تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

غزلی از لیلا آرمون

غزلی از لیلا آرمون

تو رفتی و ندیدی گریه‌های بی‌امانم را
شکستن‌های پی در پی پریشان کرد جانم را

اگرچه در میان شعله‌ها روح و تنم می‌سوخت
نبودی تا ببینی این صبوری توانم را

تمام باورم را یک‌ شبه ازدست دادم تا
به ناچاری زدم برصورت خود تازیانم را

رها کردم دلم را در شبی با اوج دلتنگی
کسی دیگر نبیند این من و حال نهانم را

اگرچه خوب می‌دانم پشیمان می‌شود روزی
ولی دیگر نمی‌خواهم دلیل امتحانم را

کسی دیگر شبیه حرف‌ها و وعده‌هایش نیست
که دائم می‌دهم تاوان تلخ داستانم را…

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
تبلیغات

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان «ویژه‌نامه‌ی پیوست شهرگان»

Verified by MonsterInsights