کودتا و«جاهلها و لاتها» – بخش سوم و پایانی
این داوری که بخش بزرگی از گروه اجتماعی جاهلها و لاتها فقط به خاطرِ پول پشتیبان محمد رضا شاه و دربار بودند، سنجیده و همه جانبه نیست. کیش شخصیت، تحریک احساسات وطن پرستانه، بهره برداری از اعتقادات دینی و تحریک احساسات مذهبی، ازعوامل جذب جاهلها و لاتها و تبدیل آنان به نیروئی مهمی در استبداد سلطنتی بودهاند.
***
جاهلها ولاتها در روزهای بعد از کودتا
بعد از پیروزی کودتا جاهلها و لاتهای طرفدار شاه ضمن دریافت ” پاداش” هائی (۱) به اشکال مختلف به خدمت و خوش خدمتی، وتسویه حسابهای شخصی با دولتمردانِ دولت مصدق و طرفداران وی ادامه دادند.
ضرب و شتم دکتر حسین فاطمی (۶ اسفند ۱۳۳۲) توسط شعبان جعفری نمونه ای از اینگونه رفتارها بود. شعبان جعفری که کریمپور شیرازی سردبیر هفته نامه شورش را نیزکتک زده بود و ” حسابی حسابشو رسیده بود”(۲)، گفته است چون فاطمی “با او بد شده بود ” وهمهی مخالفتها با شاه را زیر سر فاطمی میدیده” دکترفاطمی را ” کتک زده اما ازچاقو استفاده نکرده است”. “… خبردستگیری فاطمی را دستگاه به من نداد. هیچوقت آنها به من نگفتن که برو کسی را بزن یا برو شلوغ کن، من خودم میرفتم… چاقو نزدم، من هیچوقت چاقو نزدم. بیخود میگن چاقو زده …ولی زدمش. میگم خواهرشو نزدم … نه ده تا مأمور دورش بودن خانوم…. همونا که گرفتنش زده بودنش حالا منم دم شهربانی بودم دو تام من زدم … اونوقت که عبد خدایی جزو فدائیان اسلام بود، منم جزو فدائیان اسلام بودم، عبد خدایی فاطمی رو با تیر زد ولی نمرد. اون عبد خدائی که الان وکیل مجلس این است….. “(۳)
در روایتهای دیگرگفته شده است: ” خواهر دکتر فاطمی با ضربات چاقو مصدوم شد، و دکتر فاطمی نیز حمله با چاقو را تائید کرد.”،” همان ابتدای دستگیری تصمیم گرفته میشود در حین دادرسی توسط یک حرکت به ظاهر خودجوش مردمی به دست شعبان جعفری و مریدانش به قتل برسد که وی و خواهرش مجروح میشوند…”، “.. شعبان بی مخ و یارانش با چاقوبه دکتر فاطمی حملهور شده و ضرباتی چند وارد کردند…. سلطنت فاطمی خواهر دکتر فاطمی حود را به محل دفتر فرمانداری نظامی تهران که آن موقع در داخل کاخ شهربانی (ساختمان ۷ فعلی وزارتخارجه) بود رسانده که مصادف با حمله چاقوکشان به دکتر فاطمی شده و خود را سپر بلا کردهبود. حمله کنندگان شش ضربه به دکتر فاطمی و ۱۰ یا ۱۱ ضربه به خانم سلطنت فاطمی وارد کردند…رئیس کل شهربانی سپهبد مهدیقلی علوی مقدم، فرماندار نظامی تهران سرتیپ تیمور بختیار و فرمانده گارد شاهنشاهی سرتیپ نعمتالله نصیری بودند.”(۴)
بعد از ۲۸ مرداد حرکتها اعتراضی در رابطه با کودتا و پیامدهای اش ادامه یافتند اما سرکوب شدند، ودراین سرکوبها ” جاهلها و لاتها”ی حامی دربارنقش داشتند. حمله به راهپیمائی دانشجویان در ۱۶ و ۲۱ مهرماه ۱۳۳۲، ضرب و شتم اعتراض کنندگان به سخنان ” واعظ درباری” در مسجد شاه، که علیه مصدق سخن میگفت، نمونه هائی از تداوم فعالیت جاهلها و لاتها بود. (۵)
