بررسی محوریت فرم در غزل منوچهر نیستانی – بخش دوم
غزل پس از مشروطه مانند سایر قالبهای شعری پیوندی عمیق با آرمانهای ملی گرایانه برقرار نمود، برخی از شاعران مبارز، غزل را با مسائل اجتماعی و سیاسی درآمیختند تا با این وسیله تغییراتی در “وحدت موضوعی” غزل به وجود بیآورند. غزل امروز ایران بویژه در چهار دهه اخیر همسو با مدرنیته ناظر بر تلاش برای تغییراتی در صورت و معنا بوده است و شاعرانی تلاش کرده اند این قالب را با دگرگونگی فرم و محتوا مواجه سازند
این پژوهش به بررسی فرم محوری در غزلهای منوچهر نیستانی وتاثیراتی که بر غزل روزگار خویش داشته است پرداخته و در پایان برای خوانندگان تصویری از بایستگیهای فرمی غزل روزگار را نمایانده است.
(قسمت دوم)
سپید نویسی غزل (نیمایی نویسی)
یکی از کارهایی که نیستانی در برخی غزلهایش انجام داده است تغییر در شکل نوشتار و نزدیک شدن به ساختار شعر نیمایی است یعنی هرجا به لحاظ حسی و گاه معنایی حس می کند کلمات اثر خویش را گذاشته اند به سطر بعد می رود و خواننده اثر در مواجه اولیه با اثر حس می کند شعری نیمایی می خواند
مثال :
نه خود رونده ،
پراکنده ،
شتابنده ،
چو موش کور که آبش به لانه می افتد!
(مجموعه اشعار / ص ۲۷۶)
که بدون توجه به وزن مصراع دوم در نگاه نخست با سه سطر موزون که شعر نیمایی را می مانند روبرو هستیم
مثال دیگر :
آنچه از باران شنیدم
آنچه در باران گذشت
آنچه در باران ده ،
آن روز بر یاران گذشت!
(مجموعه اشعار / ص ۲۸۴)
نکته: صرفا نمی توان به زیر هم نویسی شعر نیمایی خلق کرد اساسا نیما دنبال تغییر نگاه شاعر به ادبیات و جهان بود و به همین خاطر با دست بردن به قالب کلاسیک آن را به هم ریخت
و باز در غزلی دیگر به همین شکل است نوشتار غزل:
تنی برابر ما، ما تمام تنهایان،
_ تنی برابر تنهایی من است و تباه _
که می شناسمش از دور و دیرگاه،
که بود؟
(مجموعه اشعار / ص ۲۷۵)
اگرچه منوچهر نیستانی صرفا در شکل نوشتاری تحول ایجاد کرد و آنچنان که باید در نوع نگاه به بنیانهای شعر نیمایی روی نیاورد اما در همین سطح از تغییر در قالبی که هزار قرنها تعیین کننده ظاهر شده است و گاها مضمون و محتوا را تحت تاثیر قرارداده، بسیار مبتکرانه است وهمین منوچهر نیستانی را بعنوان شاعری خلاق و پیشرو معرفی می کند.
تغییر در افاعیل عروضی و کمیت مصراعها (عدم تساوی مصراعها)
به هم ریختن نظام شعر عروضی اگر چه مقاومتهای بسیاری را در پی داشت و نیما را به زحمت انداخت اما مقدمه انقلاب ادبی اوست. همانطور که پیشتر گفته شد هدف نیما شکستن قالب، بلند و کوتاه کردن مصراع نبوده است نیما پیشنهادهایی برای ادبیات عرضه کرد که سرچشمه بسیاری از جریانها و حرکت های ادبی است زیرا او مسیر و افق دید جدید و ظرفیتی پدید آورد که همچنان به صورت کامل شناخته نشده است غزلهای نیستانی علی رغم وفاداری زبانی و محتوایی به ادبیات کلاسیک بعضی اوقات تنه به شعر نیمایی می زنند در برخی از غزلها او با بلند تر کردن مصراعها و یا حتی افزودن یک مصراع دیگر به بیت نشان می دهد به لحاظ فرمی چندان پایبند به قوانین وزن در غزل نیست
مثال:
هوای میکده بود و سموم آه من و … من ،
به نعره میکده را طاق بر زمین زده بودم ،
اگر هوای تو امشب نمی رسید به دادم!
