کدام نلسون ماندلا؟
اما در میان بوق و کرنای دولتها و رسانههای عمده نئوکانهای کشورهای غربی در همراهی با افکار عمومی جهان برای بزرگداشت ماندلا، مبارزه پیگیر او علیه ستمگر کمتر مورد توجه قرار گرفت. آنچه که بیشتر بر آن تاکید شد نیمه دوم پیام ماندلا یعنی بخشش از جانب ستمدیده پس از الغای تبعیض نژادی بود. . .
«ستمگر و ستمدیده هر دو انسانیتشان چپاول شده است»
چنین سخنی از یک اسطوره مبارزه و مقاومت حاوی درسهایی عمده برای ما ایرانیان و مرهمی بر زخمهای عمیق ناشی از خشونت، انتقام، و کینهتوزی غالب بر کشورمان پس از انقلاب ۵۷ است. اما، گوینده این سخن، نلسون ماندلا، در اوج مبارزه علیه رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی سخنان درسآموز دیگری نیز داشت. او در پیام به تظاهرات سووتو در سال ۱۹۸۵ میپرسد: «… آیا از لحاظ سیاسی درست است که موعظه صلح و مبارزه بدون خشونت کرد؟ آن هم وقتی با دولتی سر و کار داریم که رفتار وحشیانهاش باعث درد و رنج خیلی از آفریقاییها شده است؟…». و خود پاسخ میدهد: «… من نمیتوانم و چنین توصیهای هم نخواهم کرد؛ آن هم زمانی که من و شما، ما مردم، آزاد نیستیم…» او در عمل به چنین باوری دست به مبارزه مسلحانه زد، تاوان آن را با سالیان دراز زندان و شکنجه و کار اجباری پرداخت و استوار بر باور خود پای فشرد.
اما در میان بوق و کرنای دولتها و رسانههای عمده نئوکانهای کشورهای غربی در همراهی با افکار عمومی جهان برای بزرگداشت ماندلا، مبارزه پیگیر او علیه ستمگر کمتر مورد توجه قرار گرفت. آنچه که بیشتر بر آن تاکید شد نیمه دوم پیام ماندلا یعنی بخشش از جانب ستمدیده پس از الغای تبعیض نژادی بود. گویی که «انسانیت چپاول شده ستمدیده» کاملاً به او باز گشته است. وضعیت کنونی آفریقای جنوبی و فقر و فساد گسترده طبقه حاکمه و دولت این بار سیاهپوست این کشور در سایه قدیس سازی ماندلا و از آن خودسازی او قرار گرفت.
آش این وضعیت تا بدان جا شور است و فساد گسترده در میان مقامات دولتی و کنگره ملی آفریقا چنان گسترده که بهعنوان مثال مترجم سخنرانان مراسم رسمی بزرگداشت ماندلا برای ناشنوایان تقلبی از آب در میآید و شرکت فراهمکننده چنین خدماتی که با دولت کار میکند و سالها مترجمان غیراستاندارد را بکار میگرفته است به ناگهان ناپدید میشود. (۱) یا بهعنوان مثالی دیگر رئیسجمهور سیاهپوست کنونی آفریقای جنوبی در همین مراسم بهوسیله مردم به تنگ آمده از فساد هو میشود. رئیسجمهوری که مبلغ ۲۱ میلیون دلار از بودجه عمومی را صرف بازسازی و زیباسازی خانه شخصی خودکرده و در همان حال برای مبارزه با بیماری گسترده ایدز بودجه ندارد. (۲)
نگاهی سریع به برخی دادهها، شرایط کنونی آفریقای جنوبی را اندکی روشن تر میکند. سایت بیبیسی فارسی در گزارشی تصویری تحت عنوان «آفریقای جنوبی در توزیع ثروت ناعادلانهترین کشور جهان»، به شرایط اقتصادی و اجتماعی این کشور پرداخته است. (۳) در این گزارش آمده است از جمعیت ۵۰ میلیونی این کشور که ۸۰ درصد آن سیاهپوست است ۱۴ میلیون نفر تحت پوشش کمکهای اجتماعی قرار دارند. یعنی دو برابر آمار تنها ۵ سال پیش از این. میانگین بیکاری ۲۵ درصد است اما بیکاری در میان جوانان سیاهپوست زیر ۲۵ سال به ۶۰ درصد میرسد.