درانتخابات دوره هجدهم مجلس شورای ملی (اسفند ماه سال ۱۳۳۲) “جاهلها و لاتها”ی طرفدار رژیم به عنوان ابزار دست حکومت، فعالانه حضور داشتند. شعبان جعفری با انتشار اعلامیههای مختلف با عنوان ” جمعیت جوانمردان جانباز”، تبلیغ میکرد. در اعلامیه شماره ۴ این جمعیت که که امضای شعبان جعفری برپای خود دارد، آمده بود:
“.. بکوشید تا خونهایی که در رستاخیز ۲۸ مرداد ریخته شده به هدر نرود. مجلس جای کسی است که در مرحله اول به زهد و دیانت معروف و وارد به سیاست و در شاه دوستی، میهن پرستی، شهامت، رشادت و اخلاق امتحانات لازم را در طول عمر داده و هرگز برای او انحرافی رخ نداده باشد و تنها به خاطر خدمت شاه و میهن پا به مجلس گذاشته و از جاه و مقام دوری جوید …..”(۶) در جریان انتخابات، شعبان جعفری وافراد این گروه تلاش کردند: ” عده ای را هم با تهدید و تطمیع مجبور به دادن رأی به لیست زاهدی کنند”. (۷)
کنت لاو، حبرنگار نیویورک تایمز در تهران در گزارشی در ۲۰ اسفند سال ۱۳۳۲ در باره انتخابات نوشت: “…از روز سه شنبه تا امروز صبح کشتی گیر ریش سیاه سابق (شعبان جعفری) رهبری گروهی اوباش مسلح به چاقو و زنجیررا به عهده داشت …او ادعا میکند که فقط به رأی دهندگان کمونیست حمله کرده، ولی همه میدانند که عبدالله کرمی نوری قصاب به عنوان یک کشتی گیر ضد کمونیست معروف است که با چاقو و زنجیر مضروب شد….”
“…. در جریان انتخابات دوره هجدهم تهران آقای شـعبان جـعفری (تـحت حـمایت سپهبد زاهدی) به محله دروازه شمیران تهران میآید تا در امر انتخابات دخالت بکند….٬ پاتوقدارمحله عبداله کُرمی است٬ راه را بر شعبان میبندد و با توپ و تشر به او میگوید که: ” آقا٬ درمحل من و این کارها”؟، در اینجا عبدالله کُرمی درحـقیقت از نـظر آیت الله حـاج سید رضا زنجانی تبعیت میکند، اوبـه عـبداله کُرُمی گـفته مـانع دخـالت خرابکاری ِ شعبان جعفری در انتخابات بشود وگرنه خود ً عبدالله شخصاً ِ به صـرافت چنین کاری٬ که برای او خالی از مخاطره هم نبود٬ نمیافتاد. عبداله کرمی جلوی شعبان جعفری را با تمام قدرتش میگیرد و به او حمله میکند … خود شعبان با اشاره به دعوایش با عبداله کرمی میگوید: ” من با این عبدالله کرمی مبارزه میکردم، چون اوطرفدار مصدق و جبهه ملی بود و من طرفدار شاه بودم… دم مسجد فخرالدوله ایشونو زدیم زخمیش کردیم٬ نمیگیم نزدیم. سر همینم با من کینه داشت که اومد باشگاه منو گـرفت دیگـه… اول انقلاب این میره باشگاه رو می گیره. همون موقع بازرگان و سنجابی و فروهر میرن افتتاحش می کنن به نام باشگاه ملی…”(۸)
در این دوره از انتخابات جاهلها و لاتها در حوزههای انتخاباتی حضوری آشکار و فعال داشتند:
۱ – حوزه مسجد شیخ هادی: دراین حوزه پنج نفر که در جیبهای آنها لیست نهضت مقاومت ملی پیدا شده بود، توسط پاسبانها بازداشت شدند. تا ساعت ده بیش از ۴۰ نفر رأی نداده بودند، ولی شماره تعرفه به ۲۰۰۰ رسیده بود. یعنی در هردقیقه ۴۳ رأی. در این هنگام دستجات اوباش در اتوبوسهای ۷۴ (خط ۵) و ۶۶ (خط ۱۷) و ماشین شخصی شماره ۶۹۰۴، برای ارعاب مردم به رهبری حسن عرب، به این حوزه آمدند و پس از آن اتومبیل شخصی ای نیز عده ای دهقان را از خارج شهر به این حوزه آورد. به علاوه رأی عده ای از بیکاران گرمخانه شماره ۵ را از قرار هر رأی ۲۰ ریال خریداری کرده بودند.