(مجموعه اشعار / ص ۲۸۹)
وزن این بیت مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن است و سطر “به نعره میکده را…….” به مصراع اول بیت بسیار آگاهانه افزوده شده است تا بتواند در کنار مصراع دوم بیت تصویر فضای میکده مد نظر شاعر را بوجود آورد
و باز در همین غزل:
(چه بود “بودن” و بیهوده و ار بودن ؟ … و رفتن
سرم : سیاهی یک صحنه با نزاع خبیثان ،
سوالهای سیاهی که من جواب ندادم!
(مجموعه اشعار / ص ۲۸۸)
نیستانی در این غزل به خوبی از این شکل به عنوان تکنیک بهره برده است و نمی توان گفت این نوع برخورد با وزن جنبه نمایشی دارد کارکرد سطرها(مصراع) که افزوده شده اند با توجه به تصاویر و معانی که بوجود آورده اند برای مخاطبین حتی کلاسیک دوستان جذاب است، البته همه جا این تکنیک خوش ننشسته است برای مثال در بیت زیر توجیه کافی برای آوردن هجای های اضافه وجود ندارد:
با رستن و ریختن فروماندند ،
گلهای هنوز نامده، رفته ،
افسانه عمر مو به مو با ما ،
(مجموعه اشعار / ص ۳۰۱)
*تغییر در الگوی سطربندی غزل (عمودگرایی)
از دیرباز در تمامی دیوانهای شعری دو مصراع هر بیت را به صورت افقی (روبروی هم) نوشته اند یکی از دلایل نگارش اینچنینی تمایل شاعران گذشته به روابط افقی برای خلق تصویر و آفرینش و پرداخت مضمون در بیت است در واقع بیت محوری از ویژگی های شعر کلاسیک است و بیت محوری در نهایت به مضمون محوری منجر می شود
اولین بار منوچهر نیستانی مصراعهای غزل را زیر هم نوشت و زمینه ورود عنصر روایت به غزل را فراهم کرد تا غزل قدمی به ادبیات مدرن نزدیک تر شود
*مینیمال نویسی در غزل
در میان غزلهای نیستانی گاه غزل سه بیتی هم یافت می شود که با تعریف کلاسیک غزل که تعداد بیت های این قالب را بین ۵ تا ۱۴ عنوان کرده مغایر است در غزل زیر شاعر تمام آنچه می خواسته بگوید را در ۳ بیت آورده است و مرزهای تعریف این قالب را کمی جابجا می کند! تا جایی که پس از چند دهه مانیفست غزلی با عنوان “غزل مینیمال” مطرح می شود:
بتا! تاسینه من خانه توست،
هزاران مرغ غم ، هم لانه توست
سرت بر سینه من – بخت من بین! –
سر من – کوه غم – بر شانه توست
تو را در دل نشاندم، خلق گفتند:
” اگر گنجی ست، در ویرانه توست!”
(مجموعه اشعار / ص ۲۹۸)
*استفاده از ردیف های بلند
مثال
آن طرف هرچه دل انگیز تو را بود تو را
آسمان سقف پرآویز تو را بود تو را
(مجموعه اشعار / ص ۲۶۵)
*استفاده از عبارات یا جمله های معترضه در غزل
عبارت یا جملهای است که در ضمن جمله اصلی میآید و درباره نهاد جمله توضیح میدهد یعنی حذف آن خللی ایجاد نمیکند. جمله معترضه در مفهوم جمله اصلی اثری ندارد و گاه پس از حرف ربط میآید و گاه به طور مستقل میان دو خط تیره (—) قرار میگیرد. غزلهای نیستانی مملو از جمله های معترضه است گویا او بعنوان یک تکنیک از آن استفاده می کند چون بسآمد بالایی در غزلهایش دارد
مثال :
چه گلگشتی ؟ که هر نرگس چو بیماری که در غربت
پی شبنم _ مسیح پاک_ اشک گرم مریم ها!
