گفتوگو با مهدی رضایی نویسندهی رمان «من بن لادن را کشتم»
گفتوگو اختصاصی از: مجله ادبی توتم
توتم: درود آقای رضایی! درآغاز ضمن تشکر، به عنوان شروع گفتوگو شمهای از زندگی ادبی و فرهنگی خود را بیان نمایید.
– رضایی: مهدی رضایی هستم، متولد سال ۱۳۶۲ متولد تهران. از سال ۱۳۸۰ نوشتن رو به صورت جدی شروع کردم و سال ۱۳۸۵ کانون فرهنگی چوک را به همراهی چندتن از دوستان راه اندازی کردیم. در سال ۱۳۸۸ اولین ماهنامه پی دی اف ادبیات داستانی ایران رو راه اندازی کردم و سال ۸۹ اولین رمانم را با نام «چه کسی از دیوانهها نمیترسد» را منتشر کردم و بعد مجموعه داستان «آواز گوسفندها»، رمان «روزگار فراموش شده»، کتاب تحقیقی «خطاهای نویسندگی و تجربیات نویسندگی» و آخرین اثرم؛ رمان «من بن لادن را کشتم» است. این آثار تا به حال به زبانهای انگلیسی، کردی، سوئدی، روسی و ارمنی ترجمه شدهاند و در حال حاضر در رمان «من بن لادن را کشتم» به ترکی استانبولی در دست ترجمه است.
هماکنون نیز موسسه «خانه داستان چوک» را اداره میکنم که در زمینه داستان نویسی، ویراستاری، فیلمنامه نویسی، نویسندگی خلاق و نقدِ فیلم فعالیت میکنیم.
وضعیت ادبیات امروز را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا داستاننویسی در سالهای اخیر رشد بالندهای داشتهاست؟
– بدون شک ما در داستان نویسی حرفهای رشد خیلی خوبی داشتیم به خصوص در نویسندگان میانسال. آثار زیادی از نویسندگان امروز ما خارج از کشور جلبِ توجه میکند هرچند که تا پرمخاطب بودن فاصله زیادی است. اما نشانهها امیدوارکننده است. از سوی دیگر رشد رمانهای بازاری هم در ایران شدت گرفته که این شلوغی انتشار آثار ضعیف باعث میشود رشد خوب داستان حرفهای آن طور که باید به چشم نیاید.
آیا میشود از ادبیات به ویژه ادبیات داستانی انتظار داشت به عنوان یک رسانه در آگاهیبخشی عموم یا حداقل اهالی کتاب نقش موثری را ایفا نماید؟
– ادبیات داستانی در کل دنیا همیشه سرلوحهای به عنوان یک رسانه بوده برای آگاهیبخشی، مبارزه، اندیشه و… اما مطالعه آنها بستگی دارد به فرهنگ سازی کشورها.
مسیری که داستان نویسی بعد از مشروطه و بعد دههی ۳۰ و ۴۰ طی کرده تا به امروز را چگونه میبینید؟
– به طور کلی در دههٔ ۳۰ و ۴۰ ما قلههای بیمانند و البته پراشکالی در ادبیات داستانی داشتیم اما کلاً یک دوره طلایی بود. در دههٔ ۵۰ و ۶۰، ادبیات داستانی ما دچار سردرگمی بود اما از دههٔ ۷۰ دوباره داستاننویسی حرفهای راه خودش را پیدا کرد و به نظرم در حال پویایی است.
سبکهای رئالیسم جادویی و پست مدرن را در آثار نویسندگان چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا گذر از تکگویی و قهرمان پردازی در ادبیات داستانی در هموندی صدای مخاطب و نویسنده مثمر ثمر است؟
– سبک رئالیسم جادویی با توجه به پرداخت فرهنگیِ داستان و بحث اسطوره شناسی شاید برای همه عموم لذتبخش نباشد. پست مدرن هم هرچند که نیم قرن از ظهور آن در جهان میگذرد اما در ایران آنطور که باید هنوز خوب جا نیفتاده و نیاز به گذر زمان دارد. به نظرم در این دو ما در مرحله آزمون و خطا هستیم هرچندکه آثار خوبی در حوزهی رئالیسم جادویی و پست مدرن داشتهایم.
