رود مرموز – مقدمه مترجم
خوانندگان محترم مجله شهروند بی سی از این هفته میتوانند کتاب «رود مرموز» اثر ماندگار دنیس لوهان را پی بگیرند. این اثر برای اولین بار به زبان فارسی ترجمه میشود و خوانندگان عزیز این نشریه در ونکوور – و سایر جهان از طریق شهرگان آنلاین – آنرا زودتر از هموطنان داخل کشور، تقریبا همزمان با ترجمهی فصل به فصل اثر، مطالعه مینمایند. این کتاب به دلایل متعدد ادبی، هنری و اجتماعی اثری قابل توجه و مهم قلمداد شده است که مترجم در این چند سطر بصورت فشرده دلایل این اهمیت را بر میشمرد.
برای خوانندهای که اهل ادبیات و رمان و شعر و نوشتن و خبرهای فرهنگی ادبی و … این قبیل چیزها نیست، خواندن کتاب «رود مرموز»، پیشنهاد میشود، اما برای کسانی که همه این مسائل دغدغهی آنهاست، مطالعه و امعان نظر و حتی دقت در آن، ضروری شمرده میشود:
۱) داستان این کتاب مربوط به همین چند سال قبل و محل اتفاقات آن در ناحیه بوستن نهچندان بالاتر از نیویورک است. زمانی تقریبا نزدیک به حالا و مکانی همین دور و برها. آدمهایی از جنس خودمان و مسائلی از نوع مسائل امروز ما. با همین لباسهایی که ما میپوشیم و همین ماشینهایی که ما میرانیم و خلاصه عین خودمان. به این اعتبار «رود مرموز» یک رمان امروزی است. اینکه انسان امروز باید رمان امروزی بخواند، چندان کشف بزرگی نیست، اما اینکه انسان امروز نمیتواند و نباید از مسائل پرشتاب دنیای اطرافش بی خبر باشد، توصیه بشدت سودمندی است. کاری که این کتاب با ذهن ما میکند در وهله اول دادن یک تصویر کلی از دنیای پرشتاب اطرافمان است. اینکه سیل توفنده و رونده تکنولوژی و پیشرفت و زندگی ماشینی چه با روح و روان ما آدمها کرده و میکند، حرف اصلی این کتاب و خواندنش برای همه لازم است. و در وهله بعدی به ما یادآور میشود که این روند ماشینی شدن سبب از دست دادن چه اصول اخلاقی یا ملاکهای انسانی در مسیر زندگی ما شده و میشود. چندان مهم نیست شما در کجای این کره خاکی کتاب را بخوانید، اگر آدمی از جنس امروز باشید – که هستید وگرنه در این دوره و زمانه زندگی نمی کردید- این کتاب داستان زندگی شماست یا میتواند باشد. پس جدیاش بگیرید.
با اینکه رمان است و نویسنده طبعاً از قوه تخیل خودش نهایت بهره را برای سرگرم کردن بنده و شما برده است، اما در جای جای این کتاب شما رد قوی واقعیت را میبینید. اینکه واقعیت روزمره زندگی ما گاهی تا چه حد میتواند جذاب و تاثیرگذار باشد، نکتهای است که نویسنده این کتاب به حد نهایت از آن بهره برده است.
این یعنی اینکه هرچه در این کتاب میخوانید و میشنوید حقیقی است. ناگفته پیداست که منظور از حقیقی در اینجا نه بهمعنای زندگینامه یک آدم یا یک گروه بخصوص، بلکه به معنی قابل لمس و واقعی بودن است. به معنی حسین کرد نبودن و از آسمان نیامدن آدمها و بازوی آهنین نداشتن شخصیتهای کتاب است.
نکته بعدی در پیشنهاد خواندن این کتاب، آشنا شدن کامل من با نویسنده است. دنیس – که حالا به یمن گرفتن اجازهی ترجمه کتاب و حل پارهای از مشکلات آن، رفاقتی با او گره خورده که بنام کوچک صدایش میزنم- انسانی است کاملاً معمولی و چنانکه گفتم از جنس من و شما. او همه تجربیات عادی زندگی را پشت سر گذاشته و در کتابهایش به چنین آدمهایی میدان میدهد. او صاحب نه اثر معروف که برخی از آنها جوایز متعدد ادبی و فرهنگی را در سطح جهان و آمریکا ربوده است، خود در معرفیاش در سایت رسمی دنیس لهان میگوید: «بنده قبل از نویسنده شدن مدتی به عنوان مشاور در مرکز کمک به عقبافتادگان ذهنی و همچنین مرکز سوء استفاده از کودکان کار میکردم. بعد مدتی به کار رانندگی تاکسی و لیموزین پرداخته و سپس به شغل گارسونی همراه با پارک ماشینهای مشتریان در پارکینگ رستوران رو آوردم. بعد از آن بود که سراغ کار صندوقداری در یک کتابفروشی رفتم. در کنار تمام اینها کار انبارداری و بار زدن کامیونهای میوه و سبزیجات شغل ثابتام بوده است». تنها افسوس او از این همه سال در این مشاغل شریف این است که: چرا هیچ رستورانی به او کار مشروب فروشی (Bar tender) که خیلی دوست میداشته، نداده و او را لایق این کار ندانسته است. او انسان متواضعی است که با وجود کسب تمام مدارج بالا خود را چنین خاکسار معرفی کرده و هیچ ادعایی در دانایی، هنر و تحصیلات ندارد. آیا میشود به چنین انسان فروتن و نازنینی علاقهمند نشد و کتاب او را نخواند؟!
خوانندگان در این اثر از خلال آن، تصویر خود و زندگی واقعی و روزمره اطرافشان را میبینند و به نسبتی که با آن درگیر شوند، میتوانند از کتاب و حوادث آن همذات پنداری کنند.
فصلهایی از ترجمه را به دوستان عزیز غیر متخصصی برای خواندن و اظهار نظر در خصوص ترجمه دادم، تمامی آنها بدون استثنا سراغ فصلهای بعدی را برای پی بردن از باقی داستان گرفتند. بدون آنکه هیچ اشارهای به اشکالات ترجمه و پاسخ به تقاضای اصلی من بکنند!
نکته آخر، با اینکه کل رمان، داستانی پسرانه یا مردانه بنظر میرسد – و در بعضی نشریات آمریکایی برای بازارگرمی نوشته بودند فروش یا خواندن این کتاب برای دختران ممنوع است! – اما وقتی خوب به عمق داستان بروید، در مییابید که اصلاً اینطور نیست و برعکس، زنها چه تاثیر عمیقی روی مردهای این داستان داشته و دارند. اصلا هسته اصلی یا بقول هیچکاک، مگ گافین داستان را اتفاق هولناکی که برای یک دختر جوان می افتد، شکل میدهد و همه مردهای رمان درگیر حل مشکلیاند که یک دختر خلق کرده و طبعا هر کدام به روش خود – که آنهم بی تاثیر از مراودات زنانه نیست – با مشکل درگیر میشوند.
شاید این نکته نیز کتاب را برای خواننده عادی ممتاز میکند که بداند چه تفاوتهای عمیقی میان دنیای مردانه و زنانه و نوع نگاه هرکدام به پدیدههای اطراف حتی در قرن بیست و یکم هست.
۲) دلایل اینکه چرا مطالعه و امعان نظر در این کتاب برای یک خواننده حرفهای و اهل ادبیات ضروری و واجب است، فراوان و از حوصله یک مقدمه کوتاه خارج است. خود این بحث با آوردن شواهد و نمونههای کار میتواند به یک مقاله مفصل یا حتی یک کتاب کوچک تبدیل شود و بعنوان مواد درسی یک کلاس داستان نویسی قرار گیرد، اما در اینجا به درخواست ناشر محترم به چند فقره از آنها اشاره میکنم:
الف – دنیس لهان، خالق این اثر، نویسنده جوان و خوش آتیهیی است.
بسیاری او را همینگوی نسل ما و کارهایش را با گریشام مقایسه کردهاند. صرف جوان بودن یک نویسنده و اینکه یک اثر را در چه سنی و چه دورهیی از حیات ادبی خود خلق کرده، برای منتقدان مطمح نظر است و حاوی نکات فراوان برای دقت. طبعاً وقتی نویسندهیی در دهه سی و چهل زندگی چندین اثر موفق خلق میکند، میتوان امید داشت که در دهههای بعدی حیات خود کارهای پختهتر و جاافتادهتری ارائه نماید. پس خوانندگان حرفهیی ادبیات در زبان فارسی باید او را جدی بگیرند و منتظر کارهای بعدی او باشند.
ب) کتاب «رود مرموز» جوایز ادبی فراوانی برده است که این خود دلیل کافی و متقن بر مهم بودن اثر و ضرورت معرفی آن به خوانندگان فارسی زبان است. از جمله جوایز آن میتوان به اینها اشاره کرد:
– این اثر فینالیست جایزه برگزیده وینشیلد بوده که آنرا با اختلاف فاحشی از رقبا برده است.
– همچنین این کتاب جایزه «پن» را برای بهترین رمان از آن خود کردهاست.
– هکذا جایزه ادبی ماساچوست که توسط مرکز معتبر علمی و ادبی ماساچوست هر ساله به بهترین اثر ادبی سال اهدا میشود، به این کتاب و نویسنده جوانش تعلق گرفته است.
– علاوه بر آن جایزه باری به کتاب «رود مرموز» در بخش بهترین رمان واقع گرا، اهدا شده است.
نویسنده کتاب دنیس لهان دارای مدرک فوق لیسانس از دانشگاه فلوریدا در رشته نویسندگی خلاقانه است. او خود در این دانشگاه و دپارتمان ادبیات به تدریس همین رشته مشغول است. در عین حال که کارگاه نویسندگی بزرگ و معروفی را در دانشگاه پیتزبورگ پایه نهاده و اداره می کند، زندگی او میان شهر زادگاهش – یعنی بوستن کانتیکات که از قضا این داستان در آن شهر میگذرد – و فلوریدا در حرکت و سیلان است.
از بهترین دلایل اثبات با ارزش بودن کتابهای او فیلمهای سینمایی مشهوری است که از روی آثار او تهیه و تولید شده است. تقریبا تمامی کتابهای او توسط کارگردانان بزرگ سینمای آمریکا به فیلمهای ماندگار و کلاسیکی بدل شدهاند و تهیهکنندگان هالیوود انحصار استفاده از آثار او را قبل از چاپ میگیرند. از آن میان کافی است به فیلم – شاتر آیلند – ساخته استاد بزرگ معاصر سینما جناب مارتین اسکورسیزی اشاره کنیم. فیلمی که جوایز متعدد سینمایی منجمله اسکار بهترین کارگردانی برای اسکورسیزی و بهترین طراحی صحنه و موسیقی را از آن خود کرد. توجه به همین یک نکته که چنین کارگردانی هر اثری را برای ساختن فیلم انتخاب نمیکند، کافی است که بدانیم چرا خواندن این کتاب مهم و ضروری است. همچنین فیلم میستیک ریور – براساس همین کتاب که پیش روی شماست – ساختهی دیگر استاد بزرگ معاصر سینما یعنی کلینت ایستوود است. این فیلم هم در سال تولید کاندیدای چندین جایزه اسکار منجمله شان پن (برای بهترین بازیگر مرد)، فیلمبرداری و کارگردانی بود. باز کافی است بیاد داشته باشیم که کلینت ایستوود در دهه هشتم زندگی خود دست به ساختن فیلم از روی این کتاب برده و مردی که از دهه بیست زندگی خود در متن سینما و همکار پدران این صنعت مثل سرجیو لئونه بوده است، در دوران پیری و پختگی احتمالاً اثر بی ارزشی را برای کار انتخاب نمی کند.
ج) سبک نگارش اثر: شیوه نگارش این اثر بسیار خاص است. به این معنا که ضربآهنگ در ساختمان این رمان حرف اصلی را میزند و بافت اثر ترکیبی از توصیفات ناب ادبی و تصویر سازیهای خلاقانه بصری است. شاید یکی از اصلیترین دلایل اقبال کارگردانان بزرگ سینما به آثار لهان جنبه قوی بصری کارهای او و ارزش و اعتباری است که او برای تصویر سازی قایل است.
همچنان که توصیف ادبی صحنهها به روشنی خود را نمایان میکنند و در برخی مواقع خواننده را بهیاد آثار اساتید بزرگ دوران توصیفی ادبیات کلاسیک می اندازد. در این اثر کاربرد توصیف تنها تا جایی است که مخل مفهوم از یکسو و ریتم و ضرب آهنگ کار از سوی دیگر نشود. نویسنده بطرز وسواس آمیزی مراقب است تا اطناب در توصیفات ادبی سبب کلافگی و دلزدگی خواننده نگردد. مشکلی که اساسا ادبیات کلاسیک دوران توصیف با آن دست بگریبان بود. نویسنده در این اثر فصلها را با بیانی توصیفی آغاز و به محض قرار دادن خواننده در فضای صحنه، سراغ دیالوگهای جاندار و قطعهای سریع تصویری – که روش نوین داستانگویی و روایت است – میرود. با آنکه این بحث ادبی مجال توضیح فراوان و آوردن نمونهها و شاهد مثالهای بیشتری دارد، اما همین مختصر اهل فن را بسنده خواهد کرد.