ایرج عابدیان اقتصاددان ایرانی و مشاور پیشین کنگره ملی آفریقا در گزارش فوق میگوید: «سیاهان تا هفتاد سال حق نداشتند در مدارس ریاضی بخوانند و هم اکنون ریاضیات دانش آموزان سیاهپوست خوب نیست، لذا برای نسل آینده هم به اندازه کافی فارغالتحصیلان سیاهپوست در رشتههای فنی و مهندسی وجود نخواهد داشت». او میگوید از تعداد دو و نیم میلیون مهاجری که از کشورهای دیگر، عمدتاً از زیمبابوه، به آفریقای جنوبی مهاجرت کردند، بیش از دو سوم را متخصصان، مهندسان، پزشکان، حسابداران و دیگر تحصیلکردهها تشکیل میدهند که برای رفع نقیصه کمبود متخصص داخلی به این کشور آمدهاند.
در همین گزارش پاتریک کریون، سخنگوی کنگرههای آفریقای جنوبی میگوید، دولت چرخشی بزرگ در اتخاذ سیاستهایش به نفع شرکتهای بزرگ داشت، بهویژه کاهش تعرفهها که به نظر ما در اقتصادی که سعی میکرد سر پای خودش بایستد خیلی سریع انجام شد. استدلال (مانند همیشه) این بود که باید ابتدا وضعیت اقتصادی را بهتر کنیم و بعد به مسئله توزیع ثروت بپردازیم. اما اینگونه نشد. با رشد اقتصادی بیکاری بیشتر شد و بیعدالتی اجتماعی گستردهتر.
سؤال این است که چرا آن همه مبارزه و جانفشانی به چنین نتیجهای انجامید؟ چرا چند دهه پس از الغای آپارتاید دولت سیاهپوست حاکم در سرکوبی مشابه با سرکوبهای دولت نژادپرست سفیدپوست دست به کشتار کارگران اعتصابی میزند و در ۱۶ اوت سال ۲۰۱۲ پلیس این کشور کارگران اعتصابی معدن را به گلوله میبندد و ۳۴ نفر از آنان را میکشد؟ آیا دولت کنونی با دولتی که به گفته ماندلا: «… رفتار وحشیانهاش باعث درد و رنج خیلی از آفریقاییها بود»، و همین امر موجب گرایش او به مبارزه غیر مسالمت آمیز شد، تفاوت ماهوی دارد؟
مقاله زیر به طور خلاصه به این موضوع پرداخته است. (۴)
جهان در سوگ ماندلا نشسته است. حاکمان ما با ستایش از او یاد میکنند. او مدتها پیش از مرگ به نمادی جهانی تبدیل شده بود: سمبلی والا، فراتر از هر خردهگیری یا چالش، شخصیتی مورد ستایش جهانی.
البته همواره چنین نبود. حاکمان ما عادت دارند آنچه را که با تمام قوا علیه آن بر میخواستند از آن خود کنند. در سالهای اولیه دهه ۱۹۸۰، مارگارت تاچر نخستوزیر انگلستان، و رونالد ریگان رئیسجمهور آمریکا او را «تروریست» خطاب میکردند. دانشجویان محافظهکار دکمههایی به یقه میزدند که روی آن حک شده بود: «ماندلا را اعدام کنید».
وقتی ماندلا خطرناک بود، وقتی او رهبر مبارزهای تودهای علیه سرکوب نژادی بود (و آنچنان الهامبخش که حتی در زندان هم به رهبری مبارزه ادامه میداد)، آن زمان، حاکمان جهان از او نفرت داشتند. این ماندلایی است که ما بایستی گرامی داریم.
کارگران مهاجر و قوانین نژادپرستانه
آفریقای جنوبی ماندلای جوان آفریدهای هولناک از سرمایهداری استعماری، و رادیکالیزه شدن او محصول ترکیبی بیرحمانه از نژادپرستی نهادینهشده و فقر فزایندهای بود که اکثریت وسیع مردم به آن محکوم بودند. در میان تأثیرگذاران بر اندیشه سیاسی او باید از کارل مارکس نام برد. او در تمام دوران فعالیتش با حزب کمونیست آفریقای جنوبی روابطی نزدیک داشت.
در سال ۱۸۸۶، کشف طلا در منطقه وایت واتر سراند (۵) واقع در شمال ترانس وال (۶) بهسرعت آفریقای جنوبی را به بزرگترین تولیدکننده طلا جهان تبدیل کرد. طلای آفریقای جنوبی فراوان، اما استخراج آن سخت بود. منافع کارفرمایان انگلیسی که معادن طلا را در اختیار داشتند وابسته به عرضه وسیع نیروی کار ارزان سیاهپوست بود. برای فراهم آوردن این نیروی کار، تشکیلات استعماری انگلیس سیستمی را ایجاد کردند که بعدها «آپارتاید» خوانده شد.
