بازی با آتش در خاور میانه
در مورد ایران توهمهای فراوانی وجود دارد: امریکا، اسراییل و متحدینش تصور میکنند که با بمباران پاره ای از تاسیسات ایران، رژیم اسلامی عقب نشینی خواهد کرد؛ رژیم ایران به نوبه خود تصور میکند که غرب توانائی شروع جنگ جدیدی را ندارد؛ نیز تصور میکند که در صورت شروع جنگ مردم ایران به حمایت از رژیم بر خواهند خواست؛ همچنین بر این باور است که چین و روسیه در هر شرائطی از ایران حمایت خواهند کرد؛ بخشی از اپوزیسیون ایران نیز بر این تصور است که با کمک غرب میتواند در ایران نقشی شبیه لیبی ایفا کند. همه این تصورات به خطا است.
اصل این مقاله به زبان انگلیسی در اوین دموکراسی و دمارک منتشر شده است.
خاور میانه به درستی بارها به بشکه باروت تشبیه شده، اما این بشکه هرگز به اندازه امروز در خطر انفجار نبوده.
«بهار عرب» چندین دیکتاتوری به ظاهر مستحکم را در تونس، مصر و لیبی سرنگون کرده، و چندین دیکتاتوری دیگر در معرض سرنگونیاند. شورشهای مردمی رو به رشد است، سوریه و یمن در خطر جنگ داخلیاند، و بنیادگرایان مذهبی در تدارک کسب قدرت دولتی هستند. از همه بد تر جنگ جدیدی در حال تدارک است.
هیچ یک از این موارد به خطری که در رابطه با ایران و متحد عمده اش سوریه مطرح است، نمیرسد. امریکا، اسراییل و متحدانشان که تا کنون نتوانستهاند حکومت ایران را به توقف برنامه اتمیاش وادار سازند، دیگر قصد اصلی خود، حمله نظامی را پنهان نمیکنند. تحریمها بیشتر و بیشتر حکومت اسلامی را در فشار گذاشته و اتفاقات مرموز و انفجار های احتمالاً خرابکارانه در تأسیسات نظامی ایران ادامه دارد.
این واقعیت که سیاستهای شکست خورده امریکا در کشور های عراق و افغانستان سبب قدرت گیری بیش از حد ایران شده، نگرانیهای جدی برای امریکا و کشورهای عربی ایجاد کرده. از سوی دیگر امید انها به تغییر روش رژیم ایران و روی کار آمدن یک جناح میانه رو نیز از دست رفته است. بر این اساس امریکا و متحدان غربی و کشورهای عربی به استراتژی کاهش جدی و یا حذف کامل خطر رژیم اسلامی روی آوردهاند. دولت تند رو اسرائیلی نیز با مستمسک قرار دادن حرفهای نفرت آلوده احمدی نژاد، ایران را خطری برای موجودیت اسرائیل اعلام کرده و برای حمله نظامی به ایران فشار میآورند. رژیم ایران روز به روز منزویتر میشود، و حرکات خشونت آمیز از جمله حمله به سفارت انگلیس نشانی از استیصال ان است.
رژیم ایران از درون نیز تهدید میشود. دعواهای درونی بلوک قدرت به بالاترین حد خود رسیده. اکثریت مردم ایران منزجر از فساد سراسری، بی کفایتی الیگارشی روحانی، نقض آشکار حقوق بشر، و انحطاط اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی آماده فرصت اند که بار دیگر شورش کنند. بخشی از حاکمیت حمله خارجی را مغتنم میشمرد به این امید که توجه از مسائل و بحرانهای داخلی را منحرف کرده و بتواند به نوعی مشروعیت از دست رفته را بدست آورد.
انچه که به آشفتگی رژیم افزوده این است که موجودیت مهم ترین متحدش، سوریه، به طور جدی از داخل و خارج به خطر افتاده. زمانی که نسیم تغییر به مردم سوریه رسید و بر علیه دیکتاتور حاکم بر کشورشان شوریدند، رهبران اتحادیه عرب، ان طور که در بحرین به کمک دیکتاتور ان کشور شتافتند، به کمک بشار اسد نیامدند. رهبران عرب زمانی که نتوانستند اسد را راضی کنند که دست از رابطه نزدیک با ایران بر دارد، سوریه را از اتحادیه عرب اخراج کردند، و با هماهنگی غرب و متحدانش، تحریمهای سختی را بر علیه ان اتخاذ کردند. با ادامه شورشهای مردمی و پیوستن بخشی از ارتشیان به انها، خطر جنگ داخلی این کشور چند قومی و چند مذهبی را تهدید میکند.