د) این کتاب از حیث محتوی توجه خاصی به روحیات و مسائل روانی شخصیتها دارد و شاید بیراه نباشد اگر آنرا در زمره کتابهای روان شناسانه قرار دهیم. همچنان که از دیگر کتاب این نویسنده – شاتر آیلند، که بهترین رمان روانشناسانه سال لقب گرفت – بر میآید، دنیس لهان مهارت خاصی در واکاوی روحیات شخصیتها از خود نشان میدهد. برای او آدمهای داستان، عناصر از آسمان آمده و متعلق به دنیای پاکی یا پلیدی نیستند. از دید او آدمها رنگین کمانی از رنگهای گوناگوناند که در موقعیتهای مختلف رنگ خاصی را به نمایش میگذارند. از دید او آدمها خاکستریاند و هر کدام در خود بخشی از خیر و شر را به امانت نگاه میدارند. آدمهای داستانهای او نه خوب و نه بد هستند. آدماند مثل باقی آدمها. گاهی خوب و گاهی بد. اما روش او برای آفتابی کردن و نمایاندن چند بعدی بودن کاراکترها مخصوص خود است. او هر شخصیتی را در رمان در موقعیتهای متفاوت و گاه متضاد قرار داده و عکسالعمل او را در وضعیتهای گوناگون مقایسه میکند. از خلال این مقایسه است که چند وجهی بودن کاراکترها بخوبی خود را نشان میدهند. در مواقع بسیاری از یک شخصیت عکس العملی را شاهد هستیم که تنها در همان وضعیت قابل فهم و پذیرش است و جداکردن آن عمل از آن صحنه معنایی کاملا متضاد با همه ملاکها و معیارهای ما در پی خواهد داشت. اما از این رهگذر است که لهان به ما میفهماند، آدمها محصول شرایط و موقعیتهایی هستند که در آن واقع شده یا میشوند. ما آدمهای مجرد و انتزاعی نداریم. هر چه هست در همان صحنه و کوران اتفاقات است. نمیتوان انسان را جدای از افعال و اعمالش بعنوان یک موجود مجرد فلسفی مورد بحث و نقد قرار داد. به همین اعتبار نمی توان اساساً انسان را به عنوان یک مفهوم مجرد مورد پذیرش قرار داد. از این رو در آثار دنیس لهان – منجمله در این کتاب – توجه به موقعیت آدمها بسیار مهم و در فهم کلیت رمان حیاتی است. این که هر شخصیت از چه زمینه و سابقهیی میآید در عکسالعمل او در حوادث داستان تاثیر گذار است. به همین دلیل است که مثلاً در این کتاب ما چندین فصل ابتدای کتاب را به بازخوانی یک خاطره از دوران کودکی سه شخصیت اصلی رمان میپردازیم، در حالیکه میتوان پرسید برای چه؟ ربط این حادثه به حوادث بعدی چیست؟ این حادثه چه نقشی در روند داستان اصلی دارد؟ چرا ما باید خاطرهیی از سی سال قبل را – آنهم با این آب و تاب – بدانیم و بخوانیم تا وارد داستان اصلی بشویم؟ پاسخ این سوالات در همین نکته نهفته است که از دید نویسنده آدمها جدای از خاطرات، محیط رشد و فضای پرورشی خود نیستند. هر کاری که ما در بزرگسالی می کنیم، بازتابی از یافتهها و برداشتهای دوران کودکیمان است. و شاید از همین رهگذر است که نمیتوان به هیچیک از آدمهای داستانهای او حق مطلق داد یا نداد.
در پایان امیدوارم ترجمه این کتاب که کار سنگینی از لحاظ حجم و دشوار از حیث معادل یابی بود، خدمتی به زبان فارسی و جامعه فرهنگیمان به حساب آید. بر دوش خود میدانم تا از زحمات دوستان یکدل و مهربانی که با خواندن متن و گوشزد نمودن اشکالات فراوان آن مرا در این کار یاری رسانده، تشکر کنم. از میان آن خیل به استاد نازنینم، جناب خسرو مهربان سمیعی و خانم دکتر زهره میرشریف که با دقت و حوصله فراوان ترجمه را با متن مقابله کرده و از یادآوری ها و تذکارهای کارشناسانه شان بهرهمندم ساختهاند، تشکر فراوان بدهکارم. چنانکه باید از جناب آقای هادی ابراهیمی، آقای سپهر رشیدینیا ، سرکار خانم شقایق ریاحی ، جناب دکتر محمد رشیدینیا، سرکار خانم هلاله کاولی و سرکار خانم دکتر سپیده هاشمی که با تذکرات مفید و بجای خود به غنای ترجمه افزودند، تشکر و حق نعمت بگزارم. همچنین اگر نبود دلگرمی ها و تشویقهای همدلانه دوست شفیق و رفیق گرمابه و گلستانم، حضرت حمید کتابی – که مهرش در دلم خانه دارد و میرائیاش مباد – کار این ترجمه به سامان نمیرسید.
کلام آخر اینکه هر آنچه عیب و ایراد در این کتاب هست از من است و نویسنده کاری منقح و پاکیزه به اینجانب تحویل دادهبود. من نیز از سر خیرخواهی و حسن نیت در حد وسع تلاش کردم. ایرادات باقی مانده از نقصان دانش و کوتاه دستی من است. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
ز دست کوته خود زیر بارم
که از بالا بلندان شرمسارم
اگر گفتم دعای می فروشان
چه باشد، حق نعمت می گزارم
با احتـرام
نــادر ریـاحـی
ونکوور – زمستان نود