۲ – حوزه دروازه قزوین: در این حوزه نیز رأی دهندگان نهضتی را شناسایی و توقیف میکردند. گفتنی است که تا ظهر، بیش از ۲۵ رأی به صندوقهای این حوزه ریخته نشد، ولی انجمن ۱۰۲ تعرفه باطل کرده بود. رئیس این حوزه محمود مسگر، از اراذل معروف بود، که همراه رضا توپچی و پسر خود محمود مسگر، آرا را قبل از ریختن به صندوق باز کرده و پس از خواندن، آرا مخالف را پاره کرده و صاحبان آنها را به دست پلیس میسپردند.
۳ – حوزه مسجد سجاد: در این حوزه عده ای از اراذل سومکا، با حمایت پلیس، مزاحم رأی دهندگان شده و ساعت ۱۱ یکی از رأی دهندگان را تعقیب و توقیف کردند.
۴ – حوزه نظام آباد (صفا): این حوزه تحت نظر چاقو کشان بیوک صابر قرار داشت.
به هرحال در این انتخابات که در اواخر اسفند ۱۳۳۲ در تهران، انجام گرفت، شعبان با انتشار اعلامیههای مختلف با عنوان ” جمعیت جوانمردان جانباز” نسبت به چگونگی برگزاری انتخابات اعلام نظر میکرد
۵ – حوزه کارخانه گودرن: این حوزه تحت نظر اوباش ” فدائیان شاه – میهن ” و عده زیادی نظامی قرار داشت به دستور سرهنگ شاهرخ و سرهنگ بهار مست و زرباف رئیس انجمن که از چاقو کشان دسته بیوک صابر بود، چند نفر را مضروب و تو قیف کردند.
۶ – حوزه صندوق جابری: در این حوزه بیش از بیست نفر از چاقو کشان به سرکردگی علی یخی، ایلخانی و عربشاه آبادی آراء را کنترل میکردند. علاوه بر این دستجات مسلح اوباش، جلو چشم مردم و پلیس کاردهای خود را تیز میکردند.
۷ – حوزه مدرسه صدر: از ساعت ۵/۱۰ عده ای اوباش به سرکردگی حسین قصاب، جهانگیر چاقو کش و حسن کلانتر به محوطه اخذ رأی وارد شده و عربده گویان یک نفر را که مشغول نوشتن رأی به نفع نهضتیها بود، مضروب کرده و سرش را تراشیدند. ساعت یازده و ربع، شعبان هم به سیل اوباش اضافه شد و، رأی مردم را به زور میگرفت و آنها را از آنجا بیرون میکرد.
۸ – حوزه پارک شهر: در این حوزه شعبان با عده ای اوباش از قبیل حسین سیاه و عباس کاوسی، جیب رأی دهندگان را علناً بازرسی میکردند. بعضی را مضروب کرده و چند نفر را هم با خود بردند.
۹ – حوزه مسجد فخریه: این حوزه زیر نظر مجیدی، چاقو کش معروف ۲۸ مرداد، اداره میشد، چند بار هم شعبان به آنجا سرزد. در نزدیکیهای ظهر عده ای رأی فروش، با کامیونهای دولتی به شماره ۱۶۵۱ و ۱۶۵۲ به این حوزه آمدند. ابتدا ناظرین، مانع رأی دادن آنها شدند، ولی جعفر بهبهانی با ماشین سر رسید و بدون توجه به سجل احوال آنها برایشان اجازه دادن رأی گرفت. این عده توسط بیژن که با جیپ دولتی شماره ۱۵۹۳، در رفت و آمد بود خریداری شده بودند.
۱۰ – حوزه مسجد سلسبیل، مسجد ابوالفتح، مسجد کاظمیه، که پیوسته شعبان و نوچههایش به آنجاها رفت و آمد داشتند و افرادی را نیز برای رأی دادن با اتوبوس میآوردند.