در لیبی، غرب و متحدانش به راحتی توانستند ممنوعیت پرواز را به راه اندازند و بخش وسیعی از مردم را به جنبش علیه قذافی بکشانند. اما این کار را به نمیتوانند به سادگی در سوریه اعمال کنند. اول آنکه بخشی از سوریه تحت اشغال اسراییل است و از نظر گاه مردم عرب هر گونه حمله بر علیه سوریه، به ویژه اگر کشورهای عربی نیز در ان شرکت داشته باشند، به معنی همراهی با اسراییل خواهد بود. دیگر آنکه توان دفاعی ارتش سوریه به مراتب بیشتر از لیبی بیشتر است. خانواده اسد هنوز طرفداران نسبتاً زیادی دارد، نه تنها در میان علویها و ارتشیان، بلکه در میان بسیاری از اقلیتهای مذهبی و قومی که از قدرت گیری اخوان المسلمین و نفوذ بیشتر عربستان سعودی نگرانند. از ان مهمتر، حکومت سوریه دوستان خطرناکی نیز در منطقه دارد.
در هر دو مورد ایران و سوریه سناریوهای گوناگونی، از خوشبینانه ترین تا بدبینانه ترین، را میتوان تصور کرد.
در سوریه، اگر اسد دست از رابطه نزدیک با ایران بردارد، این امکان وجود دارد که اتحادیه عرب به کمک او آمده و راه حلی برای برون از بحران و حفظ او در قدرت پیدا کند. یا اگر شورشهای مردمی اوج بیشتری گرفته، و اسد تحت فشارهای داخلی و خارجی، موافقت به کناره گیری کند، بحران به نوعی حل میشود. اما به نظر میرسد که این سناریوها احتمال ضعیفتری داشته باشند. تجارب تاریخی نشان داده که دیکتاتورها از تاریخ و از سرنوشت دیگر دیکتاتورها درس نمیگیرند.
حال میماند سناریوهای دیگر از جمله خطرناکترین انها. از آنجا که تحریمهای اقتصادی نخواهد توانست سرکوب و قتل عام مردم سوریه را قطع کند، این احتمال وجود دارد که ممنوعیت پرواز اعلام شود، نیروی هوائی و سیستم دفاعی سوریه به ان وقعی نگذاشته و کار به جنگ هوائی کشیده شود. همراه با بالا گرفتن جنگ، غرب و متحدان عرب و غیر عربش به بمباران تأسیسات نظامی و استراتژیک سوریه متوسل شوند. در چنین وضعی حکومت سوریه ممکن است منتظر ساقط شدن نظامش نشود، و آگاهانه با موشک باران مناطقی از اسراییل ان کشور را به تلافی جوئی و مداخله نظامی وادارد. در این صورت حزب الله لبنان، که موجودیت خود را تا حد زیادی وابسته به سوریه و ایران میداند، نیز ممکن است وارد جنگ شود. اگر در جریان جنگ عراق، امریکا موفق شد که اسراییل را قانع کند که به موشک باران نیروهای صدام پاسخ نگوید، این امکان در جنگ احتمالی سوریه بسیار ضعیف خواهد بود. با وارد شدن اسراییل به جنگ علیه سوریه، اوضاع کاملاً تغییر خواهد کرد، و هیچ یک از کشورهای عربی، حتی عربستان سعودی، امارات و قطر، جرئت ماندن در کنار اسراییل را نخواهند داشت، و این امر سبب خواهد شد که غرب بیشتر و بیشتر به یک جنگ منطقه ای کشانده شود. در این شرائط، احتمال این هست که رژیم ایران با مشاهده نابود شدن دو متحد مهم خود در منطقه، و با این احتساب که بعد از انها نوبت نابودی خوش فرا میرسد، حمایتهای نظامی خود به سوریه و حزب الله لبنان را افزایش دهد، و غرب و اسراییل دست به بمباران ایران بزنند.
سناریوی خوشبینانه برای ایران این است که رژیم، تحت فشارهای داخلی و خارجی، برنامه های اتمی خود را قطع کند و به خواست آژانس اتمی تن در دهد. یا اینکه، با بی اثر بودن تحریمهای اقتصادی، غرب و متحدانش به بمباران تأسیسات اتمی، نظامی و استراتژیک ایران متوسل شود، و این کار رژیم اسلامی را ترسانده و با قطع برنامه های اتمی موافقت کند. این سناریوها نیز احتمال ضعیفتری دارند. سناریوی دیگر ان است که در صورت حمله نظامی، رژیم اسلامی ایران دست به مقاومت و جنگیدن بزند.