دهقانان آفریقایی از مزارع خود بیرون راندهشده و گلهوار در اردوگاههای فقرزده دولتی جایداده شدند. آنان مجبور بودند برای گذران زندگی و پرداخت مالیاتهایشان نیروی کار خود را به بهایی نازل به صاحبان معادن بفروشند. سیاهپوستان بهعنوان کارگران مهاجر و با قراردادهای کوتاهمدت استخدام میشدند. زمانی که قرارداد آنها به سر میرسید، بهزور به اردوگاههای دولتی بازگردانده میشدند. آنان در کشور خود برای حضور در مناطق «سفیدپوستان» باید گذرنامه میداشتند.
پس از جنگ جهانی دوم، همراه با گسترش صنایع تولیدی و اقتصاد آفریقای جنوبی، کل دستگاه جدائی نژادی و سرکوب طبقاتی رسمیت پیدا کرد. به سیاهپوستان آفریقایی که بیش از سه چهارم جمعیت را تشکیل میدادند، تنها ۱۳ درصد از زمینها اختصاص یافت. این زمینها اینک به بان تستان (۷) تغییر نام یافته بودند. بسیاری از مهاجرین، بهویژه در معادن طلا، در مجتمعهای بزرگ مردانه یا زنانه جایداده شدند. بسیاری دیگر در شهرکهای پرجمعیت فقیر، در حاشیه مناطق صنعتی زندگی میکردند. همه آنان تحت آزار روزمره پلیس بودند. صدها هزار نفر تحت قوانین تنفرآمیز نژادی بازداشتشده و به بان تستانها تبعید میشدند.
اهالی سفیدپوست آفریقای جنوبی – نسلهای بعدی مهاجران انگلیسی و هلندی (که بعدها بهنام «سفیدپوستان آفریقایی» شناخته شدند) – تمامی کار و کسب بزرگ را در اختیار داشتند، و اکثریت مشاغل حرفهای و تخصصی را نیز به خود اختصاص میدادند. دستمزد سفیدپوستان بین ۱۰ تا ۲۰ برابر دستمزد سیاهپوستان بود. تنها سفیدها (۱۵ درصد جمعیت) حق رأی داشتند.
اما همراه با بزرگتر شدن طبقه سیاهپوست کارگر، که تولید ثروت سرمایهداری آفریقای جنوبی به آن اتکا داشت، پس از سالهای ۱۹۵۰، امواج اعتصابات کشور را فراگرفت. مقاومت سیاهان هر بار با سرکوب جنایتبار دولت سفیدپوست روبرو میشد.
مقاومت تودهای
کنگره ملی آفریقا در سال ۱۹۱۲بهعنوان کارزاری میانه روانه برای اصلاح سیستم از درون بنیانگذاری شده بود. در دهه ۱۹۵۰، رادیکالهای جوان، مانند ماندلا، در این تشکیلات قدرت یافته و سازماندهی مبارزات تودهای را آغاز کردند. پس از آنکه پلیس بروی تظاهرکنندگانی که به تصویب قوانین ۳۱ مارس سال ۱۹۶۰ اعتراض میکردند، آتش گشود و ۶۹ نفر از تظاهرکنندگان را کشتار کرد، ماندلا در میان گروهی از رهبران کنگره ملی آفریقا قرار داشت که به این نتیجه رسیدند که جنبش رهاییبخش بایستی دست به جنگ چریکی بزند.
کنگره ملی آفریقا در سال ۱۹۶۱ یک بازوی مسلح بهنام «نیزه ملت» تشکیل داد و ماندلا نقشی رهبری کننده در آن بعهده گرفت. اما این بازوی نظامی در مقابل رژیم آپارتاید شکست خورد و اثر چندانی از خود باقی نگذاشت. ماندلا، همراه با اکثریت رهبران کنگره ملی آفریقا، دستگیر، محاکمه و به حبس ابد محکوم شد.