۱۱ – حوزه کافه شهرداری: مقارن ساعت ۹ عده ای با اتوبوسهای شماره ۱ و ۲ و ۲۴، همراه اتومبیل شماره ۹۰۴۰ ….” (۹)
شعبان جعفری دررابطه با این انتخابات میگوید:
«من برای آن انتخابات خیلی زحمت کشیدم. هنگام سرکشی به حوزهها با یک پرچم سبز رنگی که روی آن نوشته شده بود ” نصر من الله و فتح قریب” میرفتم. دراین حوزهها، خیلی زد و خورد میکردیم، چرا که هر کس میخواست وکیل خودش را انتخاب کند. مثلاً هنگامی که ما به مسجد فخرالدوله رفته بودیم تا به نفع حسین مکی رأی بدهیم. با عبدالله کرمی قصاب که حامی مصدق وجبهه ملی بود، درگیرشده و حسابی کتک کاری کردیم، به طوری که او شدیداً زخمی شد”(۱۰)
در تظاهرات ۲۱ آبان ماه ۱۳۳۲ که پس از شروع محاکمه مصدق آغاز شد: ” دستگاه علاوه از نیروهای مسلح از اوباشان و میدانیها برای سرکوب تظاهرات استفاده کرد. طیب حاج رضائی هفت تیر به دست، و شعبان جعفری سوار برجیپ همرا با چاقو کشان به تظاهر کنندگان حمله میکردند. (۱۱) بعد از تبعید محمد مصدق به احمد آباد، شعبان جعفری با جمعی از جاهلها و لاتها به تبعیدگاه مصدق حمله کردند و دست به تخریب و تهدید و توهین میزدند.”…دو سه روز از ورود پدرم به احمد آباد نگذشته بود که یک کامیون پراز چاقوکش، تحت رهبری شعبان به آنجا آمده و با سر دادن شعارهای طرفداری از شاه و اهانت به پدرو آزار و اذیت مردم، آرامش ده را مختل کردند …” (۱۲)
فدائیان اسلام نیز در باره فعالیتهای خود روایت دیگری دارند. ” …. بعد از ۲۸ مرداد، همین طور که اکثر سازمانها و گروهها، دیگر بروذ و طهوری به طور کلی نداشتند، فدائیان اسلام هم تقریباً” به همین صورت بود. کاری که میخواست یک کار سرو صدا داری باشد، نداشتند، تا مسئله ” سنتو” می اید، به حساب پیمان بعداد، سال ۳۴”، ” به علت شرایط خفقان و این چیزها بوده. البته یکی دودفعه با مهندس بازرگان اینها ملاقات میکنند…ولی مهندس کشش آن را نداشته در آن موقع بتواند بکشد و به قول بعصی ها بیاید جلو ” …” سال ۳۳ سه تا پیشنهاد توسط امام جمعهبه ایشان (نواب) میدهند از طرف شاه…۱۰۰ هزار تومان میگذارد جلو بعد میگوید شاه سلام رساند و سه تا پیشنهاد داده…اول اینکه دریکی از کشورهای اسلامی هر کدام شما مایل باشید به عنوان سفیرآن کشور میفرستیم. دومش یک منزلی برای شما بگیریم…و ماهی ۱۰ هزار تومان هم حق سفره مرتب به شما بدهند. اگر دو پیشنهاد دا بپذیرید یک حزب بزرگ اسلامی در اینجا به وجود بیاوریم و خرج حزب هر چی بشود ما میدهیم…سیّد یک خرده نگاش کردو گفت خدا را به حق جّدم قسم میدهم که زبانت ای ناصح از پس گردنت در بیاید، خجالت نمیکشی من را به درگاه معاویه دعوت میکنی ….”(۱۳)، “…داستان پیمان بغداد که پیش آمد مرحوم واحدی به اتفاق اسدالله خطیبی حرکت میکنند بروند بغداد که همان جا علاء را بزنند… اسدالله خطیبی، سبزی فروشی داشت توی خیابان خراسان…” (۱۴).
محمد مصدق و اطرافیان اش فقط مورد خشم وخشونت جاهلها و لاتهای درباری و متدین نبودند.
“…. دکتر عبدالله بهزادی شاعر، سیاستمدار، پزشک و وکیل مجلس شورای ملی، بعد از ۲۸ مرداد در شعر” مدارا به اخصم” مصدق را به خاطر کوتاهی در مبارز با دربار نکوهش میکند.” اومانند همه مبارزان آنروزگار، از دکتر مصدق انتطار داشت تا کودتاچیانی را که در شب ۲۵ مرداد دستگیر کرد محاکمه و اعدام کند، و چنانچه این حرکت صورت میگرفت تاریخ ایران چهره دیگری داشت….
