گفتوگو با دکتر محمدجعفر یاحقی مدیر مؤسسه فرهنگی سرای فردوسی
از تفاوتها و شباهتهای پهلوانان و شاهان در شاهنامه سخن برایمان بگویید؟
تفاوتها که البته بدیهی است اما در مورد شباهتها، نه تنها در شاهنامه که تاریخ داستانی است، بلکه در خود تاریخ هم شباهت میان این یا آن شخصیت ممکن است پیدا شود که بتوان برخی از اقدامات و کارهای این یا آن پادشاه را به این یا آن پادشاه دیگر مانند کرد. در ادبیات که این امر بیشتر اتفاق میافتد تا آنجا که در مطالعات روایتشناسی اخیر توانستهاند الگوها و به اصطلاح یونگ آرکتایپها یا کهنالگوهای داستانی را کشف و قاعدهمند کنند که براساس آن میتوان رفتار قهرمانان داستانها را دستهبندی یا حتی پیشگویی کرد. خوب شباهتهای معروفی از قبیل الگوبرداری هفتخان اسفندیار از روی هفتخان رستم، یا هفتخانیهایی که در داستانهای گشتاسب، اسکندر یا سرگذشت بوذرجمهر یافتهاند و هفتخانوارههای دیگر در شاهنامه کم نیست. من یک دانشحویی دارم که رساله دکتری خود را در مورد شاهنامه با من میگذراند .او حتی مطالعات داستانی را از شاهنامه فراتر برده و نمونههای فراوانی در سایر حماسهها و داستانهای ملی هم روایاتی برگرفته یا دست کم مشابه هفتخان رستم نشان دادهاست. الگوهایی مثل این که اغلب داستانهای مهم با شکار آغاز میشود یا اتفاقهای مهمی که میافتد در پادشاهی این یا آن شاه، اغلب مسبوق به یک خواب است که خوابگزاران آن را تعبیر میکنند، در شاهنامه کم نیست. همه این موارد معمولا در دانش مورفولژی که در فارسی شکلشناسی یا گاهی ریختشناسی ترجمه شده، مورد بررسی و مطالعه قرارمیگیرد.
چرا شاهنامهشناسان کیخسرو را پادشاه آرمانی شاهنامه میدانند؟
برای اینکه هست. کاملترین و با شخصیتترین شاهان تاریخ ایران کیخسرو است؛ هم شاه است هم پهلوان، هم مرد سیاست است هم مرد عمل. خطاهایش از همه کمتر است در آخر هم در برف و بوران غایب می شود؛ یعنی فرهنگ گذشته ایران منتظر ظهور دوباره او با سوشیانت است در آخرالزمان . کتابها و مقالات زیادی در باره او نوشتهاند و تقریبا بر این اعتقاد اتفاقنظر هست.
آیا شما خواندن شاهنامه و الگو برداری از آن را به عنوان یک متن اسطورهای برای امروز مفید میدانید. چرا؟
خواندن شاهنامه و تأمل در آن را همیشه مفید میدانم. البته برای کسی که بدان اعتقاد داشته باشد و بداند که خواندن چنین کتابهایی چه نفعی دارد. اما الگوبرداری از آن را برای امروز توصیه نمیکنم. شاهنامه هزار سال پیش سروده شده و تازه همانوقت هم برای الگوبرداری کلی نبوده است. از شاهنامه پیشینیان میتوانستهاند درس بگیرند و بخشهایی از آن را در زندگی خود به کار بندند. امروز میتوان با ابزارها و امکانات شایستهی امروز از شاهنامه لذت برد و سرنوشت پیشینیان و فرهنگ گذشته را در آن دید؛ همین و بس.
از شاهنامه که بگذریم با توجه بهاینکه اخیرا نسخهای پژوهش شده از تاریخ بیهقی به کوشش شما منتشر شده است، اجازه بدهید چند پرسش در این باره مطرح کنم . بیهقی که بوده، چه میکرده و چرا نام کتاب او تاریخ بیهقی است؟
تاریخ بیهقی هم یک سرش به شاهنامه مربوط میشود، چطور؟ حالا عرض میکنم. اولاً به یک عبارت هردو تاریخ است. در ثانی هردو در تکوین و اعتلای زبان فارسی نقش داشتهاند: یکی از طریق شعر و یکی از طریق نثر.
شباهتهایی هم میان کار صاحب هردو یعنی بیهقی و فردوسی دیده میشود. هرچند که در این بخش باقیمانده از تاریخ بیهقی نامی از فردوسی به میان نیامده است. اما در ارتباط با پرسش شما عرض میکنم؛ ابوالفضل بیهقی نویسنده و مورخ چیرهدست عصر غزنوی در سال ۳۸۵ در روستایی نزدیک سبزوار کنونی متولد شد و از سال ۴۱۲ به دستگاه غزنویان پیوست و به عنوان شاگرد و همکار بونصر مشکان دبیر دیوان رسالت دستگاه غزنویان و کنار دست او بر بسیاری از وقایع پشت پرده دستگاه عزنویان در عهد دوپادشاه مقتدر این سلسله یعنی محمود و مسعود نظارت داشت و مدتی هم بعد از بونصر مشکان عملا خود او مسئولیت دیوان رسالت را برعهده داشت وبه مسائل دستگاه دیوان رسالت مسعود و جانشیناناش آگاهی کامل یافته بود.
