ایمان به انسان شبچراغ راه من بود
در روزگاری که تنها خبرهای بد را از چهار گوشهی دنیا میشنُویم، هستند کسانی که راه سخت انسان بودن را طی میکنند و امید به انسان و انسانیت را زنده نگه میدارند. درست چند هفته بعد از انتشار خبری دردناک در ایران که سوزانده شدن تعداد زیادی سگ در اهواز به دست شهرداری آن شهر بود و دل بسیاری از دوستداران طبیعت و انسانهای عادی را چنگ میزد، فرد دیگری در گنبد کاووس ایران [خود را] به آتش میزند تا جان چند سگ را نجات دهد. او با اینکار خود به سوختگی شدیدی دچار میشود که باید برای همیشه با بدنی سوخته به زندگی ادامه دهد. هاتف اسداللهی دشواری وظیفهی انسان بودن را تجسد بخشیده، اما متاسفانه آنچنان که باید نه از او تقدیر شده و نه در خبرها به درستی به او پرداخته شده، از همین رو گفتگویی داشتیم با او که در ادامه میخوانید:
ابتدا از وضعیت سلامتی خودتان بگویید، درمان شما در چه مرحلهای قرار دارد و چه اندازه پیشرفت داشته است؟
قریب به ۱۵ روز از این ماجرا گذشته است. درصد سوختگی اولیه من ۴۰ درصد بوده و جداگانه دو دست و یک پا درجهی ۳ عمیق و صورت و یک پا درجه ۳ و دو گوشم درجه ۳ عمیق بوده. در حال حاضر بین ۳۰ تا ۴۰ درصد بهبودیم پیشرفت داشته است. وضعیت دست چپم برای عمل نامشخص است و بنا بر نظر دکتر باید مدتی صبر کنیم.
برای مخاطبان شهرگان از اتفاقی که برای شما پیش آمد بگویید. از شب حادثه و اتفاقی که احتمال داشت به قیمت جانتان تمام شود.
صبح که از خواب بیدار شدم بوی نامطبوعی در محیط پخش بود. پنجرهها را باز کردم. چون ابتدای صبح وقت نظافت است خیال کردم بوی نامطبوع برای همین است. کلید چراغ را زدم و همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد و آتش دستهایم را گرفت از اتاق بیرون رفتم دستهایم را سریع زیر آب سرد شستم. بعد دیدم تعدادی از سگ ها در جایی از خانه که آتش سمت آنها میرود، گیر کردهاند. دستهایم خیلی سوزش داشت اما لحظهای هم صبر نکردم. یکی یکی سگها رو از محیط خارج کردم آخرین سگ را که خارج کردم در کمتر از چند ثانیه درگیر انفجار شدم. صورت و دستها و پاهایم آتش گرفت و خودم رو بهدیوار کوبیدم و صورتم رو با دستم خاموش کردم. تا به حیاط رسیدم. همسایهها آتشنشانی را خبر کرده بودند. من تمام سگها را در آن لحظه شمارش کردم. تمام سگها سالم در حیاط بودند و بعد راهی بیمارستان شدم.
در آن لحظهی حساس چه چیزی در ذهنتان خطور کرد که به دل آتش زدید؟ آیا به خطری که شما را تهدید میکرد فکر کردید؟
هیچ چیز، فقط نجات موجوداتی که از قلب و ذهن هرکدام شان عشق فراوان دریافت کردهام، به چیزی جز این نمیتوانستم فکر کنم.
اگر به آن زمان برگردید بازهم همان کار را خواهید کرد؟ چرا؟
اول اینکه امیدوارم این اتفاق برای هیچکس پیش نیاید و برای خودم نیز تکرار نشود. اما اگر به آن زمان بازگردم، حتماً دوباره دل به آتش میزنم. با تجربهی بیشتر به رینگ آتش می روم (با خنده). سگ یک موجود بسیار مقدس در قلب من است و عشقم نسبت به آن تعریف ناپذیر است.
برای خیل عظیمی از مردم، شما یک قهرمان محسوب میشوید و قطعا کار شما و عمل شما نادیده گرفته نخواهد شد اما واکنش مسئولان به این اتفاق چگونه بود؟ آیا حمایتهای لازم از شما صورت گرفته است؟ آیا سازمان یا نهادی از شما به صورت کامل پشتیبانی کرده است؟
تنها گروهی که حامی من بود، گروه NGO مجمع فعالان زیست محیطی بودند. ولی هیچ نهادی به صورت کامل از من پشتیبانی نکرده است. هزینههای درمانی من هم بسیار بالا میباشد که تماماً بر عهدهی خانوادهام است.
در هفتههای قبل اخباری مبنی بر آتش زدن سگها در اهواز دل خیلی از ما را به درد آورد، همچنین برخورد بدی که در انواع مختلف با این حیوانات میشود و در شبکههای اجتماعی واکنشهای زیادی را به دنبال دارد. به نظر شما این انحطاط اخلاقی و برخورد با این حیوانات در کشور ما از کجا سرچشمه میگیرد؟ شما به عنوان کسی که حامی حیوانات بودهاید و هستید چه راهکاری را برای برخورد مناسب با حیوانات در ایران پیشنهاد میدهید؟
این مشکل ریشههای بسیار گستردهای دارد که از خانواده آغاز میشود. این واقعیت را باید بپذیریم که اکثر نسلهای قبل ما که نقش مهمی در تربیت ما دارند درک چندانی از حقوق حیوانات ندارند که علت اصلی آن نیز درگیریهای مذهبی آنهاست. به نظر من اگر خانواده اصلاح شود بسیاری از مشکلات ما در این حوزه حل خواهد شد. با اصلاح خانواده حتی میتوانیم بر نهادهای رسمی سگ کشی (شهرداریها) تاثیر بگذاریم.
سپاس گذارم که در این گفتگو با توجه به شرایط جسمانی نامناسب شرکت کردید. به عنوان سخن آخر اگر پیامی و یا سخنی دارید بگویید.
سپاسگزارم از شما. سخنی نیست فقط خواهشمندم از مردم که برام دعا کنند دستهایم زودتر بهبود پیدا کند تا بتوانم سریعتر به کارم ادامه بدهم و اینکه دوباره بتوانم سگها را نوازش کنم.