(مجموعه اشعار / ص ۲۸۶)
در اینجا عبارت معترضه مسیح پاک در توصیف اشک مریم آمده است.
مثال:
سر من – کوه غم – بر شانه توست!
(مجموعه اشعار / ص ۲۹۸)
*استفاده از علائم نگارشی برای پر رنگ کردن فرم روایت
امروزه بعضی از علائم جزو ذات شعرامروز است و اگر آنها را حذف کنیم، در خیلی از موارد به معنای شعر لطمه وارد می شود. در واقع علائم نگارشی مانند تابلو راهنما و نشانه هایی برای ارتباط بهتر مخاطب با متن اثر به کار می روند اینکه از چه زمانی این علائم وارد ادبیات شده است قابل تامل است نیستانی از آن دسته شاعران است که به وفور از این علائم نگارشی (کاما، سه نقطه ،پرانتز، خط تیره جمله معترضه) استفاده می کند
مثال :
تا به گورستان رسد – دیدار اهل خاک را –
ماهتاب پیر، لنگان از علف زاران گذشت….
مشاهده می کنید شاعر در یک بیت از سه علامت نگارشی استفاده کرده است
آوردن تعلیق در پایان غزل
تعلیق را باید از صنایع ادبی رایج جدا کرد. واژه تعلیق را در لغت به معنای آویختن و آویزان کردن آورده اند که ابهام های به وجود آمده در آن برای غافلگیری مخاطب است و او را برای پیگیری ماجرا مشتاق می کند. تعلیق به معنی در انتظار نگه داشتن خواننده، براساس نادانسته ها و ایجاد کنجکاوی و انگیزه برای ادامه دادن داستان است. اما به این معنی نیست که اطلاعات لازم عمداً از خواننده دریغ شود و یا با رمزواره های پیچیده و زائد، در بی خبری بماند. (فلاح فر،سعید روزنامه اطلاعات کرداد۹۴)
در واقع تعلیق یکی از ابزارهای شاعر برای تکمیل کردن فضای روایتی اثرش است نیستانی از اهمیت استفاده از تعلیق آگاه است و از آن استفاده می کند :
رنگ است و فریب است اگر زینت و زیب است
هر رنگ دلاویز که بر هر در و درگاه
حاشا من و دیدار….
پیشانی داغ من و دیوار…..
نیستانی در این غزل بسیار زیبا از تعلیق بهره برده و خواننده را با ابهامی زیبا درگیر می کند ابهامی که نه تنها او را گیج نمی کند بلکه به تخیل مخاطب یاری می رساند تا با خالق اثر در دنیایی ذهنی اش پرواز کند!
*آوردن حرف ربط در ابتدا یا وسط مصراع
از اوایل دهه هشتاد تا امروز بسیاری از غزل سرایان از حرف ربط “واو” و “که” بسیار استفاده کردند که در ادبیات کلاسیک به صورت جدی سابقه نداشته است و اگر بوده اندک و محدود بوده است ولی طی چند دهه اخیر به صورت یک ویژگی ، سبک یا روش از این حروف استفاده می شود در بین غزلهای نیستانی هم آنچه که گفتیم یافت می شود:
مثال:
و الماس عزیز عمر ما با او
می رفت
بر چهره نشان پای او با ما!