در داستانهای کوتاه نویسندگان بسیاری به سمت پست مدرن و پایان باز روی آوردهاند این گرایش را چگونه ارزیابی می کنید، آیا مخاطبهای این سطح از نوولها خاص هستند؟
– اولین رمان خودم که پایان باز، داشت مخاطبان عامی را آزرده میکرد اما مخاطب حرفهای از آن لذت میبرد. آن زمان فهمیدم که با توجه به تلاش در حرفهای بودن، مخاطب خیلی زیادی نخواهم داشت. اما میدانم که این نوع آثار ماندگار میشوند.
پست مدرن هم باید اول مخاطب، نوعِ خوانش را یاد بگیرد. همانطور که حتی آثار مدرن هم برای بعضیها سختخوان است، آثار پست مدرن نیاز به آگاهیسازی برای چگونگی خوانش اثر دارد که این هم بحث فرهنگی است. یعنی در جلسات معرفی کتاب، یک معرف حرفهای توضیح بدهد که یک اثر پست مدرن چگونه باید خوانش بشود.
داشتن ایدئولوژی و خطِ فکری نویسنده چه تاثیری در آثار او میگذارد؟
– ایدئولوژیها و خط فکریِ سیاسی برای یک نویسنده یعنی بدبختی مطلق. شاید در دورهای هوادارانی داشته باشد اما طی زمان نویسنده را سرخورده میکند. به نظرم هر خط فکری جدای از اومانیسم، مسخره و پوچ است و راه به جایی نمیبرد. اومانیسم هم در طی زمان میتواند معناهای متفاوت تر و جدیدتر و بهتری داشته باشد.
نظر شما در مورد صنعت نشر و مشکلات نویسندگان در انتشار کتابهایشان چیست؟ سانسور چه تاثیراتی را بر سطح آثار نویسندگان میگذارد؟
– صنعت نشر رو به ورشکستگی است. قدرت خرید مردم برای کتاب کم شده. به خاطر هزینهی سنگین چاپ کتاب، خیلی از ناشران بحث ویراستاری را حذف کردهاند و آثار با اشکالات زبانی و نثری زیادی منتشر میشود. سانسور هم همیشه تاثیر منفی خود را داشته.
تاثیر تبلیغات و قدرت رسانههای مجازی در شناساندن آثار و نام نویسندگان مستقل را چگونه میبینید؟
– بدون شک تاثیر خوبی دارد اما تاثیر کافی ندارد. مگر یک نویسنده از طریق رسانه مجازی است چند مخاطب را میتواند همراه کند؟ جدای از رسانه شخصی، باید همیشه رسانههای عمومی بدون در نظر گرفتن افراد خودی و غیرخودی، به صورت مساوی آثار همه را معرفی، تبلیغ و نقد کنند.
رشد و اعتلای ادبیات داستانی را در دوران کرونا و کم شدن ارتباطات جمعی موثر در انجمنها، چگونه ارزیابی میکنید؟
– به نظرم ادبیات در هر شرایطی راه خودش را ادامه میدهد. دوران کرونا بدون شک سختتر از دوران جنگ نیست. آن زمان هم ادبیات به راه خود ادامه داده. شاید ارتباطات و گردهماییهای حضوری کم شده باشد اما رشد عجیبی در گروههای مجازی داشتهایم که آنها هم ضعفها و قوتهای خود را دارند.
چه برداشتی از رمان مدرن ایرانی دارید؟
– بخشی از رمانهای مدرن ایرانی به دنبال کاویدن معانی و مفاهیم است یا حتی معنازایی. اما بخشی دیگر از رمانهای مدرن به دنبال نالیدن و جلب توجه و انگولک کردن احساسات مخاطب هستن برای بهدست آوردن چند مخاطب بیشتر.
رمان «من بن لادن را کشتم» قبل از شیوع کرونا نوشتهاید، در مورد تطبیق گرهی داستانیتان به عنوان ویروسی شبیه به کووید ۱۹، و نشر آن چه نظری دارید؟
– مسئله انتشار ویروس از سال ۹۰ در ذهن من بود. هر چند عدهای این مسئله را احمقانه میخواندند اما من اطمینان دارم که قدرتهای جهانی از مسئله دارو و واکسن سودهای بسیاری میبرند پس بیماریهایی در مدتهای خاصی شیوع پیدا میکند تا درآمدزا باشد. در این رمان من به ویروسی پرداختم که به شدت با ویروس کرونا شباهت دارد. من پیشگو نیستم؛ فقط شاخکهای حساستری داشتهام و امروز ثابت شده که این شاخکها اشتباه نکردهاند. هرچند که عده زیادی تلاش میکنند که این رمان دیده نشود اما به هرحال هر اثری راه خودش را میرود.
در آخر به عنوان نویسنده موفق چه توصیهای به نویسندگان نوپا دارید و توقع شما از مخاطب عام برای اعتلای فرهنگ کتاب خوانی چیست؟
– ما برای نوشتن مدرسه میرویم. برای ماشین سوار شدن به آموزشگاه رانندگی رفته یا از فردی آموزش میبینیم. حرف زدن را از پدرو مادر یاد میگیریم. برای هرکاری در زندگی به هرحال آموزگاری رسمی یا غیررسمی داریم؛ پس برای نوشتن هم باید آموزگار داشته باشیم. نوشتن بدون آموزش یعنی راه طولانی که معلوم هم نیست پایانش چه باشد. پس آموزش باید سرلوحه کار یک نویسنده قرار بگیرد. نه برای مدتی کوتاه که برای همه عمر یک نویسنده باید در حال یادگیری باشد.
درباره مخاطب عام نمیتوانم انتظاری داشته باشم چون برای آنها فرهنگسازی صورت نگرفته. اهالی فرهنگ هستند که انتظار دارم برنامههای مدونی داشته باشند برای مخاطب عام که تشویق به مطالعه شود.
رویامولاخواه؛ سردبیر مجلهی ادبی توتم
صحرا کلانتری؛ مدیر اجرا و هماهنگی
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
فاطمه کلانتری (صحرا)؛ متولد ۱۳۵۷ – تهران، نویسنده؛ شاعر؛ فیلمنامهنویس و کارگردان است. او در رشتههای کارشناسی حسابداری، فیلمنامه نویسی، و کارگردانی سینما فارغ التحصیل شده و دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی است. صحرا کلانتری چهار اثر تالیفی در مقولهی شعر دارد.
آثار تاکنون منتشر شده او عبارتند از:
«گردباد طرح انگشتان بیجهت من است»، ۱۳۸۸، نشر البرز فردانش / «خط عمود»، ۱۳۹۵، انتشارات مایا / «نقطه را فریاد کن»، ۱۳۹۵، انتشارات مایا / «خانهام جایی است میان پوست و استخوان»، ۱۳۹۹، نشر دانشیاران / کتاب شعر-نقاشی “Alma das Mulheres” (اردوگاه زنان) به دو زبان لاتین و انگلیسی، کاری مشترک با ساندرا براگا نقاش برزیلی، نشر بینالمللی اقیانوس بهشت – ۱۳۹۹، برزیل / رمان کوتاه «گنبدهای قرمز دوست داشتنی»، نشر مهری، لندن.
او با فیلم کوتاه تجربی «بلیط برگشت» در سال ۱۳۹۷ وارد جهان سینما شد. ساخت مستندی مشترک با رامین کاوه به نام «یک روز زندگی» در سه نسخهی ایرانی؛ انگلیسی؛ روسی از دیگر فعالیتهای سینمایی اوست که به جشنوارههای خارجی ارسال شدهاست.