ای شیرنرفتاده در بند
با حیله و مکرروبهی چند
ای پند گرفته از حوادث
لطفی کن و باز بشنو این پند
به اخصم نموده ای مدارا
هم خصم از این رویه خرسند
کجدارو مریز کارکردن
کاری است به عقل ناخوشایند
مراد، نتیجه ای غمین داد
زاغماض که کرده ای در اسفند.* “(۱۵)
انگیزهی شرکت جاهلها و لاتها در کودتا:
پول و امکانات مالی و مِلکی، انگیزهی اصلیِ گرایش جاهلها و لاتها به قدرتهای سیاسی و دینی، و تبدیل کردن آنان به ابزار اِعمال سیاستها و خواستهای قدرتها، وانمود شده است اما چنین تحلیل و ارزیابی ای دقیق و همه جانبه نیست. علاوه بر پول و امکانات مالی عوامل دیگری نیز در جذب جاهلها و لاتها به قدرتها سهم و نقش داشتهاند و زمینه را برای همکاری و حمایت آنان از قدرتهای سیاسی و مذهبی، و یا جریانهای سیاسی فراهم کردهاند.
شعبان جعفری به گفته خودش گهگاه پول و امکانات غیر پولی از طرف ارگانها و ماموران دولتی دریافت میکرد. وی در رابطه با پولی که به خاطر ایجاد” درگیری تماشاخونهی فردوسی” دریافت کرد، گفته است: “…از طرف آگاهی یه سرگردی در زد اومد پیش ما و …خلاصه پونصد تومن به ما دادن – اونوقتا پونصد تومن خیلی پول بود، ما گفتیم: برادر پونصد تومن خرج چارروز کله پاچه مام نمیشه…خلاصه کردنش دو هزار تومن …”(۱۶). اسناد و نقل قول هائی نیز موجود است که ” شعبان جعفری به عنوان عامل استخدام شده در شهربانی به کار گرفته شد و روز ۲۳ تیر ۱۳۳۰ ” به میدان آورده شد” …”جمال امامی ادعا کرد که ” شعبان جعفری روی لیست حقوق شهربانی است و ماهی سیصد تومان از شهربانی حقوق میگیرد”. شعبان جعفری این ادعا را نادرست خواند. ” اینکه بعضیها می گویند برای اینکارها به من پول دادندو حتی با روزولت ملاقات داشتهام همهاش چرند است”..” …میگن پولی رد و بدل شده فکر میکنم رشیدیان اینا گرفتن…. روزولت با اونا میرفت….”. (۱۷)
” شب هنگام منزل شعبون خان در سنگلج شلوغ بود، پای منقل محمد علی خان شلوغ تر و درهر دو جا دلارهای خرج نشده شوارتسکف پنهان” (۱۸)
” سیا یک میلیون دلار پول ایرانی را که روزولت در گاو صندوق بزرگی نگاهداشته بود، فراهم آورده بود- بزرگترین اسکناسهای موجود در آن زمان اسکناسهای ۵۰۰ ریالی بود که تنها ۵/۷ دلار ارزش داشت-، (۱۹) ۱۰۰هزار دلار از آن به دو مأمور ایرانی داده شد تا در میان ورزشکاران و افراد تنگدست محلههای جنوب تهران توزیع کنند. قرار شد شاه به شهر دور افتاده ای در ساحل دریای خزر برود و دو فرمان از خود به جای بگذارد ….” بعد از کودتا روزنامه لوموند مشخصات چکی را منتشر کرد که پول پرداختی به ” ۵۰۰ تن از ولگردان زاغههای جنوب شهر بود که برای آشوب و غارت استخدام شده بودند..”. روزنامه ابزرواتورنیزهمین خبر را تکرار کرد. “(۲۰)
کمکهای مالی و ملکی ِ اداره املاک پهلوی، زمین دادن به طیب و رمضون یخی و شعبان جعفری، ساختن زورخانه شعبان جعفری در ۱۷ آبان ماه ۱۳۳۶ در شمال پارک شهر و افتتاح آن به دست شاه و…. نمونه هائی از دیگر از کمکهای حکومتی به جاهلها و لاتها بودند. ” باشگاه رو شاه به من هدیه نداد. به بانک ساختمانی دستور داد یه قطعه زمین از زمینای شهرداری رو به من بدن. باشگاه رَم مردم پولشو دادن. سازمان برنامه هم برای ساختنش کمک کرد…”. (۲۱)
اما در کنار پول و امکانات مالی انگیزههای دیگری نیز جاهلها و لاتها را به سوی همکاری با قدرتهای سیاسی و دینی کشانده است، ودر تبدیل آنها به نیروی مهمی در نظامهای سلطنتی و نظام استباد نقش داشتهاند:
ساختار متمرکز و خودکامه حکومتها با پادشاهانی که ظل الله و قبله عالم وخدایگان و مرشد اکمل و شاه شاهان و فره ایزدی و آریامهر و قلدر و زورگو و ستمگرو شبان و….. لقب گرفتهاند، برای شخصیت ِ جاهل و لات جاذبهها داشتهاند.