در صورت بالا گرفتن جنگ و گسترش دامنه ان، حکومت ایران یا در مرحله ای برای حفظ خود تن به سازش میدهد، و یا جنگ ادامه داده و کارتهای مختلفی را که دارد وارد بازی کند. بستن دهانه تنگه هرمز با غرق کردن یک کشتی میتواند عبور و مرور نفتکشها را که روزانه در حدود ۱۵ میلیون بشکه یا حدود ۴۰ درصد تجارت جهانی نفت، را حمل میکنند قطع کند. ظرفیت حمل خط لوله ابوظبی که قرار است تنگه را میان بر زند و انتظار میرود که در همین ماه دسامبر ۲۰۱۱ آماده بهره برداری شود، تنها حدود دو میلیون بشکه در روز است، و نخواهد توانست از اثرات منفی کمبود نفت و افزایش قیمت جهانی نفت جلوگیری کند. رژیم ایران نیز میتواند دیگر متحدین منطقه از جمله جریانات شیعه عراق و شیعه های هزاره در افغانستان را به حرکت در آورد.
در صورت وقوع، جنگ جدید خاور میانه، بر خلاف جنگهای قبلی، جنگی طولانی و منطقه ای خواهد بود. ایران را نمیتوان با عراق، افغانستان و لیبی مقایسه کرد. رژیم اسلامی ایران توان جنگندگی به مراتب بیشتری دارد. ایران کشوری به مراتب بزرگتر است؛ رژیم یک ارتش دو لایه بسیار وسیع دارد؛ بعلاوه هنوز قادر است بخشی از جمعیت را بسیج کند، و بالاخره متحدین خطرناکی نیز در منطقه دارد.
اگر شکست غرب و متحدینش را در جنگهای نسبتاً ساده تر در عراق و افغانستان در نظر بگیریم میتوانیم نتیجه و عواقب یک جنگ به مراتب بزرگتر را تجسم کنیم. تردیدی نیست که در صورت وقوع جنگ و گسترش ان، رژیم ایران سر انجام شکست خواهد خورد، اما نتیجه ان ویرانی وسیع شهرها، نابودی تأسیسات و نهاد های کشور، تجزیه کشور و هرج و مرج در عراق، افغانستان، سوریه و لبنان خواهد بود. اگر این بشکه باروت منفجر شود، کسی از ان سود نخواهد برد. اولین قربانی حمله نظامی غرب جنبش مقاومت مردم ایران و جنبش مردم عرب خواهند بود. چنین به نظر میرسد که دولتهای امریکا، انگلیس و فرانسه نیز از تاریخ درس نمیگیرند. دولت هارپر در کانادا نیز بدون درک عواقب یک جنگ طولانی منطقه ای به طبل جنگ میکوبد.
در مورد ایران توهمهای فراوانی وجود دارد: امریکا، اسراییل و متحدینش تصور میکنند که با بمباران پاره ای از تأسیسات ایران، رژیم اسلامی عقب نشینی خواهد کرد؛ رژیم ایران به نوبه خود تصور میکند که غرب توانائی شروع جنگ جدیدی را ندارد؛ نیز تصور میکند که در صورت شروع جنگ مردم ایران به حمایت از رژیم بر خواهند خواست؛ همچنین بر این باور است که چین و روسیه در هر شرائطی از ایران حمایت خواهند کرد؛ بخشی از اپوزیسیون ایران نیز بر این تصور است که با کمک غرب میتواند در ایران نقشی شبیه لیبی ایفا کند. همه این تصورات به خطا است.
تردیدی نیست که رژیمهای فاسد، بی کفایت، و سرکوبگر ایران و سوریه سر انجام سرنگون خواهند شد، اما این کار نه با مداخله نظامی خارجی بلکه باید توسط مردم ایران و سوریه صورت گیرد. با آنکه این کاری بسیار سخت و طولانی و پر هزینه است، اما عاقبت این نظامهای دیکتاتوری معلوم است و سقوطشان محتوم.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید
با بی اثر بودن تحریمهای اقتصادی، غرب و متحدانش به بمباران تأسیسات اتمی، نظامی و استراتژیک ایران متوسل شود
ژیم اسلامی ایران توان جنگندگی به مراتب بیشتری دارد. ایران کشوری به مراتب بزرگتر است؛ رژیم یک ارتش دو لایه بسیار وسیع دارد؛ بعلاوه هنوز قادر است بخشی از جمعیت را بسیج کند، و بالاخره متحدین خطرناکی نیز در منطقه دارد
گر این بشکه باروت منفجر شود، کسی از ان سود نخواهد برد
تا ابد هیچ چیز جلودار ایران نیست
حتی خودتون هم اعتراف کردید…
هیهات من الذله
یا حسین
درمورد نظر این بسیجی باید بگم اونیکه می ترسه زیاد داد وبیداد میکنه