در دهه ۱۹۷۰، موجی تازه از مبارزه تودهای بپا خاست، ابتدا با اقدام به اعتصابات و برآمدن یک جنبش اتحادیهای جدید در سال ۱۹۷۳، و سپس با آغاز شورشهای دانشآموزی و منطقهای در سووتو (۸) و دیگر شهرکهای سیاهپوستان در سال ۱۹۷۶، جنبش جدید با خشونت ددمنشانه دولت درهمشکسته شد. صدها نفر کشته شدند. اما این بار دولت نتوانست از ادامه مقاومت سیاهان جلوگیری کند. طی یک دهه، بار دیگر آتش مبارزه شعلهور شده، اعتصابات و شورشهای منطقهای به سطح بیسابقهای رسید. لذا تعداد زیادی از سرمایهداران انگلیسیزبان و برخی از نخبگان سفیدپوست آفریقای جنوبی، که کشور را مستعمره خودکرده بودند، به این نتیجه رسیدند که سرمایهداری آفریقای جنوبی بدون عقبنشینیهای عمده سیاسی در برابر مقاومت سیاهان پایدار نخواهد ماند.
در جریان مبارزات تودهای دهه ۱۹۸۰، ساختار سیاسی کنگره ملی افریقا بازسازیشده و ماندلای زندانی در داخل آفریقای جنوبی و در سطح بینالمللی به نماد کل جنبش ضد آپارتاید تبدیل شد. او ۱۸ سال از دوره زندانش را در زندان جزیره رابین (۹) در یک سلول سیمانی مرطوب ۲/۴ متر در ۲/۱ متر گذرانده بود که تنها حصیری برای خوابیدن در آن بود. زندانیان در طول روز به شکستن سنگ گمارده میشدند (زیر تابش شدید نور آفتاب که منجر به آسیبدیدگی همیشگی چشمان ماندلا شد). زورگویی نگهبانان نژادپرست روال جاری بود. ماندلا که بهعنوان بدترین زندانی ارزیابی شده بود، تنها یک ملاقات و یک نامه در هر شش ماه داشت. ازخودگذشتگی و بیاعتنایی او به درد و رنج، او را در نظر فعالین دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ به یک «رهبر غایب» افسانهای تبدیل کرده بود. در پایان دهه ۱۹۸۰، فشار از پایین باعث شد تا رژیم با ماندلا و کنگره ملی آفریقا به مذاکره بنشیند. پیش از آن کوششهای رژیم برای انجام معاملهای با رهبران «میانه رو» محلی سیاهپوست به شکست انجامیده بود، از آن رو که کنش مستقیم رادیکالهای شهرکها شوراهای همکار رژیم را، که حفظ حاکمیت اقلیت سفیدپوست در مرکز برنامههایشان بود، از هم پاشید.
ثبات سرمایهداری آفریقای جنوبی وابسته به انتقال حاکمیت به اکثریت سیاهپوست شده بود.
نژاد و طبقه
کنگره ملی آفریقا در مورد مبارزه برای تغییر در آفریقای جنوبی دارای یک استراتژی دو مرحلهای بود. آنان اعتقاد داشتند ابتدا باید ریشه ستم با تأمین حق رأی عمومی، و ایجاد دموکراسی پارلمانی از جای کنده شود. سپس در زمانی دورتر، سیستمی اجتماعی بر پایه دموکراسی و برابری جایگزین سرمایهداری شود.
چنین دیدگاهی به معنای اشتیاق کنگره ملی آفریقا به مذاکره برای پایان دادن به حاکمیت اقلیت سفیدپوست بود. روند مذاکرات روندی طولانی و پر تنش بود، اما در پایان، منجر به آزادی نلسون ماندی از زندان در سال ۱۹۹۰ و سپس انتخاب او بهعنوان نخستین رئیسجمهور سیاهپوست آفریقای جنوبی در سال ۱۹۹۴ شد.
جدا کردن مبارزه علیه تبعیض نژادی از مبارزه علیه سرمایهداری برای اکثریت آفریقای جنوبیها نتایجی فاجعهبار داشته است. ستم رادیکال در این کشور اساساً ریشه در استثمار طبقاتی داشت: این ستم ریشه در عرضه گسترده نیروی کار ارزان سیاهپوست برای صاحبان سفیدپوست معادن طلا و سپس تر سرمایهداران دیگر داشت. ستم رادیکال، سیاهان آفریقای جنوبی را در بان تستانها، شهرکها، و مجتمعهای معدنی جای داده بود. اما این اقدامات تحت سیستم سرمایهداری این کشور ضروری بودند؛ سیستمی که اکثریت آفریقای جنوبیها را به فقر و فلاکت محکوم کرده بود تا تعداد قلیلی ثروتمند شوند.