کیش شخصیت، تحریک احساسات وطن پرستانه، بهره برداری از اعتقادات و تحریک احساسات مذهبی، ازعوامل جذب جاهلها و لاتها و تبدیل آنان به نیروئی مهمی در استبداد سلطنتی بودهاند. حرفِ آخررا زدن یا فصل الخطاب بودن، قدرت طلبی با هدف تحمیل نظر و عملِ خود، قهرمان و ضد قهرمان پروری، عشق به قهرمان مظلوم، نماد و سمبل سازی، تمایل به اعمال انواع خشونت، امکان جلوه فروشیها وخودنمائی از عوامل تمایل و گرایش اینان به پادشاهان و رژیمهایشان بودهاند. از سوی دیگر انطباق، اینهمانی و همپوشانی ویژگیهای شخصیتی جاهلها و لاتها با حکومت سلطنتی نیز جذب اینان به چنین رژیمی را تسهیل کرده است. رگههای فرهنگ جاهل مسلکی، لات منشی و قلدری در گفتار ورفتار پادشاهان قلدرصفوی، نادر شاه، پادشاهان قاجار و رضا شاه نمونه ای ازاین همپوشانیها بوده است. البته تضادهائی نیز به لحاظ فرهنگی و رفتاری عمل میکرد که سبب میشدند در نظام سلطنتی پست و مقام به جاهل هاو لاتهای شناخته شده داده نشود. ضمن اینکه ناخوانائی هائی فهم مسائل اقصادی و سیاسی، و وجهه جهانی ژریم نیز مطرح بود، رژیم هائی که خود را مدرن و امروزی نشان میدادند.
یکی دیگرازعوامل جذب جاهلها و لاتها به قدرت سیاسی، که در رخدادهای سالهای ۲۹ تا ۳۴ مؤثر افتاد ترساندن جاهلها و لاتها از بیکانگان و دگراندیشان سیاسی و عقیدتی بود. بهائی ستیزی وکمونیست ستیزی جاهلها و لاتها بر بسترچنین تبلیغ هائی شکل میگرفت.
“…بعد توده ایا یواش یواش رِی کردن، هی زیاد شدن، اونوقت استالینم زنده بود. اینا همه داد میزدن: زنده باد استالین، مرگ برمصدق”، فحش میدادن. آینه که گاهی ما با جیپ میزدیم تو اینا. بالاخره با اینا دعوا میکردیم دیگه. کارمون این بود که با اینا مبارزه کنیم…. چون اینا ایرانو دوست نداشتن، طرفدار روسا بودن… منتهاش ما دیگه فحش نمیدادیم، میزدیم توشون.” (۲۲) “…اصلن من مرام و اینا نمیدونستم چی هست، بعد فهمیدم، وقتی دیدم اینا دارن به شاه فخش میدن، ” زنده باد استالین” میکنن متوجه شدم. خب من دیدم استالین مال یه مملکت اجنبیه، آینه که ناراحت میشدم…خب ضد خدا و مذهب که بودن ولی من با اونا مبارزه سیاسی میکردم، واسه خاطر مملکتم…” (۲۳)
***
منابع:
۱- سوداگری با تاریخ، محمد امینی، صص ۳۵۰-۳۴۳
۲- شعبان جعفری، هما سرشار، نشرناب، صص ۱۳۷-۱۳۵
۳- منبع شماره ۲
۴- پرویز داورپناه، یادی از حسین فاطمی، نقل از فریدون مظاهر تهرانی، شاهد ماجرا، روزنامه شرق
۵- غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی ۲۵ ساله ایران از کودتا تا انقلاب، ج. اول، صص ۱۱۳-۱۱۲/ لومپن ها در سیاست عصر پهلوی، صص ۱۹۹-۱۹۸
۶- شعبان جعفری در آینه اسناد، عباس فاطمی، تهران، انتشارات جهان کتاب، ۱۳۸۰، ص ۹۱ / همان، ص ۹۲ – اطلاعیه” جمعیت جوانمردان جانباز” برای تشویق در انتخابات از طرف شعبان جعفری
