![دو شعر تازه از مریم گمار](https://shahrgon.com/wp-content/uploads/2024/07/FrontPp.MaryamG-150x150.png)
از ملال فرنوش تا ذوق نیلوفر
یک اسپایگتی شکل دار رو به بیژن و آنا بالا میگیرم. ته اتاق روبرو دارند لگو میچینند.
صفحه را انتخاب کنید
فاطمه دریکوند | ۲۳ تیر ۱۴۰۳
یک اسپایگتی شکل دار رو به بیژن و آنا بالا میگیرم. ته اتاق روبرو دارند لگو میچینند.
محسن هرندی | ۲۳ تیر ۱۴۰۳
پیرمرد را تیچـر صدا می زدنند. اکثر شب ها کنار پیتِ آتش می نشست و کتاب می خواند.
امیررضا بیگدلی | ۲۷ خرداد ۱۴۰۳
وقتی گرازها پا به خواب شما میگذارند
هادی ابراهیمی رودبارکی | ۲۳ خرداد ۱۴۰۳
روی دورترین صندلی بار جلوی پیشخوان نشست.
نرگس کرمی | ۱۵ خرداد ۱۴۰۳
باد زوزه میکشد و در هوار جمعیت صدای گلهی کفتارهای وحشی میدهد
پوروین محسنی آزاد | ۱۳ خرداد ۱۴۰۳
زینال
آنا دستم را میگرفت سوار درشکه میشدیم درشکهچی میگفت
ناصر پویش | ۱۰ خرداد ۱۴۰۳
وقتی باران سایهاش را انداخت روی پنجرهی خانه، تازه دیدمش…
شهرگان آدمین | ۲ خرداد ۱۴۰۳
ظهر بابا بیرون رفت. کمی بعد، با ماهواره و نصاب آمد.
هادی ابراهیمی رودبارکی | ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
امروز هم رنگ آسمان را نمیبینم.
آسمان تناش بوی دود میدهد.
عزت گوشهگیر | ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
پدر به گل ها نگاه می کند. و مادر از اتاق دیگر به او نگاه می کند.
آفاق شوهانی | ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیگر نمیتوانم در حال و هوای آن روزها راه بروم خیز بردارم سمت صحرا
شهرگان آدمین | ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
دور سفره نشستهایم و شام میخوریم. تلویزیون تشییع جنازهی شهدا را نشانمیدهد.
عزت گوشهگیر | ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
ساعت کلیسا چند ضربه زد وقتی که از خانه بیـرون آمـدم .
ناصر پویش | ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
پایش را روی پایم گذاشته بود. فشار میداد و همه حواسش به من بود
مهدی رودسری | ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
«تقدیم به فرامرز اصلانی که ناگاه گذشت و این قصهی همین گذشتن است»
شهرگان آدمین | ۱۸ اسفند ۱۴۰۲
ریتم کند و سنگین آهنگ، سرد و چسبناک بر پوستم مینشیند
شهرگان آدمین | ۳۰ بهمن ۱۴۰۲
با تنِ خسته از کوهنوردی به خانه آمد. کلید را توی قفلِ در چرخاند
شهرگان آدمین | ۹ بهمن ۱۴۰۲
زن به چشمهای درشت سگ خیره شد. نگاه سگ داغ بود انگار که تب داشته باشد.
آفاق شوهانی | ۲۸ آذر ۱۴۰۲
قرار ما ساعت هفت بود. بیست دقیقه به هفت از کنار درختان نارون گذشتم.