زندگی ماندلا الهامبخش همه کسانی بود که برای دنیایی بهتر مبارزه میکردند. اما تحت سیاستهای او، آنچه که حاصل آمد بسیار کمتر از آنچه بود که امکان داشت بهدست آید. بهرهبرداران اصلی از پایان آپارتاید طبقهای از سرمایهداران سیاهپوست، سیاستمداران، مدیران، و متخصصان بودهاند. آنان، مانند رفقای سفیدپوست خود، و مانند هر کسی از این طبقه در سراسر جهان، مشتاقانه به استقبال نئولیبرالیسم، خصوصیسازی، و کاهش خدمات عمومی و رفاهی رفتهاند. در بالا، کنگره ملی آفریقا به تشکیلات فاسد رهبران سیاسی و همراهان سرمایهدارشان تنزل یافته است. دستگاه قدیمی اتحادیهای وابسته به کنگره ملی نیز بخشی از فساد است. این امر موجب ایجاد مهمترین شکاف در صحنه سیاسی جدید آفریقای جنوبی شده است، زیرا معدنچیان سیاهپوست در تلاش برای ایجاد اتحادیههای جدید مبارزی هستند که از تبانی طبقاتی دست کشیده و کنشی مبارز را علیه کارفرمایان سازمان دهند.
در ۱۶ اوت سال ۲۰۱۲، پلیس آفریقای جنوبی دست به کشتار ۳۴ کارگر معدن اعتصابی در حاشیه شهرک ماریکانا (۱۰) زد. این کشتار بدترین کشتار جمعی پس از دوران آپارتاید بود و قطعاً بیانکننده نقطه عطفی در تاریخ این کشور است. به طور یقین، این کشتار معیاری است برای این که بدانیم اکثریت سیاهپوست آفریقای جنوبی چه راه درازی برای بهدست آوردن دموکراسی، برابری و صلح در پیش دارند، اهدافی که آن همه جانهای خود را در دوران تاریک آپارتاید برای دست یافتن به آنها فدا کردند.
ما باید آن خاطره از ماندلا را گرامی داریم که حاکمانمان از آن نفرت دارند: زندانی سیاسی تنها، دلیر و تسلیمناپذیر که به مقاومت در برابر ستم نژادی محکوم شده بود و در همان حال باید متأسف باشیم از اینکه بزرگ داشت او بهوسیله حاکمان ما تنها به علت دستنخورده باقی ماندن سرمایهداری آفریقای جنوبی، در جریان مبارزه علیه آپارتاید است.
پینوشتها:
۱. بیبی سی فارسی ۱۲ دسامبر
۲. سی بی سی چهارشنبه ۱۱ دسامبر
۳. بیبی سی فارسی ۱۰ دسامبر
۴. در این زمینه مقاله کوتاه دکتر کرنل وست که پس از ترجمه مقاله بالا خواندم بسیار روشنگر است. این مقاله را میتوان در لینک زیر دید:
https://mail.google.com/mail/u/o/?shva=1#inbox/14304485b17cb688
۵. white watersrand
۶. Transvaal
۷. Bontustan
۸. Soweto
۹. Robeen Island.
۱۰. Marikana
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
محسن صفاری؛ مترجم ساکن ونکوور – کانادا است که نوشتن مقالات اقتصادی را از زمان دانشجویی با نشریه دانشجویی باران در لاهیجان آغاز کرده و تاکنون نیز ترجمههای زیادی از او در نشریات فارسی بهویژه شهروند بیسی و سایت شهرگان چاپ شدهاست.
کتاب «زمین، سیاره آسیب پذیر: تاریخ اقتصادی کوتاهی از محیط زیست» اثر جان بلامی فاستر را ترجمه کرده که در سال ۱۳۹۵ در تهران، توسط انتشارات جهان ادیب، منتشر شدهاست.
کتاب «تله ی پیشرفت، پژوهشی در زمینه های محیط زیستی فروپاشی تمدنهای باستانی» نوشته رونالد رایت در زمستان ۱۳۹۸ از سوی نشر چشمه انتشار یافت که تاکنون به چاپ چهارم رسیده، و نسخه صوتی آن نیز منتشر شده است. کتاب «انقلاب زیست بومی، صلح با کرهی زمین» نوشته جان بلامی فاستر را پاییز ۱۴۰۰ نشر چشمه منتشر کرد.
کتاب «تاریخ جهان در آیینه هفت چیز ارزان» از سوی همین انتشاراتی در آینده نزدیک منتشر می شود.