بیهقی در اواخر کار بازنشست شد و از سال ۴۴۸ به بعد یادداشتهای دوران خدمتش را در خلوت تنظیم کرد و جزئیات مسائل سیاسی و فرهنگی و اقتصادی عصر غزنویان از سال ۴۰۹ به بعد را با دقتی تمام به رشته تحریر در آورد. این کار تا اواخر عمر او یعنی سال ۴۷۰ هجری ادامه داشت. حاصل کار؛ کتاب مفصل و پرحجمی شد که امروز به تاریخ بیهقی شهرت یافته است. در کتابها و متون قبلی از آن به نامهای تاریخ آل سبکتگین، تاریخ آل ناصر و تاریخ ناصری و تاریخ آل محمود نیز یاد شده است. بخش عمدهای از تاریخ مفصل بیهقی از بین رفته و آنچه امروز در دست است تنها وقایع ریز و جزئی مربوط به دوره حکومت سلطان مسعود یعنی وقایع سالهای ۴۲۱ تا ۴۳۲ هجری است، به همین جهت به تاریخ مسعودی هم شهرت دارد. اما چون نویسنده آن ابوالفضل بیهقی است بین فارسی زبانان به تاریخ بیهقی معروف شده است.
اهمیت تاریخ بیهقی در چیست؟
اهمیت کار بیهقی در دو یا سه چیز است: نخست نثر پخته و پر کشش و استادانهاش؛ دوم، در ذکر جزئیات حوادث و آوردن مسایلی از زندگی و کار و کردار همه طبقات آن روزگار که در کتابها معمولا بدانها اشاره نمیشود و بالاخره در تلفیق تاریخ و ادبیات به وجهی استادانه و کمنظیر و ادبیت نابی که بر کتاب حاکم شده است.
آیا این کتاب تنها مخصوص دانشجویان و پژوهندگان ادبیات فارسی است؟ برای خواننده غیر متخصص فارسی زبان، خواندن این اثر چه اهمیتی دارد؟
هیچ کتابی به هیچ گروه و طبقه خاصی اختصاص ندارد. کتابها برای استفادهکنندگان آن است منتها بعضی کتابها جوری نوشته شده که گروه یاطبقه خاصی بیشتر از آن استفاده میبرند. تاریخ بیهقی نثری خاص و تا حدی بدقلق دارد اما وقتی آشنایی مختصری خواننده با نثر آن پیدا کرد، برایش بسیار دلپذیر میشود. روی همین اصل بیشتر تاکنون این کتاب در دانشگاهها و مراکز علمی و بخصوص در رشتههای زبان و ادبیات فارسی مورد توجه بوده است .فایده آن برای عموم فارسی زبان از آن جهت میتواند باشد که با جزئیات زندگی مردمانی که با ما اینک هزار سال فاصله دارند با دقتی موشکافانه آشنا می شوند و اگر با نثر آن مشکلی نداشته باشند از این نوشتهها لذت می برند. بخصوص که همه این اطلاعات با زبان و نثری روایی و داستانی بیان شده و خواننده را با خود میبرد. این کتاب از نظر شناخت جامعه و فرهنگ گذشته فوقالعاده و خواندنی است. حوادث آن مانند پرده نقاشی جلو چشمان خواننده مجسم میشود و او را در سیر حوادث با خود می برد. روی این اصل یکی از مهمترین کتابهای فارسی است.
ادبیات بکار برده شده در تالیف تاریخ بیهقی از دیدگاه شما چگونه است و شما این نوشته را چگونه ارزیابی میکنید؟
تاریخ بیهقی یک اثر ادبی است و کمتر سیرت تاریخ دارد و اثر ادبی معمولا با روح و دل آدمی ارتباط برقرار میکند. حکایتهای تاریخ بیهقی هرچند به ظاهر تاریخ است اما آدم وقتی میخواند دلش میخواهد بهعنوان حکایت بخواند و بیش از آن که از آن اطلاع میگیرد، لذت ببرد. اتفاقا خود او هم اینها را حکایت نامیدهاست. بنابراین من تاریخ بیهقی را در زمره ادبیات روایی (NARATIVE) میدانم.
آیا کتاب بیهقی کاملاً منطبق بر واقعیت است و یا در آن بزرگنماییهایی صورت گرفته و بهبرخی موارد هم نگاه نشده است و اگر نشده آیا به عمد بوده و یا بیهقی آگاهی نداشته است؟
بیهقی البته خیلی گفته و سعی کرده که آنچه مینویسد عین واقع و عاری از بزرگ نمایی باشد اما گاهی لحن او و حسی که نسبت به برخی از آدمها داشته سبب شده که آدم بپندارد که در کار او هم بزرگ نمایی هست. چهکسی می تواند لفتولعابهای داستان حسنک را که از یک واقعه تاریخی معمولی و مکرر برای تاریخ ایران یک نمایشنامه مهیج ساخته، انکار کند؟ این را هم البته باید دانست که خصلت ادبیات بزرگنمایی و گاهی کذب وخلاف واقع است.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید
بسیار عالی و خیلی متشکر از سردبیر شهروند که چنین متن خوب و جالب و آگاهی بخشی را چاپ کردند.