ECCE HOMO (اینک انسان)
مجموعهی عکس های افشین پرورش، عکاس مقیم آمریکا باعنوان ECCE HOMO (اینک انسان) هدیهای است از سوی هنرمند عکاس به بازدیدکنندگان سایت شهرگان .
افشین پرورش، خود شرحی بر عکسها نوشته که در پی میخوانید:
My self-portraits , photography فرقی نمی کند که اصلا چه فرق میکند… هر که باشی و پشت هر میز و لباس و نقابی که پنهان کردهباشی خود را، باز سراغت میآید… نه توان فرار و نه توان مقاومت… گیرم که خود را به نقابی آراستهای و چون صِفری سردرگم، غرق شدهای در هیاهوی خیابان شلوغ… تنها… تنها… تنهایی ِعریان، میشود حقیقتِ تمام این شبهای ابدی که به ناگه، گریبانت را می گیرد و پرتت میکند به مغاکِ بیروزن ِ نومیدی… به حرفی، حدیث و حادثهای، آتش میگیری… کباب… ذغال میشوی و خاکستر… خاکسترم بر بادهها… فرو میریزی از درون… تیغۀ شکستۀ حرمت، پوستت را می کند و تو مچاله میشوی و مچاله و مچاله میشوی به هردم و بازدمی، همچون تمام ِ آرزوهای یائسۀ غبار گرفتهات… شوق ِ عریان ِ مرگ، از تمام منافذ پوستت فوران میزند… جان میکنی و جان میدهی… فریاد… نه… نه… که صدا راه خروج را گم کرده سالهاست و تو مات و مبهوت به آن تصویر ِ ناشناس در آینه مینگری و زمزمه میکنی به هق هقی تلخ: دلم برای خودم تنگ… آینه آینه آه… آینه آینه درد… آینه آینه زخم… به نسیمی، ترانهای و خاطرهای، به نگاهی و معجزهای، وجودت سرشار میشود، بلند… روح میگیری و بال و پر…همه تن چشم میشوی، خیره… مرغ باغ ملکوت… رنگ میگیرد دنیا، به نگاهی… حادثۀ عشق… عاشق میشوی… جسم قفسی تنگ است و موج دریاهای دور، جان را هوایی می کند… جان میکنی تا رها شوی، آزاد… از هر بندی، از هر قیدی… که دنیا را تمام میکنی، سواره بر نسیم… گاهی به هیاتِ دریا میشوی… گاهی به هیاتِ آسمان… گاهی به هیات زمین… جاودانه میشوی در حریم ِ امن ِ آغوش… سجده به اذان نفس… رقصی چنین میانۀ میدان… گویاترین رویای زمین و زمان میشوی، در گذر از خاطرههای سنگباران… درتاریکی این چشمهای ماه گرفته که قرنی است خیره مانده به این روزن ِ تابان، دل میآویزی به طنین گامهایش، در دلواپسی ِ سایه روشن دیدار… عاشق میشوی… انتظار… انتظار… انتظار… در این میان، چیزی ورای آنی که دیگران میبینند، چشمانت میبیند. چیزی فراتر از هر واژهای… نقشی پررنگتر از آنی که به قلم روی بوم، نقش می بندد. تصویری که هیچ کس جز خود، قادر به دیدنش نیست و این ، حقیقت درون تنهای ماست… حقیقت تنهایی من… تنهایی انسان… حقیقت انسان… این عکسها چیزی فراتر از من را، به من نشان میدهد: «اینک انسان»، روایتگر روح ِ تنها و سرگشتۀ آدمی است…