۷ و ۸- خاطرات شعبان جعفری٬ همان٬ صص ۱۸۶ـ۱۸۷ و نیز ر.ک: تصاویر صـفحات ۲۰۰ـ۲۰۳همان کتاب و همچنین پشت جلد کتاب که روشن تر بوده و از مجله لایف گرفته است/ و مصاحبه با حسین شاه حسینی، ” از عیاری تا لمپنیسم”، فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، شماره ۲۶، تابستان ۱۳۸۳
۹- منبع شماره ۶، صص ۹۸ – ۹۵
۱۱- هما سرشار، شعبان جعفری، ۱۳۸۱، ص ۱۸۸
۱۰- بیژن جزنی، تاریخ سی ساله. ص ۶۹
۱۲- غلامرضا نجاتی، در کنار پدرم مصدق، خاطرات دکتر غلامحسین مصدق. ص ۱۴۵
۱۳- ناگفتهها، خاطرات مهدی عراقی،” ص ۱۲۹-۱۲۸.
۱۴- ناگفتهها، خاطرات مهدی عراقی،” ص ۱۳۱
۱۵- یاد ماندهها، نصرت الله نوح، جلد دوم، ص ۲۰ (اشاره به واقعه نهم اسفند ۱۳۳۱ است).
۱۶- شعبان جعفری، هما سرشار – ص ۶۱
۱۷- شعبان جعفری، هما سرشار – نشر ثالث
۱۸-– مسعود بهنود، از سیّد صیاء تا بختیار، ص ۳۸۸
۱۹- Barry Rubin, Paved wih Good Intentions, The American Experience and Iran, oxford univ, march ۱۹۸۰
بری روبین کارشناس سیاست خارجی امریکا و سیاستهای خاورمیانه، و از اعضای مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی دانشگاه جورج تاون – کتاب ” راهی که با نیت خوب هموار شد” – ترجمه سرویس خارجی ایران تایمز- واشنگتن دی. سی “برای نوشتن این کتاب با بیش از ۱۰۰ نفر از مقامهای امریکائی، ایرانی – دوره شاه و حکومت اسلامی- مصاحبه شده است”
ایران تایمز- واشنگتن دی. سی، شماره ۷۰۰، جمعه سیام فروردین ۱۳۶۴، ص ۸
۲۰- لوموند، شماره ۱۷، سپتامبر ۱۹۵۳
۲۱- شعبان جعفری، هما سرشار، ص ۲۰۸
۲۲- شعبان جعفری، هما سرشار، ص ۱۱۲
۲۳- شعبان جعفری، هما سرشار– ص ۲۴۷-۲۴۶
منابع دیگر:
۱-علی جان مرادی جو، بخش تاریخ ایران و جهان، در باره انتخابات دوره هفدهم و هجدهم
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=195696
۲- مجله تهران مصور، در شماره ۲ خود نیز عکس شعبان جعفری را، به هنگام بازگشت شاه و استقبال از شاه روی جلد زده بود و مطلبی در باره ” شعبان تاج بخش” نوشته بود. – محمد علی سفری، قلم و سیاست، جلد دوم، ص ۹۲/، ۱۳۷۹، ص ۱۳۱.
۳- تربتی سنجابی، محمود؛ قربانیان باور و احزاب سیاسی در ایران، تهران، انتشارات آسیا، ۱۳۷۵
۴- نجاتی، غلامرضا؛ تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران از کودتا ۲۸ مرداد تا انقلاب تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۳
۵- مسعود انصاری، احمد علی، من و خاندان پهلوی، تهران، نشر فاخته، ۱۳۷۱
۶- مهربان، رسول؛ بررسی مختصر احزاب بورژوازی
۷ – خسرو معتضد، شادکامان کاخ مرمر
۸- – ناصر نجمی، با مصدق و دکتر فاطمی