدهاش در ایران مجموعه شعر«وغیره . . .» است.
از سپیده جدیری همچنین مجموعهی «منطقی» که داستانهای کوتاه او را در بر میگیرد به چاپ رسیده است. او دو ترجمه از اشعار ادگار آلن پو و خورخه لوئیس بورخس را نیز زیرچاپ بردهاست.