(مجموعه اشعار / ص ۳۰۰)
تو – نیستی
و چه گلها که با بهارانند
(مجموعه اشعار / ص ۲۹۶)
نتیجه گیری
بی تردید، علی رغم هم عصر بودن با قله های بزرگ شعر معاصر، منوچهر نیستانی با تعداد غزلهای اندکش توانسته به عنوان غزل سرایی آوانگارد و مبتکر مطرح شود او تنها با ۲۵ غزل یکی از تاثیرگذارترین ها بویژه در حوزه فرم غزل است چیزی که بسیاری از شاعران با مجموعه های بسیار نه تنها انجام ندادند بلکه در سیاه چال فراموشی تاریخ ادبیات فراموش شدند و اثری از آنان نمانده است. به نوعی اغلب مانیفست ها و بیانیه های چند دهه اخیر که پیرامون غزل صادر شده است مرهون ذهن خلاقانه منوچهر نیستانی است. هنر نیستانی شکستن هنجارهای عادی و متعارف در شکل غزل روزگار خویش است. نیستانی بیشتر از هم نسلانش نیما را درک کرده و پیشنهادات پدر شعر نو را پذیرفته است. باید به شعر نیستانی بیشتر پرداخته شود غزلهای نیمایی او که سالها بعد توسط شاعران دیگری مورد استقبال قرار گرفت شایسته بررسی و نقد عمیق تری هستند. سپید نویسی غزل (نیمایی نویسی)، تغییر در افاعیل عروضی و کمیت مصراعها (عدم تساوی مصراعها)، تغییر در الگوی سطربندی غزل (عمودگرایی)، مینیمال نویسی ، استفاده از ردیف های بلند، استفاده از جمله های معترضه، استفاده از علائم نگارشی برای پر رنگ کردن فرم روایت، آوردن تعلیق در پایان، آوردن حرف ربط در ابتدا یا وسط مصراع از مشخصات غزلهای فرم محور نیستانی است که از او شاعری تمام قد ساخته است. آنچه در پایان این پژوهش می توان بدان اذعان نمود این است که محوریت فرم در اغلب این غزلها دیده می شود.
رویکردی که نیستانی نسبت به فرم غزل داشت چند دهه بعد توسط شاعرانی جوان و به صورت پررنگ تر و گسترده تر پیگیری شد غزلهایی که در دهه های ۷۰ و ۸۰ با نام غزل پیشرو، فرم، خودکار، پست مدرن و… نامگذاری شدند در واقعیت تثبیت و تکمیل حرکتی است که منوچهر نیستانی در غزل آغاز کرد نگارنده این پژوهش بدون هیچگونه نگاه جانبدارانه نیستانی را همچنان از پیشروترین غزل سرای معاصر در حوزه فرم می داند و معتقد است به لحاظ شکل غزل کسی به اندازه او تلاش نکرده است.
منابع
- احمدی؛ بابک، ساختار و تاویل متن، جلد ۱ و ۲، تهران، نشرمرکز،۱۳۷۰
- نیستانی؛منوچهر،مجموعه اشعار،چاپ اول، تهران، نشرنگاه،۱۳۸۳
- حسن لی؛کاووس، گونه های نوآوی در شعر معاصر، چاپ دوم، تهران، نشرثالث،۱۳۸۶
- سنگری؛محمرضا، هنجارگریزی و فراهنجاری در شعر، فصلنامه رشد زبان وادب فارسی، شماره۶۴ ، ۱۳۸۱
- شفیعی کدکنی؛محمدرضا، موسیقی شعر، چاپ نوزدهم، تهران،نشر مرکز، ۱۳۶۸
- کافی؛ غلامرضا، دستی بر آتش، چاپ اول، شیراز، نوید،۱۳۸۱
- مختاری؛ محمد، انسان در شعر معاصر ( درک حضور فکری)، چاپ اول، تهران، توس، ۱۳۷۲
- پورنامداریان؛ تقی، سفر در مه، تهران، چاپ اول، تهران. آگاه ،۱۳۸۱
- ماهنامه ادبی و هنری گوهران؛ شماره دو، ۱۳۸۲
- روزبه؛ محمدرضا، سیر غزل فارسی از مشروطیت تا انقلاب، چاپ اول،تهران، روزنه، ۱۳۷۹
- روزبه؛ محمدرضا، ادبیات معاصر ایران، چاپ چهارم، تهران، نشر روزگار ، ۱۳۸۸
- Bain, Carl, E, Jerome Beaty, Paul, J. Hunter,The Norton
Introduction to Literature, New York: w.w. Norton and Co., Inc,
۱۹۹۱.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید