دو مینی داستان از ناصر پویش
«بوی ماهیهای مرده» و «قاتلها و قربانیها»
بیشتر بخوانیدصفحه را انتخاب کنید
ناصر پویش | ۲۲ تیر ۱۴۰۳
«بوی ماهیهای مرده» و «قاتلها و قربانیها»
بیشتر بخوانیدناصر پویش | ۱۰ خرداد ۱۴۰۳
وقتی باران سایهاش را انداخت روی پنجرهی خانه، تازه دیدمش…
بیشتر بخوانیدناصر پویش | ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
گفت: «متنفرم…از همه دیکتاتورها متنفرم…»
بیشتر بخوانیدناصر پویش | ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
پایش را روی پایم گذاشته بود. فشار میداد و همه حواسش به من بود
بیشتر بخوانید