دمشق و روژاوا در مسیر “صلح بزرگ”
بحران سوریه و تحولات اخیر در این کشور که در مسیر پیروزیهای متوالی و برنامهریزی شده دولت دمشق حرکت میکند، در عرصه نظامی و سیاسی معادلات جدیدی را موجب شده است. بعد از اینکه ارتش سوریه به کمک متحدین خود روسیه، ایران و حزبالله لبنان توانست مناطق “غوطه شرقی”، “قنیطره” و استان “درعا” را با جنگ و مذاکرات سیاسی با گروههای شورشی برای تسلیم و انتقال به “ادلب” آزاد کند، وضعیت جدیدی رقم خورد که تقریبا کار گروهای شورشی مخالف و گروههای تروریست اسلامی را تقریباً به سرانجام رساند و مناطق سوقالجیشی و مهم کشور را به زیر حاکمیت دولت مرکزی کشاند. بر اساس یک توافق نانوشته فعلا تمام گروههای شورشی در هم پاشیده طبق مذاکرات صلح در میادین جنگ، به ادلب منتقل میشوند و این استان همجوار ترکیه را میتوان تنها منطقه مهمی در سوریه به حساب آورد که در دست مخالفان رنگارنگ میباشد. این طیف از مخالفان اصلی “بشار اسد” در واقع در یک نوع تبعید اجباری در جایی قرار گرفتهاند که عرصه عمل و توان جنگیدن از آنان سلب شده است و از یک طرف با نیروهای ترکیه محصور شدهاند و از طرف دیگر از چند سو در محاصره ارتش سوریه و متحدین آن قرار دارند. در چنین شرایطی چنانچه یک تحول خارج از پیش بینی در عرصه منطقهیی و بینالمللی اتفاق نیافتد، بدون تردید میتوان این گروههای مسلح شورشی را فاقد انسجام و قدرت تاثیرگذاری بر تحولات آینده سوریه دانست.
آنچه هم اکنون برای دولت سوریه از اهمیت بسیاری برخوردار شده است بازگرداندن مناطق شمالی کشور – که شامل کانتونهای خودمختار کردنشین و مناطق تصرفی آنان – در حومههای “دیرالزور” و “رقه” میباشد که با پیشروی “یگانهای مدافع خلق” هم اکنون در تصرف آنان قرار دارد، به زیر چتر دولت مرکزی است. موضوع روابط دولت مرکزی دمشق با نیروهای کردی که از حمایت کجدار و مریز آمریکا برخوردارند، البته با دیگر مخالفان شورشی و بنیادگرایان اسلامگرا کاملا متفاوت است. در طول هفت سال گذشته به غیر از موارد نادری از برخوردهای مسلحانه کوتاه مدت که معمولا با میانجیگری روسها خیلی زود ختم به خیر شده است، تقریبا این دو نیروی اصلی نقش آفرین در سوریه امروز در چارچوب یک “صلح سرد” قرار داشتهاند. هماکنون از یک طرف دولت مرکزی میخواهد حاکمیت ملی خود را در تمامی مناطق کشور از جمله مناطق کانتوننشین اعمال کند و از طرف دیگر رهبران “روژاوا” نیز بعد از تحولات “عفرین” و “منبج” که به عینه درک کردند در معاملات هژمونهای منطقهیی و بینالمللی در مرحله نهایی میتوانند وجه المصالحه قرار گیرند، امروز مذاکره و توافق با دولت بشار اسد را برای دستیابی به حداقلی از مطالبات خود عاقلانه و منطقی دانستهاند. شکست عفرین و عدم پذیرش پیشنهاد روسیه برای واگذاری این منطقه به دولت مرکزی در حین اداره محلی منطقه توسط خودشان، در نهایت منجر به تهاجم نظامی ارتش ترکیه و اشغال این منطقه توسط نیروهای “رجب طیب اردوغان” و اسلامگرایان متحد وی گردید. در منبج هم معادله کاملاً به زیان کردها که بر روی حمایت آمریکا حساب زیادی باز کرده بودند رقم خورد و بعد از توافق واشینگتن – آنکارا که منجر به اخراج یگانهای مدافع خلق از این شهر و حومه آن شد، رهبران کرد را به واقعیت موضوع بهتر آگاه کرد. در چنین شرایطی رهبران روژاوا نمایندگان خود را در هفته اخیر روانه دمشق کردند تا در مورد چگونگی امکان تفاهم و یک توافق ملی با دولت مرکزی وارد مذاکره شوند.
