
ماجراهای آرمادیلو
ماجرای یکم “مُنجی” آرمادیلو چند قدم به جلو برداشت و دید مسیح در...
صفحه را انتخاب کنید
سیاوش خسروی | 13 دی 1401
ماجرای یکم “مُنجی” آرمادیلو چند قدم به جلو برداشت و دید مسیح در...
عباس زال زاده | 16 مهر 1401
مرد زن را وقتی که داشت از گرما روسریاش را باز میکرد گرفت. زن که کیفش را زیر بغلش قایم کرده...
میترا الیاتی | 30 شهریور 1401
داستانی کوتاه از میترا الیاتی به صدای شیون زنی از خواب پریدم. به دقت که گوش کردم دیدم صدا از...
فرمیسک فیروزی | 21 شهریور 1401
زن روسریش را طوری به سر کرده بود که صورتش پیدا نبود و خودش را جوری روی بقچه بغلش خم کرده بود که...
عباس زالزاده | 21 شهریور 1401
نویسنده: عباس زال زاده ۱ صبح هر دو ساکت روی صندوق تمرهندی در گوشهای از لنج نشسته بودند،...
عباس زال زاده | 6 تیر 1401
هر چه توان داشت در بازوهای نحیفش جمع میکرد تا محکمتر پارو بزند. موج به سینه قایق میخورد و...
داوود جمالی | 3 تیر 1401
عکسها : مرضیه نیکپسرم را صدا میزنم پسرم را خیلی صدا میزنم پسر خیلی کوچکم را.خسته ام می کند خانه ی...
پوروین محسنی آزاد | 27 خرداد 1401
مرد در گوشی تلفن گفت : “خوش ندارم با این دختره نفس به نفس بشی.” آسیه گفت:...
فرمیسک فیروزی | 27 خرداد 1401
محو تماشای صورتم و چینهای ریز دور چشمم بودم که آسانسور، طبقه سوم را اعلام کرد. در آسانسور که...
سهیل شریفان | 15 خرداد 1401
سرش را گرفتهبود زیر پتویی که شبها زیرانداز خواب او بود و هی پشتسرهم سرفه میکرد. پتو را...
شهلا شهابیان | 8 اسفند 1400
میگویم گوهر حتما اینطوری نشسته روی این صندلی. روبهروی سِوروگین عکاسباشی و عکس گرفته. بعد...
محسن حسنیان | 4 اسفند 1400
محسن حسنیان یک همهی تنهاییام در آن طبقه ساکن بود. بیرون از آنجا کسی مرا نمیشناخت. همیشه آن...
نائله یوسفی | 3 اسفند 1400
مشیر میرزا دختری داشت مثل همه ی دخترهای دیگران. قرار نیست در اینجا از چشم و گوش و لب و ابروی...
نائله یوسفی | 5 دی 1400
مرد در حال امضای ورق های مربوط به پذیرش بیمار گفت: حالا نمی شه من برم خونه پول بردارم شما تا...
شهرزاد محمدی | 26 آذر 1400
روی تخت میایستد، کلنگ را میکوبد. صفحهی سیاه شیشهای خرد میشود. ستارههای ثابت و بیروح فرو...
محمد محمدعلی | 16 آذر 1400
داستان «کابوس مانوس یا منحوس» یادگاری است از نیمه اول دهه ۱۳۶۰ که بار اول با نام «بین خواب و...
مژگان مشتاق | 1 آذر 1400
همهی نمیتوانمهایم را جمع میکنم در دستهایم! دستهایم؟! در پاهایم! پاهایم؟! در نگاهم ! در...
شهرگان | 13 آبان 1400
من خوشحال بودم و خوشحال میمانم .درست برعکس پدرم که شاد نبود.که نمیخندید. که از اول صبح یک روز...
نائله یوسفی | 10 آبان 1400
آشپزخانهای با غذاهای ایرانی به تازگی آغاز به کار کرده بود و هنوز بیشتر کارکنان آنجا به صورت...
شیدا محمدی | 14 مهر 1400
#شیدا محمدی نشسته ام روبروی او ، رو به روی او، رو به بی روی او. زمینه ای خاکستری. فضا خاکستری....
شهرگان | 24 شهریور 1400
مرجان محتشمی با ضربه هولناکی به طرف صندلی جلویی پرتاب شدم. کمربند ایمنی بدنم را روی هوا قاپ...
شهرگان | 6 شهریور 1400
– منیر..منیر.. صدایم میکند. صدای زیباست. اما آنقدر خسته ام که خودم را به خواب بزنم،...
نائله یوسفی | 5 شهریور 1400
جلو در ورودی یک پرده بود که صدای ولوله ی زنان در بدو ورود به گوش می رسید. تلویزیون چسبیده به دیوار...
برای دریافت تازهترین مطاالب و بهروزرسانیهای مطالب شهرگان، به لیست پستی ما بپیوندید.