خبرهایی که از هفتهها قبل با سفر هیاتهای سوری و روسی به مناطق کردنشین برای مذاکره و اخیرا بعد از چند روز نشست و رایزنیهای سیاسی – نظامی بین نمایندگان روژوا و دولت مرکزی که در دمشق جریان داشت، ظاهرا نشان میدهد که دو طرف به یک مصالحه مرضیالطرفین دست یافتهاند. هر چند رئوس مقدماتی این توافق از طرف نمایندگان کرد مورد تایید قرارگرفته است اما هنوز در مورد اصلیترین مسائل اجرایی باید مذاکرات زیادی انجام گیرد. در این میان دو نگاه و رویکرد متفاوت وجود دارد که بهصورت جدی و اساسی باید دو طرف حول آن به یک توافق برسند. از یک طرف خواست قبلی رهبران روژاوا برای ایجاد یک منطقه کاملا خودمختار مثل منطقه “اقلیم کردستان عراق” است که با توجه به معادلات جدید که در تحولات سوریه رقم خورده است تحت هیچ عنوانی از سوی دمشق پذیرفته نمیشود. از طرف دیگر یک راه منطقی و قابل قبول وجود دارد که در قالب “فدرالیسم” یا “کنفدرالیسم” در چارچوب یک سوریه واحد و پذیرش حق حاکمیت ملی دولت مرکزی میتواند طرح و مورد مصالحه قرار گیرد و دولت دمشق هم باید بداند که اعمال حاکمیت به صورت گذشته قابل انجام نیست. تحولات جدید و نگاه منطقی و پراگماتیست رهبران روژاوا در ماههای اخیر نشان میدهد که آنان به درستی به سمت گزینه دوم که امکان توافق را فراهم میکند، تغییر جهت دادهاند. بر طبق گزارشات ظاهراً “بریت ماک گروک” نماینده آمریکا قبل از مذاکرات دمشق در دیدار با رهبران “شورای سوریه دمکراتیک” نه تنها با مذاکره این گروه با دولت مرکزی مخالفت نکرده است بلکه خواستار بازگشت موسسات دولتی مانند نهادهای مسئول خدمات برق، آب و تامین حمل و نقل به دولت سوریه شده است. این پالس آمریکایی که هم اکنون در منگنه بین نیروهای کردی و متحد بزرگ “ناتویی” خود به سختی گرفتار شده است و این اواخر ترجیحا ترکیه را انتخاب کرد، هم اینکه نشان میدهد که واشینگتن دیگر نمیخواهد به خاطر کردها هزینه تقابل با آنکارا را متحمل شود و هم اینکه کردها نیز دریافتند که وضعیت عینی منطقه نشان میدهد که نباید بر روی این حمایت آمریکا حساب ویژه باز کنند. از طرف دیگر اظهارات “صالح مسلم” از رهبران اصلی شورای سوریه دمکراتیک مبنی براینکه “شرط شورا برای آغاز هرگونه توافق با رژیم سوریه، تعهد و ضمانت یک طرف بینالمللی برای این مذاکرات خواهد بود” با توجه به نقشی که روسیه در این خصوص بازی میکند از قبل تامین شده خواهد بود. اگر در ادامه مذاکرات بین رهبران کرد و دولت دمشق حول حق حاکمیت دولت مرکزی بر این مناطق در چارچوب پذیرش یک فدرالیسم یا کنفدرالیسم دمکراتیک که گویا دمشق نیز مستعد پذیرش عدم تمرکزگرایی به شیوه گذشته است، توافقات اصولی انجام بگیرد تا حدودی می توان گفت که بحران سوریه به سمت پایان (البته به مفهوم جنگ هفت ساله و منازعات داخلی ویرانگر) حرکت کرده و به تعبیری “صلح بر جنگ” پیروز شده است.
۷/۵/۹۷
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
اردشیر زارعی قنواتی نویسنده و روزنامهنگار؛ روشنفکر و فعال سیاسی، تحلیلگر سرشناس ایرانی در حوزهی مسایل سیاسی و بینالملل است. از او مقالات فراوانی در نشریات ایران از جمله شرق و اعتماد و سایتهای معتبر خارج از کشور منتشر شدهاست.